پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

کشف حجاب در زمان رضا شاه

کشف حجاب

 

رضا شاه از سال 1306 تحت تأثیر سفر به ترکیه یا تلقین و تقلید از افرادی که در ذهن او رسوخ یافته بودند از تکیه ‌کردن به احساسات و علایق مردم منصرف و منحرف شد. او بدون توجّه به آداب و رسوم و فرهنگ رایج در جامعه به شیوه‌ی دیکتاتوری با مسائل مذهبی به مقابله برخاست که یکی از نمونه‌های اجرایی آن در سال‌های بعد منجر به برنامه‌ی کشف حجاب شد. او باور نداشت که قتل و کشتار مردم خیلی راحت‌تر و توجیه‌پذیرتر از دخالت در سنّت‌های عجین‌ شده در فرهنگ و افکار مردم می‌باشد و این اعمال وی چون مشت بر سندان کوفتن خواهد بود. این اقدام نابخردانه و نسنجیده‌ی او بود که زمینه و بهانه برای حوادثی مانند حادثه‌ی مسجد گوهرشاد و قم را در زمان حکومتش رقم زد. از طرف دیگر چنان آثار مخرّبی بر خانواده‌اش گذارد و حجاب باطنی آن‌ها را متزلزل کرد که بلافاصله بعد از مرگش راه افراطی و مفسدانه‌ی آن‌ها منجر به اضمحلال حکومت پهلوی شد. در رأس این افراد محمّد رضا و اشرف قرار داشتند.

رضا خان در باره‌ی کشف حجاب قوانین سختی به اجرا گذارد و به مأموران دستور اکید داد تا با خانم‌های محجّبه در اماکن عمومی مقابله کنند، هرچند که مردمِ تحت ستم دست به مبارزه منفی زدند و از خانه‌های خود بیرون نمی‌رفتند یا به محض دور شدن مأموران به حالت قبل باز می‌گشتند. تنها کسانی از این اقدامات بسیار خرسند شدند که زمینه و گرایش به اعمال ناهنجار را داشتند. به‌ عنوان مثال یکی از این طبقات، خود خاندان پهلوی بود که در این زمینه آن قدر افراط کردند که شهره‌ی عام و خاص حتی تاریخ ایران شدند و آن قدر زیاده‌روی کردند که از طرف دیگر پشت ‌بام افتادند. از شیوه‌ی رفتار مأموران و واکنش مردم به قضیه کشف حجاب به دو نمونه از اسناد اشاره می‌شود: «در تاریخ 11/5/1315 از طرف رئیس‌الوزرا به اداره‌ی کلّ شهربانی حکمی صادر می‌شود. از قراری که بانوان در تهران و ولایات با چارقد در معبر عبور و مرور می‌نمایند؛ چنان که حضوراً هم تذکّر داده شد این ترتیب ممنوع است. قدغن نمایید. در تهران و چه در ولایات مأمورین شهربانی نهایت مراقبت را به عمل آورند که این رویّه متروک شود و با چارقد کسی را در کوچه‌ها راه ندهند. همچنین در پی احکام صادره برعلیه حجاب که دستور داده بودند زن‌های چادری را در ادارات دولتی و محاضر رسمی نپذیرند و یا این که زنان را بدون کلاه به حمام‌ها راه ندهند و در گاراژهای شهر از سوار کردن زنان با چارقد امتناع ورزند. همچنین در سندی به تاریخ 23/7/1320 با امضاء جمعی از زن‌های یزد از ظلمی که بر آن‌ها رفته و در ضمن این که می‌تواند گوشه‌ای از نحوه‌ی برخورد مأمورین باشد چنین آمده است: متأسفانه آن چه در رادیوها شنیده و روزنامه‌ها مطالعه می‌شود هیچ اسمی از ظلم و ستم‌هایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده، نیست. به واسطه‌ی یک روسری یا چادر نماز در محله‌ها حتی از خانه به خانه همسایه طوری در فشار پاسبانان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحّاشی و کتک ‌زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمی‌کنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم می‌شد که تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه تظلّمات و صدماتی که از طرف پاسبان‌ها به آن‌ها رسیده، جان سپردند و چقدر از ترس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پول‌هایی از ما به هر اسمی و رسمی گرفته شده، خدا می‌داند. اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان می‌افتاد مثل اُسرای شام با ماها رفتار می‌کردند. بهترین رفتار آن‌ها با ما‌ها همان چکمه‌ها، لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمی‌شدند یا پولی نداشتیم به آن‌ها بدهیم ما را به شهربانی و کمیسر می‌بردند. اذیّت ما بیشتر و مخارج ما زیادتر، لذا استدعای عاجزانه داریم اولاً انتقام ما ستمدیدگان را از این جابران بکشید و بعد هم آزادی حجاب به ما بدهید.»[1]



[1]. علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ص 77.

2- آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 121

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد