پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

لغو بست نشینی یا تحصن در زمان رضا شاه

 بست‌نشینی یا تحصّن

 

هنگامی که افراد در تنگنا قرار گرفته و یا در اثر ظلم و ستم و یا به دلیل ارتکاب عملی ناهنجار که عواقب وخیم آن قابل پیش‌بینی بوده است از روی ناچاری و برای رهایی و پیدا کردن راه نجات و برخورداری از حمایت احتمالی دیگران به پناهندگی و یا در گذشته متوسّل به عمل بست نشینی می‌شده‌اند. بست‌نشینی اغلب در اماکن مذهبی انجام می‌گرفته و در جایی که این اماکن وجود نداشته‌ و یا به سهولت قابل دستیابی نبوده‌اند حتی متوسّل به درختی شده‌اند، چنان که زنان حرمسرای ناصرالدّین شاه بدین کار اقدام کرده بودند. این سنّت از زمان صفویه توسعه‌ی بیشتری یافته است؛ زیرا حاکمان وقت قدرت و اعتبار اصلی خود را از جمع همین افراد متوسّل شده به شیخ صفی کسب کرده بودند. این روند در دوره‌های بعد نیز کم و بیش وجود داشته و آقامحمّدخان قاجار نیز که در دربار کریم خان زند می‌زیست چندین بار به شاهچراغ شیراز پناهنده شد. اوج عمل بست نشینی را در دوره قاجاریه می‌توان یافت که تنوّع آن بسیار گسترش یافته و حتّی به سفارتخانه‌های خارجی نیز تعمیم یافته بود. البته ناگفته نماند که این تاکتیک اعتراضی و پناهنده شدن در بعضی مواقع نتیجه‌ی مثبت نیز برای اشخاص به دنبال داشته است. مهمترین علّت این اقدامات ناشی از استبداد حکومت‌ها می‌باشد که افراد برای دست‌یابی به اهداف خود به چنین اعمالی متوسّل گردیده‌اند. در اینجا سخن از ریشه‌یابی و ابعاد سنّت بست‌نشینی نیست و فقط بدین نکته اشاره می‌گردد که در زمان رضا شاه چگونه و به چه دلیل ساده‌ای که پادشاه با آن رو‌به‌رو می‌شود این سنّت را موقوف می‌سازد. رضا شاه در هنگام ضرب و شتم مردم در حادثه قم متوجّه مردی می‌شود که دائم فریاد می‌زند که من به دلیل قتل در اینجا بست نشسته و تحصّن کرده‌ام و کاری به من نداشته باشید. رضا شاه پس از دیدن این جریان دستور لغو شدن عمل بست‌نشینی را صادر می‌کند. علی اصغر حکمت در خاطرات خود می‌نویسد:«رسم بست‌نشینی یعنی پناه بردن به مکانی مقدّس یا به شخصی محترم در ایران قدیم معمول نبوده است و این از عادات معمول بادیه نشینان اعراب بدوی بوده که به ایران سرایت کرده. در نزد اعراب مرسوم بوده که شیخ هر قبیله در جوار خود خیمه مخصوصی داشته است که اگر کسی از بیم جان به آن‌ها پناه می‌برده در جوار ایشان مأمون می‌شد و در آن خیمه جای می‌گرفته است و او را «جار» به معنی پناهنده می‌گفتند و به حمایت از او برمی‌خاستند و آن را یک امتیاز و علامت شرافت برای قبیله خود می‌دانسته‌اند تا به حدّی که جان و مال قبیله خود را در خطر می‌انداخته‌اند و جنگ‌ها و محاربات زیاد نیز به این جهت در عربستان واقع می‌شد و گویا هنوز هم این عادت در طوایف عرب صحرانشین معمول است. شاعر عرب سموئیل بن عادیا به همین معنی افتخار کرده و گفته است و ماضرنا انا قلیل و جارنا عزیز و جارالاکثیرین ذلیل و شاعر دیگر زهیربن ابی سلمی به مفاخرت گفته است: و جارصار معتمداً علیکم- اخافته‌المخافه والرجاء.

بعد از طلوع آئین محمّدی خداوند در قرآن کریم خانه کعبه را محل امن و امان قرار داد و فرمود: انّ اوّل بیت وضِع‌ للنّاس‌ِللّذی..... و من دخله کان آمِناً(آل عمران- 97) این امر صریح که در سرآغاز عصر اسلام به احترام آن خانه مقدّس از مصدر جلال صادر گشت و در طول مدّت چهارده قرن در نزد مسلمانان محترم مرعی شد، ولی این عمل در آن مدّت در جامعه اسلام تحوّل و توسعه خاصّی حاصل کرد. اماکن مقدسه اوّلِ همه مسجد پیغمبر(ص) در مدینه طیّبه نیز مورد احترام و تقدیس و ملجاء بیچارگان شد و رعایت ایمنی جان پناهندگان به آن اماکن را واجب شمردند. بعدها اندک اندک این رسم توسعه زیاد یافت و تمام مقابر مقدسه حتی امامزاده‌های مجهول در تاریخ در نزد روستانشینان محل بست و پناه شد. در شهرهای بزرگ که محل قبور مقدّسه امامزاده ها بود حریم خاصی داشت و همچنین حوالی مساجد و جوامع بزرگ محل بست و تحصّن شده و همه‌جا در اطراف آن اماکن زنجیری نصب می‌کردند که هر که به واسطه ارتکاب جرمی یا به علّت سرکشی و طغیان سیاسی مورد تعقیب بود به سوی آن اماکن فرار کرده و به محض این که به آن زنجیر می‌رسید بست می‌نشست و در امان بود. باز هم دامنه این بست‌نشینی توسعه بیشتری حاصل کرد و عمارت بیرونی خانه‌ی علما و پیشوایان روحانی که نفوذ کلمه و احترام داشتند محل بست‌نشینی شد و خطاکارانی مانند سارق و قاتل و جانی که در تحت تعقیب بودند یا هر طاغی و یاغی که در مخالفت حکومت وقت مغلوب می‌شد و جانش در معرض خطر می‌افتاد، همین که خود را به بست‌گاه می‌رسانید از عقوبت ایمن می‌نشست و بعد از آن مقامات به اصلاح کار او مشغول و شفاعت می‌کردند و آزاد می‌شد. دامنه این تحصّن به قنسولخانه‌ها و سفارت‌های بیگانه رسید. البّته در این جریان در ممالکی که پایه آن‌ها بر قوانین مدنی و جزائی محکمی قرار گرفته توسل به بست معنی نداشته و باید تکلیف مقصّر را قضات و داگاه‌ها معیّن کنند و الا بست‌نشینی مستلزم آن بود که حقّ مظلومی ضایع شود و مقصّری که به کشور و حکومت خیانت قانونی کرده در دادگاه‌های سیاسی محاکمه و مجازات نشود. ولی باید گفت که در عین حال در رژیم استبدادی که ظلم و ستم رواج داشت عملاً این تحصّن یک نوع معدل اجتماعی بود که دست تعدّی زیردستان را از زیردستان مظلوم کوتاه و جبران می‌نمود، ولی از طرف دیگر غالباً همین پناهندگی اسباب دخل بعضی خدمه و متولّیان متبرّکه و اعضاء در خانه بزرگان می‌شد که پناهندگان را سر کیسه می‌نمودند. بدیهی است در رژیم حکومت قانونی البته بست معنی نداشت. امّا باز تا همین اواخر این سنّت معمولی بود تا این که حادثه قم به آن خاتمه داد.»[1]



[1] . علی اصغر حکمت. سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی. صص 204 و 205

2- آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 149

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد