«شاه مردی به تمام معنی ایرانی بود و مملکت ایران را خیلی دوست میداشت و جداً میخواست که ایران از هر جهت چون سایر ممالک متمدن ترّقی نماید. نسبت به اجنبی احساساتش خوب نبود و با ظاهرسازیها حُسن رابطه بین مقامات خارجی و کشور خودش ایجاد مینمود. در سیاست خارجی نسبت به همسایگان با نهایت اقتدار رفتار میکرد. یاد دارم روزی گزارشی به عرض رساندم که عدّهای عساکر ترک در یکی از مرزهای آذربایجان به خاک ایران تجاوز کرده و به دنبال چند نفر سارق ترک وارد ایران شدهاند. شاه از این خبر فوقالعاده برآشفته شد و فوراً سرهنگ کلبعلیخان فرمانده هنگ اردبیل را پای دستگاه تلگراف احضار کرد و دستور داد عدّهی خود را بردارد و به دهکدهای که عساکر ترک اطراق کردهاند، بروند و دهکده را محاصره نماید و عساکر ترک را خلع سلاح و دستگیر کند و نتیجه را گزارش بدهد. بعد از 24 ساعت از سرهنگ گزارش رسید که امریّه صادره به موقع اجرا گذارده شد و سی نفر عساکر ترک خلع سلاح شده و دستگیر گردیدهاند. در نتیجه این واقعه سفارت ترکیه بنا به دستور واصله از وزارت خارجه ترکیه یادداشتی به دولت ایران داد. وقتی این یادداشت وزارت خارجه را به عرض شاه رساندم، شاه فوقالعاده عصبانی شد. حسبالامر به ذکاءالملک فروغی که در آن زمان سفیرکبیر ایران در ترکیه بود تلگرافی دستور داده شد که فوراً بیرق سفارت ایران را پایین آورده و سفارتخانه را تعطیل نماید و به تهران حرکت نماید. وصول این دستور تلفنی باعث دستپاچگی ترکها شده و ناچار جریان را به عرض آتاتورک رساندند که در نهایت بعد از طی مراحلی آتاتورک با معذرتخواهی از شاه تقاضا کرد که از تعطیلی سفارت ایران صرف نظر فرماید و کلّیه عساکر دستگیر شده هم در اختیار دولت ایران باشند. بالاخره بعد از این تشریفات شاه تقاضای آتاتورک را پذیرفت و به ذکاءالملک دستور داده شد که مشغول کار خودش باشند. عساکر ترک را هم از مرز ایران خارج نمودند و تحویل ترکها دادند.»[1]
[1]. عبدالرضا مهدوی، شش سال در دربار پهلوی، ص 122.
2- آینه عیبنما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 123