چنان که از شرح زندگی رضا شاه برمیآید او زندگی را در فقر و بدبختی توأم با یتیمی گذرانده است. در این وضعیت مسلّم است که آموختن سواد برای او جایگاهی نداشته و کسی نبوده است که او را در این راه هدایت نماید. مادرش نیز توجّهی بدین مسأله نداشته یا نتوانسته است در سوادآموزی پسرش کوشا باشد و این دایی اوست که رضا را برای اشتغال وارد نیروهای قزّاق میکند. بنابراین با تجسّم نمودن آن وضعیت موجود، نباید به او ایراد گرفت که چرا بیسواد بوده و به دیده تحقیر به او نگریست. اگر دست سرنوشت مقام پادشاهی را برای او رقم نزده بود هیچگاه بیسوادی وی برجسته نمیشد و امری طبیعی تلقی میگردید.
رضا خان هنگامی که به پادشاهی رسید در رفع این کمبود تلاش فراوانی کرد و با هوش و ذکاوتی که داشت در آموختن اطّلاعات به طور شفاهی از دیگران کمک میگرفت. در این خصوص قائممقامالملک رفیع در خاطرات خود مینویسد: «در ساعت چهار بعد از ظهر از خواب برمیخاست. در اوان سلطنت تا سال 1312ش بعد از صرف ناهار و یک ساعت استراحت از ساعت 13:30 عدّهای از رجال دارای تجارب عدیده و افراد شیرین سخن باسواد موظّف بودند به حضور او برسند و در گوشهای از تالار به صف بایستند و از تاریخ، شاهنامه، جغرافیا و مسائل مختلف مربوط به گذشته و زندگی شاهان برای شاه سخن بگویند؛ زیرا رضا شاه به علّت این که از خردسالی (دوازده سالگی) وارد قزّاقخانه شده و درس چندانی نخوانده بود میل داشت از طریق سخنان آن رجال و دانشمندان اطّلاعاتی کسب کند و این صفت خوبی بود که در او بود و در شاهان قاجار وجود نداشت.»[1] ذکر این مطلب نشان دهنده آن است که میزان اطّلاعات و سواد کسب شده او به اندازهای نبوده که به مطالعه و تحقیق بپردازد. به همین دلیل در جای دیگر این خاطرات آمده است: «کسی به یاد نمیآورد که رضا شاه کتاب به دست گرفته و بخواند. امّا او حافظه خوبی داشت و بیشتر از طریق مجالسی که بعد از ظهرها در دربار تشکیل میداد و دانشمندان را بدان مجالس فرا میخواند مطالب زیادی در باره گذشته و تاریخ ایران فرا گرفت.»[2] در تأیید این مطلب فردی دیگر در خاطرات خود میگوید: « رضا شاه پهلوی در طفولیت و جوانی تحصیل نکرده بود. سواد فارسی او کم بود و منحصر به خواندن مراسلات خوشخط و روزنامه بود. خط فارسی او خوب نبود و در انشا و املا نیز بسیار ضعیف بود. زبان روسی را در قزّاقخانه آموخته بود و گاهی ترکی صحبت میکرد؛ ولی بیانش بسیار محکم و منظّم بود.»[3] در این باره به نقل از شاهپور غلامرضا آمده است: «پدرم در حدود چهار کلاس ابتدایی بیشتر سواد نداشت؛ اما پس از رسیدن به فرماندهی قشون تحت نظر مرحوم فروغی و چند نفر دیگر امثال رفیعالملک، اطّلاعات و معلومات تاریخی و سیاسی فوقالعادهای کسب کرد.»[4]
این مطالب بیانگر آن است که رضا شاه با آن نخوت و غرور و موقعیّت اجتماعی میخواسته است که سواد و اطّلاعاتی یاد بگیرد. این شیوه یادگیری او جای تأمّل دارد که بدین شکل اقرار به نقص خود مینماید. در هر صورت دیگر جای انتقاد نیست که چرا او بیسواد بوده یا چگونه حرف میزده یا در فلان محل کلمهای را به شکل نامناسب خوانده است. همین فرد بیسواد بانی و مؤسّس دانشگاهها و مدارس و تدوینگر قوانین و اقداماتی شده که حاکمان باسواد نیز نشدهاند.