خاندان پهلوی تمام اموالشان را نتیجهی تلاش و زحمات خود میدانند و معتقدند مردم از روی حسادت و برای این که به آنها تهمت بزنند این مطالب را علیه ایشان مطرح مینمایند. محمّد رضا شاه در رفع این اتهامات میگوید که خانواده پهلوی نیز همانند بقیّه حق کارکردن برای امرار معاش داشتهاند و درآمدهای آنان فساد محسوب نمیشود. در همین باره شاهپور غلامرضا نیز در توجیه مفاسد اقتصادی خواهران و برادرانش متوسّل به میهمان ناخوانده خانواده فرح دیبا میشود و این مسأله را ناشی از عملکرد بد آنها میداند و با تمجید از عدالت برادرش میگوید: «اصولاً ما نیازی به فساد مالی و انجام معاملات غیرقانونی و یا سوء استفاده از قدرت و رانتخواری نداشتیم. همه ما به حمدالله از وضعیت مالی مطلوبی برخوردار بودیم و بیشتر سرمایهگذاریهای ما در خارج از کشور بود. در اینجا میپرسم، آیا شهرکسازی و ساختن خانههای ارزان قیمت برای مردم فرودست جامعه جرم است؟ البتّه باید بگویم یک عدّه افراد مغرض و کوتهبین و حسود هم بودند که خیال میکردند هرکس پُست و مقامی دارد مشغول دزدی است و فساد اقتصادی و مالی مملکت را در برگرفته است. افرادی که سوء استفاده میکردند همانهایی بودند که بر اثر اتّفاق و بازی روزگار از پایین به بالا آمده و ناگهان از فقر و نداری مواجه با ثروت شده بودند. بیشتر آنها از خانواده دیبا بودند که پس از ازدواج غیر مترقّبه خانم فرح به تهران سرازیر شدند. سردسته دزدهای آنان دایی فرح، آقای محمّدعلی قطبی بود. آن وقت همین خانم به جان محمّد رضا نِق میزد که جلوی فعالیتهای اقتصادی خواهران و برادرانش را بگیرد. از درستکاری برادرم بگویم که محمّد رضا آدم دست و دلباز و بسیار چشم و دلسیر بود و با ثروتی که پدرمان برایش به ارث گذاشته بود، زندگی میکرد. همه میدانند که پدرم ثروت قابل توجهی به ارث گذاشته بود که محمّد رضا این پول را در خارج سرمایهگذاری کرده بود و اداره و مدیریت آن با خارجیها بود که مبادا ثروت و پول مملکت با آنها تداخل پیدا نکند! حتّی در مخارج دربار دقت زیادی میکرد که خرج کارهای مملکت بشود. مثلاً اگر خودش یک میهمانی خصوصی میداد پول آن را از حساب خودش میپرداخت!! محمّد رضا در جواب اعتراض دیگران میگفت: آیا خانواده پهلوی گناه کردهاند که منتسب به این خانواده شدهاند؟ این را بگویم که سرمایه اعضای خانواده پهلوی چندان زیاد نبود و مردم اغراق میگویند. سرمایه ما هرگز به پای سرمایه افرادی چون ثابت پاسال و حبیب ایلقانیان و غیره نمیرسید.[1] مثلاً اگر این افراد نبودند اسرائیل در جنگ شش روزه دچار مشکل اقتصادی میشد. آنها بودند که در آن روزهای بحرانی نیازهای اقتصادی اسرائیل را تأمین میکردند. آقای خیّامی در شب عروسی دخترش تونلی از گلهای ارکیده درست کرده بود که با هواپیما از فرانسه آورده بودند و میگفت فقط یک میلیون تومان پول گلها را داده است. به همین دلیل به فرح گفتم: اصلاً من نمیفهمم، شما چه خصومتی با ما دارید؟ همه در این مملکت دارند، میبرند. آن وقت شما فقط ما را میبینید؟ فرح در اواخر که دیگر امیدی به بقای سلطنت نداشت چهره واقعی خود را که زنی بیعاطفه و لجوج و عصبی بود، نشان داده و عمداً به ما تندی میکرد.»[2]
اکثر افراد خود را محق دانسته و دیگران را عامل انحراف و خطاها میشمارند. نزدیکان و اطرافیان محمّد رضا نیز از این مسأله مستثنی نبوده و در توجیه اعمال و ثروتهای به غارت برده شده سخن دیگران را افترا دانسته و تمام آن ثروتها را حاصل زحمات و حقّ قانونی خود میدانند.آن چه مسلّم است دستاندازی خانواده پهلوی در مفاسد اقتصادی ایران بسیار گسترده بوده است و قضاوت افکار مردم و اسناد محقّقان را نمیشود بیاساس پنداشت. مسؤولیّت تمام انحرافات خانواده پهلوی با شاهنشاه است و در هنگام بیماری خود از نزدیکانش گِله مینماید و میگوید همه آنها از جانب من به ثروتهای هنگفت رسیدند و در این وضعیت و بیماری از اطراف من پراکنده شدهاند. بنابراین باید خود شخص محمّد رضا شاه را عامل اصلی فساد قلمداد نمود. دکتر حسین ابوترابیان، مترجم کتاب پاسخ به تاریخ نیز در مقدمه این کتاب دلایل گناهکار بودن شاه را اینگونه بیان مینماید:
- به فرهنگ و اعتقادات مردم با ایمان ایران دهنکجی کرد.
