«مرگ رضا شاه نسبت به مرگ عدهای از دولتمردان زمان او بسیار آسوده و سریع بود از آن میان عبدالحسین تیمورتاش که با زهر مسموم شده و با دردها و تشنجهای وحشتناک جان داده بود. بعدها گفته شد که جلادان بالشی بر دهان او گذاردند و روی آن نشسته و خفهاش کردند تا سریعتر جان دهد. جعفرقلیخان، سردار اسعد بختیاری را که از خوردن آب آغشته به زهر استرکنین یا سیانور خودداری کرده بود در سیاهچال بدون منفذ و پنجره زندانی کردند و به ضرب مشت و لگد و آمپول هوا و خفهکردن با دست به قتل رساندند. نصرتالله فیروز را با زهر مسموم کرده با افکندن طناب بر گردن خفه کردند. داور که عاقبت شوم خویش را پیشبینی میکرد داوطلب مرگ شد و با خوردن مقداری تریاک که شخصاً از اداره انحصار تریاک وزارت دارایی گرفته بود و آن را در آب حل کرده و سر کشیده بود جان سپرد. ارباب کیخسرو شاهرخ زرتشتی که عشق و ارادتی خالصانه به شاه داشت فقط بدان سبب که پسرش بهرام شاهرخ از ایران به آلمان رفته در رادیو مطالبی بر ضد انگلیسیها اظهار میداشت و تلویحاً سلطنت پهلوی را مورد انتقاد قرار میداد به گناه اعمال و زباندرازی پسر عمّال شهربانی که البته از شاه و سرپاس مختاری دستور مؤکّد داشتند از خیابان ربودند در اتومبیل افکندند و در گوشه دور افتادهای از شمال شهر با تزریق آمپول هوا با درد و تشنج به قتل رساندند و البته پیش از مردن تا میتوانستند او را کتک زدند. این گونه اعمال که زیبنده شاه و دولت حاکم بر سرنوشت مردم نبود باعث شد که فوت رضا شاه در جامعه ایران با بیاعتنایی روبهرو شود و اکثر مطبوعات از رضا شاه به بدی یاد کنند. «مرد امروز»، دو کاریکاتور که در شماره 27 مرداد به چاپ رسید، شاه متوفّی را در حال ورود به دوزخ ترسیم کرد؛ با این یادآوری که مالک دوزخ به دیدن او در حال گریز از جهنّم است. در کاریکاتوری دیگر پیشنهاد شده بود جنازه شاه با موشک وی 2 آلمانی به انگلستان پرتاب شود تا این کشور ظرف چند ساعت تسلیم گردد. هفتهنامه «مرد امروز»، چند شماره پیش از آن در تیرماه 1323 کاریکاتور شاهِ به تبعید رفته را در حال انزوا کشیده بود که همه او را به علّت بیماریاش ترک گفتهاند و در کاریکاتوری زیر آن جلال و جبروت شاه و تعظیمکردن درباریان و رجال را در درون سلطنتش ترسیم کرده بود. زبان تند و گزنده «مرد امروز» گرچه برای مدیرش محمّد مسعود گران تمام میشود، ولی استقبال توده مردم از خرید و خواندن آن نشریه نشان میداد که او خلاف احساسات و عواطف عمومی سخن نمیگوید.
زیر دو کاریکاتور اخیر این دو بیت به چاپ رسیده بود:
دیـروز چنان بساط جان افروزی و امـروز چنین مــاتم عالـم سوزی
افســـوس کـه در دفتــر ایـّــام آن را روز مینویسند و این را روزی»[1]
[1]. خسرو معتضد، از آلاشت تا آفریقا، پاورقی ص 970.
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 102