پس از آن که رضا خان با عنوان سردارسپه توانست بر سران و خوانین غلبه یابد نشان داد میل زیادی به جمعآوری منابع مالی و دارایی دارد. او علاوه بر تصاحب زمینهای خوانین، گنجینهی جواهرات و اشیای عتیقه و نفیس بسیاری از افراد چون سردار معزّز بجنوردی، شیخ خزعل، خانهای لرستان و کردستان و... تصاحب کرد. رضا شاه در زمان پادشاهی نیز این خصلت خود را حفظ کرده و رسم انتقال داراییها به خارج را پایهگذاری کرد. او سالانه حدود شصت میلیون تومان معادل 25 میلیون دلار به خارج ارسال میکرد. او سپردهای در حدود 300 میلیون تومان در بانکهای خارج داشت. خود شخص رضا شاه اظهار داشته بود که هفت هزار میلیون تومان جمع کردم و این مبلغ معادل 5400 خروار طلای مثقالی 20 تومان آن روز بود و میزان موجودی رضا شاه در بانکهای انگلستان را 56 میلیون پوند گفتهاند.
خانواده پهلوی با پشتوانه و حمایت انگلیس از قدرت سیاسی برخوردار شده بودند؛ ولی با دستیابی به این اموال هنگفت موقعیت اقتصادی آنها نیز بسیار تقویت گردید. در نتیجه آنان با استفاده از این دو بازوی قدرتمند توانستند چنان عرصه را بر فعالیّتهای اقتصادی محدود نمایند که دیگر توانایی هر نوع رقابت را از دیگران سلب نموده و ایران به کشوری تک بعدی و مصرفی تبدیل کردند. در این ایّام شاه با خواهران و برادرانش در هر فعالیّت اقتصادی که بویی از منفعت در آن به مشام میرسید، حضور یافتند و یا به صورت غیر مستقیم، وجود و نفوذ آنان قابل مشاهده میباشد. آنان برای تحکیم و حفظ منافع خود از شعارهای عامهپسند مانند اعطای بورس تحصیلی، کمک به مستمندان، پوششدادن کر و لالها، دادن لباس به نیازمندان و یتیمان، دادن افطاری و... استفاده میکردند و نشریات حکومتی نیز به تأیید اقدامات آنها میپرداختند.
توانایی و نفوذ پهلویها به قدری گسترده بود که هر سرمایهگذار داخلی و خارجی که قصد تأسیس شرکت یا کارخانهای را داشت ابتدا میبایست رضایت یکی از اعضای این خانواده را جلب سازد و اگر کسی این قاعده را رعایت نمیکرد سرمایهاش را از دست میداد. در بین این خانواده اشرف پهلوی نمونهی بارز و عامل اصلی چنین اقداماتی میباشد و ایشان برای رسیدن به هدف خود حتّی از مجازات اشخاص نیز نمیگذشت و یا شاه را تحت فشار قرار میداد. در این میان سخنان شاه که میگوید خانواده پهلوی نیز همانند دیگران به فعالیّتهای اقتصادی پرداخته و مسأله رانت خواری مطرح نیست سخنی گزاف و زهی بیشرمی است که تحمّل هیچ نقد و انتقادی را ندارند و مدارک مستند را تهمت میشمارند.
محمّدرضا شاه علاوه بر درآمدهای املاک و اموال متصرفی و ارثی خود هرساله سهمی از درآمد نفت را نیز به حساب شخصیاش واریز میکرد. مثلاً در ترازنامه سال مالی 1355 درآمدهای ارزی شرکت ملی نفت 14/3 میلیارد دلار ذکر شده درحالیکه مبلغ واقعی آن 6/4 میلیارد دلار بوده است و در حدود یک میلیارد دلار (حدوداً هفت میلیارد تومان) کمتر قید شده است. همچنین در سال 1341 مبلغ دوازده میلیون دلار (84 میلیون تومان) از طرف شرکت ملی نفت ایران به حساب بنیاد پهلوی واریز گردید. او افزون بر این درآمدها از سرمایهگذاریهای خارجی نیز سودهای هنگفتی میگرفت و نمونه آن در مهر 1337 بود که شاه چکی به مبلغ 20 میلیون تومان به سرلشکرکیا داد تا با عزیمت به لندن آن را نقد کند. این مبلغ حاصل منافع یک شرکت ایتالیایی بود که شاه در آن مشارکت داشت.