- دست خانواده و دوستان و نزدیکانش را در غارتگری و دزدی باز گذارد.
- به امور دولت و توجه به وضعیت معاش نیروهای مسلح بیاعتنا ماند.
- با کمپانیهای چند ملیّتی و مؤسّسات بزرگ تجارتی جهان به معاملهگری شخصی پرداخت.
- به نقش یک دلال نفتی در آمد و با کمپانیهای بزرگ نفتی بر سر معاملات حاشیهای به چانهزدن پرداخت.
- دست آمریکاییها و انگلیسیها و بعضی از دولتهای غربی را برای هرگونه تاخت و تاز و چپاول در ایران باز گذارد.
- رشد سرطانی تفریحات فاسد شبانه و مراکز فساد و لذّت طلبی را تشویق کرد.
- به دژخیمان ساواک برای سرکوب و شکنجه آزادیخواهان و حقطلبان آزادی عمل داد.
- مطبوعات را خفه کرد و مانع از انتشار کتابهای سیاسی و اجتماعی و دینی اصیل شد.
- با پدید آوردن جوّ ارعاب، جلو هرگونه اظهارنظر مردم در مورد مسائل رژیم را گرفت.[3]
[1]. در صفحۀ 461 خاطرات شاهپور غلامرضا دربارۀ حبیب ثابت چنین آمده است: «حبیب ثابت در دوران جنگ یک ماشینشوی ساده و بعداً یک کمک راننده بود که به رانندگی ترقی مییابد. رانندگان قدیمی میدان توپخانۀ آن زمان، هنوز او را به یاد دارند. او یکی از عمده سرمایهداران ایرانی است که در تغذیۀ مالی اسرائیل نقش اساسی ایفا کرده است و به همین دلیل در تلآویو یک خیابان را به نام او اسمگذاری نمودهاند. حبیب پاسال پسر یک بزاز بود که اولین سرمایهاش را یک تاکسی کهنه تشکیل میداد. این کلّیمی سوداگر بعداً یک کارگاه مبل و صندلیسازی تأسیس کرد و سرانجام نمایندۀ فروش اتومبیلهای دوج در تهران شد. در سال 1949 برای مدتی به امریکا رفت و فعالیتهای تجاری خود را در ایالات متحده ادامه داد. در مراجعت به ایران، نخستین ایستگاههای تلویزیونی را تأسیس نمود که بعداً دولت فرستندههای تلویزیونی او را خریداری نمود. ثابت در 41 کارخانه و مؤسسۀ عظیم سرمایه داشت و پس از شاه ثروتمندترین فرد ایران بود. ثابت چنان سرمایه و ثروتی به هم زد که مثلاً در سال 1971، فقط برای خرید یک میز عتیقه 441 هزار دلار پول داد و میگفت: "این میز از هر چیز دیگری بیشتر به من لذّت میدهد؛ زیرا کارم را با ساختن میز و صندلی و در آشپزخانه برای خانوادهام شروع کردم و حالا میتوانم گرانبهاترین قطعۀ مبلمان جهان را خریداری کنم."»
[2]. احمد پیرانی، شاهپورغلامرضا پهلوی، صفحات 334 تا 336.
[3]. محمّد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمۀ حسین ابوترابیان، ص 20.
4- آینه عیبنما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 215