تمام منابع داخلی و خارجی که شرحی بر زندگانی رضا شاه نوشتهاند یکی از خصلتهای منفی او را که از آن انتقاد کردهاند حرص و آز و اشتهای سیریناپذیرش در تصرّف و تملّک املاک است. ایشان تصریح میکنند که میزان این حرص و ولع و بیدادگری به حدّی بوده است که علاوهبر دستاندازی به موقوفات درآمدهای دیگر از قبیل کارخانجات و حتی میوه و سبزیجات و پرنده و چرنده آن نواحی را نیز شامل میشده است.
در باره علت شکلگیری و به وجود آمدن این ویژگی و خصلت در رضا شاه پاسخی صریح و روشن ارائه نشده است به همین دلیل مورّخان باز هم متوسّل به علم روانشناسی شده و منشاء آن را دوران زندگی و به خصوص زمان جوانی و نوجوانی او دانستهاند. در جمعآوری مال دنیا افرادی چون رضا شاه کم نبوده و نخواهند بود؛ اما ایشان باعث عبرت دیگران نیز نخواهند شد. آنان بر اساس موقعیّتی که به دست میآورند همان شیوه انتقاد به دیگران را در پیش گرفته و عیب را فقط شامل حال دیگران میدانند. آنها به زودی فراموش میکنند که رضا شاه حتی نتوانست زندگی را در کنار اموال غصبشدهاش به پایان برساند؛ زیرا به اجبار او را به خارج از ایران تبعید کردند و در حسرت آن اموال زندگی را بدرود گفت و حتی نصیب او نشد که بعد از مرگ نیز جسدش در سرزمینش آرام گیرد.
رضا شاه در زمان تبعید وقتی که به اصفهان رفته بود و در خانه کازرونیها اقامت داشت تمام اموال منقول و غیرمنقول خود را به پسرش محمّد رضا منتقل کرد. در مسیر بندرعباس چندین بار از نداشتن پول کافی برای مخارج خود انتقاد میکند که نماینده انگلیس به او و همراهانش میگوید: شما میهمان دولت بریتانیا میباشید و از این مسأله ناراحت نباشید. روایت شده زمانی که رضا شاه و همراهان او به بندرعباس میرسند از طرف او به مأموران گمرک گفته میشود که کلّیه اشیاء همراهان را وارسی کرده و صورت دقیقی تهیّه نمودند و محمود جم ضمناً یادآور میشود که رضا شاه پیش از رسیدن به بندرعباس لباس نظامی را از خود دور کرده و به لباس شخصی ملبّس شده بود و رضا شاه دستور داده بود که این بازرسی اثاثها بدون حضور ایشان و یا والاحضرتها صورت گیرد و حتی داخل کفش و کلاه هم جستوجو شود تا اگر جواهراتی مربوط به سری جواهرات سلطنتی کشف گردید، ضبط شود و به طوری که ثبت شد حتی یک جواهر از جواهرات سلطنتی به خارج انتقال داده نشد.»[1]
گذشته از این که این موضوع صحّت داشته باشد یا خیر دلیل این که چرا رضا شاه این دستور را میدهد و فقط به وسایل معمولی و لازم در سفر اکتفا میکند شاید آن باشد که پس از شروع تبعید و کاسته شدن فشار و اختناق بر مردم یکباره عقدهها ترکید و از هر سوی فریاد و انتقاد علیه او بلند شد؛ بنابراین رضا شاه راهی جز این نداشته است. او پس از ملاقات با فروغی اطمینان یافته بود که ادامه سلطنت را انگلیسیها تضمین کردهاند و خیالش از این بابت راحت بود و معتقد بود برای مقبولیّت فرزندش به این کار نیاز بوده است.[2]
حسین فردوست در همین زمینه میگوید: «با فرار رضا خان روزنامهها و نشریات کشور به افشای دوران سلطنت او پرداختند و صدها شماره و صدها و هزاران مطلب علیه او منتشر شد که در اوج ناسزاگویی به رضا خان بود و اکثر اعمالی که طی دوران حکومتش انجام شده بود افشا شد. این جوّ سالها به طول کشید. گاهی من این قبیل روزنامهها را برای محمّد رضا میبردم. او میدید و حرفهایی میزد که با شناختی که از او داشتم، میدانستم حرف خودش نیست. بسیار سنجیدهتر و منطقیتر از شخصیت محمّد رضا بود. او میگفت: "اینکه فلان روزنامه توقیف شود یا حتی تذکر داده شود هیچ لازم نیست. زمان خودش مسأله را حل خواهد کرد و مردم از این حرفها خسته خواهند شد. شغل من ایجاب میکند که تحمّل همه چیز را داشته باشم" و احتمالاً محمّد رضا بدش نمیآمد که افکار عمومی از پدرش بد بگویند تا خودش مطرح شود.»[3] برای مثال نماینده ملایر در مجلس میگوید: «شاه سابق را میدانم هفده سال در این مملکت سلطنت کرد و به روز که بکنیم تقریباً شش هزار روز میشود و ایشان 44 هزار سند مالکیِت صادر کردهاند. تقسیم که بکنیم روزی هفت سند مالکیت ایشان گرفتهاند.»[4] حتی رادیو بیبیسی نیز به جمع منتقدان رضا شاه پیوسته و طی سه روز متوالی در باره املاک او صحبت کرده و میگوید که بزرگترین خدمتی که رضا خان به مملکتش کرد غصب کلّیه اموال شمال بود.
بر اساس روایات موجود رضا شاه در توجیه تصرّف املاک دلایلی مضحک بیان میکرده است و هدف خود را از این کار آباد کردن آن نواحی و ازدیاد محصول و جلوگیری از اشاعه و نفوذ کمونیستها بیان میکرده که بعداً معلوم شد هدف اصلی آباد کردن جیب خود و خاندانش بوده است. وی برای تصرّف املاک و اموال دیگران شیوههای مختلفی به کار میبرده است. در کتاب مفاسد خاندان پهلوی آمده است:
« رضا خان که در آغاز کار نه ثروتی داشت و نه قطعه زمینی با ادامه سلطنت و بسط قدرت املاک و زمینهای زیادی را در حاصلخیزترین نقاط کشور تصاحب و ثروتی هنگفت کسب کرد؛ چنان که به هنگام ترک ایران در سال 1320ش بزرگترین مالک و زمیندار ایران بود و با داشتن ذخایر نقدی در بانکهای انگلستان، آمریکا و آلمان یکی از ثروتمندترین مردان جهان محسوب میشد و البته رضا خان به گمان خود انگیزه غصب و تصرّفات خود را آبادانی املاک و ازدیاد محصول و رونق صادرات و جلب سیّاح و جهانگرد و کسب درآمد برای کشور بیان میکرد. بهرهمندان از خوان نعمت رضاخانی در توجیه اعمال او بهانههای مضحک آوردهاند که رضا شاه املاک شمال را از صاحبان آنها خرید تا از نفوذ روسها در آن منطقه و اشاعه کمونیزم در ایران و به خصوص در مناطق شمالی آن جلوگیری کند.
رضا خان با توسّل به شیوههایی چون مصادره اموال و املاک افراد مغضوب، ضبط اموال مجهولالمالک، خرید املاک از مالکان عمده با قیمتهای بسیار نازل، قبول هدایا، خرید مستغلات و اراضی مزروعی پایینتر از قیمت بازار از مالکان مرعوب و تحت فشار گذاشتن مالکان از راههای گوناگون مثل قطع آب تا قبول قیمت نازل و به زور شلاق و شکنجه و راههای دیگر به بزرگترین فئودال و زمیندار ایران تبدیل شد و یکی از روشهای تصرّف املاک به این ترتیب بود که ابتدا اطّلاعات لازم کسب میشد که آیا زمینی که شاه مدّعی و طالب تصرّف آن است به کسی تعلّق دارد یا نه. سپس چاهی حفر میکردند. اگر چاه به مدت 24 ساعت آب میداد کافی بود که بگویند اراضی جزء املاک است و معنی این کلمه این بود که تمام اراضی از آن من است و مالک، شاه است؛ ولی رضا شاه مدّعی بود که زمینها را از مالکانش میخرد و جالب این که مثلاً دکّان را به یک ریال، خانه را سیصد دینار و ملک مزروعی را به عُشر عایدات سالیانهاش با تهدید و حبس از دست صاحبانش بیرون میآوردند. اغلبِ این بیچارگان کسانی بودند که به ضرب شلاق و شکنجه و بر اثر اقامت در زندان ناچار میشدند املاک و مزارع خود را که یگانه وسیله امرار معاش آنها بود در مقابل چند شاهی و احیاناً بدون چند شاهی به رؤسای املاک دربار شاه واگذار کنند.