یکی از مراکز ثقل قدرت اقتصادی شاه و اطرافیان او تأسیس بنیاد پهلوی است که به وسیلهی آن سعی داشتند علاوه بر کسب ثروت وجهه و اعتباری نیز برای خود کسب نمایند. در باره چگونگی تأسیس و شکلگیری این بنیاد، نویسنده کتاب مفاسد خاندان پهلوی میگوید: «شاه برای به جریان انداختن پولهای حاصل از فروش املاک سلطنتی به دهقانان و درآمدهای ناشی از اجاره مستغلات و تأسیسات وابسته و درآمد محصولات کشاورزی به تأسیس دفتر املاک اختصاصی اقدام کرد. این املاک 8130 دهکده با مساحتی معادل 2500 هزار هکتار را تشکیل میداد که رضا خان به مدّت بیست سال به زور تملّک کرده بود. شاه به دنبال افزایش درآمدهای نفتی و فعالیّتهای تجاری و کشاورزی تصمیم گرفت محلّی برای تمرکز سرمایه خود در آن به منظور قانونیکردن ثروت بیحساب خود و کاستن از فشار سخنانی مبنی برغصبی بودن داراییهای خود تأسیس کند. بر این اساس، بنیاد پهلوی در سال 1337ش به جای دفتر املاک اختصاصی ایجاد شد. این بنیاد در ظاهر یک سازمان خیریه بود که از ثروت شخصی شاه تغذیه میکرد. در سال 1340 با توجه به حساسیّت در مورد ثروت شخصی شاه، او داراییهای عمده خود را به بنیاد منتقل کرد که ارزش آن بالغ بر 135 میلیون دلار بود و اسدالله علم در 6 مهرماه همان سال به مدیر عاملی آن برگزیده شد. شخصیّت اوّل بنیاد شاه بود و 5/2 درصد درآمد خالص بنیاد متعلق به او بود. بعد از او، ده نفر از اعضای برجسته بنیاد هرکدام 5/2 درصد از درآمد خالص را بهرهمند میشدند. پنج نفر از این افراد از مقامهای حکومتی یعنی نخستوزیر، وزیر دربار، رئیس مجلس و رئیس دیوان عالی کشور بودند و پنج نفر بعدی را شاه مستقیماً برمیگزید. 17 بانک و شرکت بیمه، 25 کارخانه صنعتی، 8 شرکت استخراج معدن، 10 کارخانه مصالح ساختمانی، 45 شرکت مقاطعهکاری راه و ساختمان و بسیاری مؤسّسات دیگر در ایران، به بنیاد پهلوی و اعضای خانواده شاه تعلّق داشت. روی هم رفته، بنیاد در 207 شرکت مهم سهم داشت.
شاه که در جمعآوری مال حرص بیحد داشته، وامهای اعطایی آمریکا و پول نفت و از سازمانهای دولتی دیگر درصد قابل توجّه را به بنیاد پهلوی منتقل میکرده است و مسلّم است با حجم این ثروت عظیم و امکانات گسترده اهداف نهایی خود را در جامعه و فرهنگ تحمیل و تزریق مینمودهاند. شاه در سال 1341 طبق کمیسیون تحقیق سنای آمریکا، مبلغ 055/241/855/56 دلار پاداش به سردمداران خارجی و داخلی کودتای 28 مرداد 1332 پرداخت نمود که اسامی شانزده نفر خارجی و هفده نفر از اعضای خانواده و نوکران شاه در لیست گیرندگان پاداش آمده است. این پاداشها از محل وامهای پرداختی دولت آمریکا به سازمان برنامه و بانک مرکزی ایران و همچنین از حساب شرکت ملی نفت ایران و سازمان برنامه که به حساب بنیاد پهلوی منتقل شده بود پرداخت میگردد و این امر نشان میدهد که شاه حتی پاداش نوکران خود را از خزانه دولت و بیتالمال و با اخذ وام از خارج و به قیمت بدهکار شدن ملت پرداخت میکرد. در ضمن مطابق تبصره 2 ماده 182 مالیاتها، فعالیّتهای مستقیم بنیاد پهلوی و تمام مؤسساتی که به آن تعلق داشت از دادن مالیات معاف بودند. بنیادی که سالانه چهل میلیون دلار کمک مالی دریافت میکرد و به محل مناسب و امنی برای فرار از مالیات و زد و بند برخی از اعضای خانواده پهلوی تبدیل شده بود از کسبه جزء نیز نمیگذشت و به عنوان مثال در سال 1337، کیوسکهای چوبی کسبه جزء در تهران زیر فشار بنیاد، توسط شهرداری به بهانه زیبایی شهر جمع شد و به جای آن در دویست نقطه تهران، اقدام به دایرکردن دکههای کوچک برای فروش شیر پاستوریزه و دوغ آبعلی کردند و بنیاد با واگذاری سرقفلی آن، بالغ بر ده میلیون تومان درآمد کسب کرد. در صورتیکه میزان داراییهای بنیاد را میان دو میلیارد و هشتصد میلیون تا سه میلیارد و دویست میلیون دلار تخمین زدهاند که این، رقمِ بدهیها و قیمت دائمالتغیر زمینها را شامل نمیشود. چند نمونه از سرمایهگذاریهای بنیاد در داخل عبارت بود از: کل بانک عمران، 15 درصد سهام بانکهای تجاری 30 درصد سهام بانک ایرانشهر و سهام کمتری در بانک ایران و انگلیس و 6/1 درصد سهام بانک توسعه صنعتی ایران بیش از 80 درصد بیمه ملی ایران و هتلها و کارخانهها و... بود و در سرمایهگذاری خارجی، خرید ساختمان دپینا در نیویورک به ارزش 5/14 میلیون دلار بوده است.»[1]
[1]. مطالب بالا برگرفته از کتاب مفاسد خاندان پهلوی است و برای کسب اطّلاعات تکمیلی، به صفحات 45 تا 57 این کتاب مراجعه شود.
2- آینه عیبنما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 223