در اواخر رژیم پهلوی که دیگر کاری از دولتهای آموزگار و شریفامامی برنیامد و دول غربی نیز فقط وعدههای توخالی میدادند شاه طی یک سخنرانی مطالبی را عنوان کرد که نشان از استیصال و ناتوانی وی در حفظ و کنترل حرکتهای انقلابی مردم میباشد. این سخنرانی هیچ تأثیری بر افکار مردم نداشت و حتی موجب انسجام و مصممتر شدن مردم گردید. پس از مدتی محمّد رضا شاه از این اقدام خود اظهار پشیمانی کرده و با شِکوه میگوید که مرا در عمل انجام شده قرار دادهاند و قبل از سخنرانی و قرائت از متنی که در اختیارم گذارده بودند هیچ اطّلاعی نداشتم. گذشته از ابهامی که در این گفتار شاه وجود دارد، ممکن است وی به علّت پشیمانی اینگونه عمل خود را توجیه کرده باشد.
در این خصوص احمدعلی مسعود انصاری، فرح و همراهان او را عامل این توطئه میداند؛ زیرا آنها در فکر کودتایی خزنده علیه شاه بودهاند. وی میگوید: «... به وسیله فرح و در درباری که یکسره زیر نفوذ آدمهای او قرار گرفته بود، افرادی که به ظاهر نظر مشورتی خود را به شاه میدادند، اما هدف خودشان را دنبال میکردند، گرد آمدند که در رأس آنها رضا قطبی قرار داشت و گروهی دیگر که همان راه را میرفتند؛ از جمله دکتر حسین نصر، رئیس پیشین دفتر فرح؛ دکتر هوشنگ نهاوندی، رئیس دفتر فرح دکتر احسان نراقی نویسنده و جامعهشناس و جوادی و غلامرضا افخمی و... و همینها بودند که در آن روزها به عنوان مشیر و مشاور عمل میکردند. نمونه کار و طرز عمل این مشاوران را باید تهیه متن نطق معروف "من صدای انقلاب شما را شنیدم" دانست. بعدها که رژیم سقوط کرد و شاه در تبعید و از این کشور به آن کشور رانده شد خود من بارها شاهد درگیری شاه و فرح بر سر این نطق و مجموعه مسائل و عملکرد اطرافیان فرح و مخصوصاً گروهی که در اواخر تشکیل شده بود، بودم. این نطق را در آن زمان دکترحسین نصر و رضا قطبی تهیّه کردند و تا لحظات آخری که قرار بود که شاه آن را بخواند با آن سرگیجی و هیجان و حالت روحی پریشان و بیآن که فرصت داشته باشد در مورد محتوای آن فکر کند و یا با کسان دیگری مشورت کند و در میان بگذارد، خواند.»[1]
این پیام شاه در روز 15 آبان1357 از طریق رادیو و تلویزیون پخش شد. او ضمن خبرِ تشکیل دولت نظامی به اشتباهات گذشته خود اعتراف کرد و گفت که پیام انقلاب مردم ایران را شنیده است و سوگند یاد کرد که دیگر خطاهای گذشته تکرار نمیشود. قسمتی از پیام بدین شرح است: «در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد شد شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد. متأسفانه در کنار این انقلاب دسیسه و سوء استفاده دیگران از احساسات و خشم شما آشوب و هرج و مرج و شورش نیز به بار آورد. موج اعتصابها نیز که بسیاری از آنها برحق بوده، اخیراً تغییر ماهیّت و جهت یافت تا چرخهای اقتصاد مملکت و زندگی روزمرّه مردم تلف شود و حتی جریان نفت که زندگی مردم مملکت به آن بستگی دارد قطع گردد تا عبور و مرور و تأمین مایحتاج زندگی مردم نیز تعطیل شود. نا امنی اغتشاش و کشتار در بسیاری از نقاط میهنمان به جایی رسیده است که استقلال مملکت را در خطر انداخته است. وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشیده برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست. در پی استعفای دولت برای جلوگیری از اضمحلال مملکت و از بین رفتن وحدت ملی برای جلوگیری از سقوط در هرج و مرج و آشوب و کشتار و به منظور برقراری حکومت قانون و ایجاد نظم و آرامش، تمام کوشش خود را در تشکیل یک دولت ائتلافی مبذول داشتم و فقط هنگامی که معلوم شد که امکان انجام این ائتلاف نیست به ناچار یک دولت موقّت تعیین کردیم. من آگاهم که به نام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباهات گذشته و فشار و اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که به نام مصالح ملی و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نامقدس ملی و سیاسی تکرار شود؛ اما من به نام پادشاه شما که سوگند خوردهام که تمامیّت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب اثنیعشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته و بیقانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشود؛ بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و در اسرع وقت، یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است به صورت کامل به مرحله اجرا درآید. من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملّت به پادشاه تفویض شده است، هستم وآن چه را که شما برای به دست آوردنش قربانی دادهاید تضمین میکنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود و... .»[2]
در انتقاد از این پیام آمده است که: «آن چه در این پیام کاملاً محسوس و ملموس است جدای از لحن تفرعنآمیز و انفعالی که از سخنان شاه پیداست اولاً امیدواری وی به این است که با طرح مسأله تمامیّت ارضی کشور در حقیقت زنگ خطری را به صدا درآورد که فرضاً در نبود او، این تمامیّت مورد تجاوز قرار خواهد گرفت. ثانیاً در تاریخ ایران به عنوان یک سنّت شاهانه، اساس و عرف بر این بوده که همواره پادشاهان از ضمیر جمع کلمه "ما" استفاده کنند؛ در حالی که برای نخستین بار، شاه که میخواهد در اذهان مردم القاء کننده دگرگونی شرایط اجتماعی سیاسی و به قول انقلابیون فرانسه برای شاه و گدا باشد از ضمیر "من" استفاده میکند. ثالثاً با این که خود بر این واقعیت وقوف کامل دارد که حرکت انقلاب ایران را حتی بیش از ملیّون و گروههای چپ، شبکه گسترده روحانیون و رهبران مذهبی در دست دارند و حاضر به پذیرفتن این نکته که فرضاً کار سیاست را به سیاستمداران واگذارند، نیستند؛ معهذا باز هم از آنها میخواهد تا با دعوت مردم و جوانان به آرامش برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند. به علاوه، فراموش هم نمیکند که به نیروهای مسلح کشور تفهیم کند که وظیفه اصلی آنها جدای از برقراری نظم و آرامش، پایبند بودن و وفادار ماندن به سوگندی است که یاد کردهاند؛ سوگندی که طی آن افراد نظامی و ارتشیان از پایینترین تا بالاترین رده آنها مقیّد به حفظ تاج و تخت شاهنشاهی ایران بودند.»[3]