رضا شاه در غصب املاک سیری نداشت و این نقطه ضعف مورد سوء استفاده اطرافیانش قرار میگرفت و حسین فردوست مینویسد: اگر میخواستید رضا خان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد یا پیشنهادی را تصویب کند بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح میکردید؛ آن وقت مطمئن بودید که کارتان انجام میشود. او برای انحصار و درآمد بیشتر از کشت برنج، کاشت آن را در اصفهان رسماً و در ظاهر برای حفظ جان مردم از بیماری مالاریا، اما در واقع برای حفظ برنج شمال از رقابت که از آن خودش بود، ممنوع کرد و ضمناً رضا خان تا آخرین روزهای سلطنت دست از زمینخواری نکشید. حتی نقل شده است که او به هنگام کنارهگیری مشغول تصاحب یک منطقه وسیع از اراضی خوب نزدیک کرند از راه خرید اجباری به حساب شخصی خودش بود. درآمد سالیانه رضا شاه به هفتصد میلیون تومان میرسید که این مبلغ هرساله شصت میلیون تومان به خارج منتقل شد. شمار روستاهایی که رضا شاه در مدّت سلطنت تصاحب کرد بالغ بر 2167 پارچه به شرح دیل است:
فارس 19 پارچه با 200 خانوار، کرمان 191 پارچه با 4250 خانوار، آذربایجان غربی 115 پارچه با 6365 خانوار، تهران 428 پارچه با 4424 خانوار، گیلان و مازندران 1241 پارچه با 32878 خانوار و.... به این روستاها، جنگلها، شکارگاهها و مراتع فراوان و زمینهایی که فرزندان و خانواده آنها متصرّف شدند را باید افزود و در مجموع برای رضا شاه بالغ بر 44000 سند مالکیت صادر شده بود و ضمناً سالی 12000 لیره از شرکت نفت انگلیس و ایران، بابت حق عبور لولههای نفتی دریافت میکرد. این اقدامات رضا شاه اثرات بسیار بدی در امر کشاورزی و افراد ساکن آنجا نهاد و به شکل بردگان رضا شاه درآمدند که نوامیس آنها نیز بازیچه مأموران اجرایی درآمده بودند. به همین دلایل است که در زمان تبعید او مردم خشنود بودند.
بعد از رفتن رضا شاه کلّیه املاک به تملّک شاه بعدی درآمد و او نیز با ترفندهای جدید و ایجاد قوانین به ظاهر دهان پُرکن به فروش رسانده و یا به تملّک خود نگه داشتند و آنها نیز در این امر اشتهای سیریناپذیر داشتند و شاه و خاندان پهلوی و اطرافیان آنها هرگز حاضر نبودند حتی یک جریب از زمینهای موروثی خود را به رعایا واگذار کنند مگر آن که دهها برابر قیمت زمین از آن سود برده باشند. مأموران انتصابی شاه که از نظامیان وابسته ارتشی انتخاب شده بودند زمینهای نامرغوب و بیحاصل هر قریه را شناسایی کرده و آن را با حیله و اجبار با قیمتهای هنگفت به زارعان میفروختند و علاوه بر مبلغ زمین مبالغی را نیز به نامهای دیگر همچون هزینه خاکبرداری، حفر چاه، مالالاجاره، حقالارض و غیره بر زارعان تحمیل میکردند. از مطالعه اسناد روشن میشود که زمینهای مزروعی به جای واگذاری به کشاورزان و اهالی منطقه به قیمتهای گزاف به کارمندان، ارتشیان، مسؤولان دولتی، دلالان و ثروتمندان شهری فروخته میشد. آنان نیز زمینهای مزبور را قطعه قطعه کرده با افزودن بر قیمت آن به زارعان محلی میفروختند. مثلاً سند شماره 214 از کد 12168 آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی نام هفتاد نفر از خریداران زمین منطقه دوجی را نشان میدهد که متشکل از 39 افسر ارتش، 26 کارمند و بازاری و پنج خانم بودند.»[5]
خسرو معتضد در باره املاک رضا شاه مینویسد: «در مورد املاک اختصاصی رضا شاه نخستین گفتهها و شایعات از همان دوران سلطنت قاهرانه او آغاز شد؛ اما ترس از کیفرهای شدیدی که در انتظار گویندگان بود آنان را به سکوت واداشت. اداره املاک و مستغلات پهلوی بر مناطق وسیعی از کشور سلطه مستبدانه و قرون وسطایی داشت. در این مناطق از ادارات دادگستری، شهربانی و امنیه خبری نبود و ادارات املاک همه وظایف ضابطین عدلیه را رأساً به عهده گرفته بودند. املاک اختصاصی رضا شاه برابر اسناد و مدارک موجود در هفده منطقه بزرگ و 67 ناحیه به شرح زیر بوده است:
