«رضا شاه در مهرماه 1313 خورشیدی برای شرکت در مراسم هزاره فردوسی به خراسان مسافرت نمود. در این مسافرت برای بازدید از فریمان نوبنیاد املاک اختصاصی خود با عدّهای از رجال و هیأت دولت، محمّدعلی فروغی و ذکاءالملک، رئیسالوزرا و عدّهای از وزیران و شکوهالملک رئیس دفتر مخصوص و جمعی از مقامات استان به آن شهر عزیمت نمودند. در میدان شهر حدود پانصد تن از معاریف خراسان جمع شده بودند. نایبالتولیه (محمّدولی اسدی) نیز آماده گزارش بود. رضا شاه پیشاپیش همه حرکت میکرد. اسدی شروع به عرض خیر مقدم کرد. سکوتی آمیخته به احترام نیز فضای میدان را فراگرفت. شاه همچنین به عرایض او گوش میدادند. ناگهان زنبور درشتی از لای درختهای میدان به پرواز درآمد و لحظهای روی سرِ شاه و همراهان چرخید. بعد ناگهان روی گردن رضا شاه نشست و شاه دست برد که زنبور را بگیرد و دور کند؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود و زنبور نیش دردناکی به پشت گردن شاه فرو کرده بود. شاه فریاد زد: "آی بر پدر فریمان لعنت!" به دنبال این حادثه سخنرانی اسدی قطع شد و حضار سراسیمه شدند. در این هنگام سپهبد امیر احمدی که همیشه یک جعبه محتوی دارو به همراه خویش داشت، باز کرد و آمونیاک درآورد و به موضع مالید؛ ولی درد آرام نشد.
رضا شاه گفت که آمونیاک تو هم نه بو دارد نه خاصیت. فوری طبیبی را حاضر کردند و طبیب مشغول مداوا و پانسمان گردن شاه شد که درد ساکت گردید. این طبیب، منوچهر اقبال بود که در آن موقع در خدمت نظام وظیفه و همراه فرمانده لشکر (سرلشکر ایرج مطبوعی) بود. همین خدمت سبب نزدیکی او به دربار و ترقّی او شد که در بیشتر دولتها وزیر شد و به نخستوزیری هم رسید.»[1]
[1]. علیرضا کمرهای همدانی، حکم میکنم، ص 154.
2- آینه عیبنما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 155