املاک مازندران شامل 499 رقبه، مراتع مازندران شامل 1132 رقبه، کجور 678 رقبه، تنکابن 1560 رقبه، آمل 438 رقبه، نور 177 رقبه، اشرف (بهشهر) 260 رقبه، غرب 533 رقبه و مجدداً غرب 548 رقبه، خراسان 38 رقبه، فرحآباد یک رقبه، ورامین 3 رقبه، زنجان 5 رقبه، دماوند 14 رقبه، قزوین 19 رقبه، ساوجبلاغ 9 رقبه، بجنورد 185 رقبه، تمام املاک و همچنین 67 ناحیه بزرگ که اغلب در نواحی شمال غربی تا شمال شرقی پراکنده بودند، توسط ارتشیان با حقوق و مزایای دولتی اداره میشد.»[6]
اسکندر دلدم در باره دارایی رضا شاه مینویسد: «در مدّت بیست سال سلطنت خود نه تنها برای نیمی از زمینهای حاصلخیز مملکت به نام خود سند صادر کرد و کارخانجات و معادن بسیاری را تیول شخصی خود ساخت بلکه علاوه بر قصرها و ابنیه سلطنتی به جا مانده از قاجاریه اقدام به احداث کاخهای مجلل فراوان در تهران و شهرستانها نمود که کاخ مرمر در تهران، کاخ ابیض، کاخ ملکه مادر، کاخ اشرف و مجموعه کاخهای سعدآباد، قصر رامسر، قصر ساری، کاخ بابل، ناهارخوران گرگان و... نمونههای آن بسیار هستند و موجودی نقدی رضا شاه را نزد بانک ملی ایران 68 میلیون تومان ذکر میکند که در همان موقع دسته چک خود را از یک کیف قطور سیاه رنگی بیرون آورده و این مبلغ را نیز در وجه محمّد رضا چک میکشد و همچنین سفیر آلمان میگوید: منابع عظیم بودجه و مخارج اقدامات اقتصادی رضا شاه از فساد مالیاتی و پرداخت حقوق اندک به کارمندان دولتی تأمین میگردید و یا از طرفی که روز به روز به ثروت رضا شاه افزوده میشد، از طرف دیگر مردم زیر بار مالیاتهای سنگین و گرانی ارزاق در حال نابودی بودند. رضا شاه درست مانند فرمانروایان قرون وسطی زمین و ملک جمعآوری میکرد. هر روز بیش از روز قبل املاک و مستغلات جدیدی به ثروت او اضافه میگردید. پسر رختشوی سابق حالا قباله مملکت را به نام خود کرده و صاحب ثروتی شده بود که به انضمام سهام او در کارخانجات بالغ بر یکصد میلیون تومان تخمین زده میشد و سرانجام معتقد است که رضا شاه هر مکانی را که دارای درآمد مناسب بود به نوعی به تملک خود درمیآورد و کار دخالتهای وسیع او در امور اقتصادی آن قدر بالا گرفته بود که به جای پرداختن به امور مملکتی به کاسبی سرگرم شده و گاهی حتی دست به کارهای مضحکی میزد که از اعتبار و پرستیژ یک شاه به دور بود. مثلاً رضا شاه رستورانی در شمیران باز کرده و در جهت منافع خود آن رستوران را اداره میکرد. پس از افتتاح این رستوران به فوریت از کار سایر رستورانها در آن منطقه به دستور شخص رضا شاه ممانعت به عمل آوردند.»[7]
[1]. همان، ص 673.
[2]. در این زمینه اسکندر دلدم در صفحۀ 693 جلد دوم کتاب زندگی پرماجرای رضاشاه، به نقل از علی دشتی در سخنرانی پیش از دستور، در یکشنبه چهاردهم مهر1320 مینویسد: «اگر یک کمی به انصاف و خدا و وجدان اهمیت بدهیم، باید بگوییم که این حرف خیلی مضحک است. شاه سابق در اصفهان طوری رفتار میکرد که تا شعاع پانصدمتری کسی جرأت نداشت از کنار خانهاش رد شود. در مدت اقامت شاه سابق در اصفهان، قیمت طلا از مثقالی بیست تومان به مثقالی 45 تومان رسید. حالا آقایان انصاف بدهید که مأمور چهل تومانی گمرک بندرعباس چگونه جرأت دارد شاه را تفتیش بکند؟ چرا باید یک نفر رئیس دولت چنین حرفی بزند؟ آیا مأمورین بندرعباس میتوانستند اثاثیۀ شاه را تفتیش کنند و جعبهای که اوراق بهادار و سهام نفت جنوب است، بازرسی کرده و جیب او را دست بزنند و بگردند که آیا چهار پنج سیر زمرد و الماس وجود دارد؟«
[3]. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 114.
[4]. علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ص 37 .
[5]. شهلا بختیاری، مفاسد خاندان پهلوی، گزیدهای از صفحات 19 تا 30.
[6]. خسرو معتضد، از آلاشت تا آفریقا، ص 150.
[7]. اسکندر دلدم، زندگی پرماجرای رضاشاه، ج 2، برگزیدهای از صفحات 662 و 755.
8 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 109