پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

محمد رضا شاه و زن از دیدگاه حسین فردوست

محمّدرضا شاه و زن از دیدگاه حسین فردوست

 

«محمّدرضا در طول حیات خود زندگی زناشویی سالمی نداشت و به تمام معنی فردی عیّاش بود. نخستین‌بار با مستخدمه مدرسه لُه‌روزه که توسط پرون با محمّد رضا آشنا شد رابطه داشت که به افتضاح کشید. زمانی که در سال 1315 محمّد رضا به ایران مراجعت کرد رضا شاه مراقب بود که با زن‌های ناباب رابطه پیدا نکند و لذا به مادر محمّد رضا پیغام داد که زن مناسبی برای او پیدا کنند. یکی از زنانی که با او ارتباط داشت فیروزه بود که در اندرون همه او را به‌ عنوان زیباترین زن تهران می‌شناختند و ارتباط او با فیروزه تا ازدواج با فوزیه ادامه داشت و به او ماهیانه 300 تومان می‌پرداخت و اگر البسه خاصی نیز می‌خواست پول آن را می‌داد. رضا خان نیز از این امر ناراحت نبود و پس از ازدواج با فوزیه بنا به موافقت او از ایران رفت و محمّد رضا چند قطعه جواهر و حدود 200 هزار تومان پول نقد به او داد که جمعاً با ارزش جواهرات حدود 500 هزار تومان بود. پس از ازدواج با فوزیه نیز محمّد رضا مخفیانه با دختری به نام دیوسالار رابطه داشت. مدتی پس از جدایی از فوزیه، محمّد رضا از من خواهان معرفی زنی شد. من نیز در یک میهمانی باشگاه افسران مادر و دختری را دیدم. دختر در حدود شانزده الی هفده‌ ساله و موبور و زیبا و بلندقد بود. بعد از مراحلی که گذشت محمّد رضا گفت مادر و دختر را به سرخه‌ حصار بیاور. پس از دیدار محمّد رضا به من گفت که با پری غفّاری قرار گذاشته است. من یکی‌ دو بار پری را به کاخ بردم و پس از آن راننده محمّد رضا این کار را انجام می‌داد. محمّد رضا به این دختر علاقه زیاد داشت؛ ولی برای ازدواج با ثریّا از او جدا شد.

پیش از ازدواج با ثریّا، محمّد رضا قصد داشت با یک خانواده سلطنتی اروپا وصلت کند. از هلند که ناامید شد به دنبال خانواده سلطنتی ایتالیا رفت و مادر محمّد رضا و شمس و اشرف از این مسأله ناراضی بودند و زن عبدالرضا که زن بسیار فضول و پرحرفی بود به او می‌گوید: "شما با مسائل دربار ایران آشنا نیستید. زن شاه می‌شوید و بعد اسیر دست اشرف و مادر شاه که ول‌کن نیستند و شما را اذیت خواهند کرد" و سرانجام او را از ازدواج با محمّد رضا منصرف می‌کند و محمّد رضا از این قضیه بی‌نهایت عصبانی می‌شود و به جان زن عبدالرضا افتاد و به گارد دستور داد که وی به جز خانه خودش و نزد شوهرش حق ندارد وارد هیچ کاخی شود و نباید در هیچ میهمانی دعوت شود تا بالاخره با التماس عبدالرضا پس از 30 سال او را بخشید.

پس از ازدواج با ثریّا، بختیاری‌ها وارد دربار شدند و اطراف محمّد رضا را احاطه کردند؛ ولی آن‌ها مانند اطرافیان فرح از موقعیت خود سوءاستفاده نکردند که این مربوط به خود ثریا بود. گرداننده بختیاری‌های اطراف ثریا یک زن بختیاری به نام فروغ‌ظفر بود. مادر محمّد رضا و شمس جز سال اول دیگر ثریّا را ندیدند و به او ناسزا می‌گفتند و اولین دشمنان ثریّا بودند؛ زیرا ثریّا به آن‌ها محل نمی‌گذاشت و اهل آشتی نبود و کاخِ مادر محمّد رضا کانون مخالفت با ثریّا بود. ثریّا فوق‌العاده زیبا بود؛ ولی در کارهای اجتماعی خجالتی بود. ازدواج آن‌ها مدت‌ها طول کشید؛ ولی مسلّم شد که ثریّا بچه‌دار نمی‌شود. هرچند خود پادشاه نیز از داشتن پسر می‌ترسید و او یک جانشین بالغ را خطر بالقوّه برای خود می‌دانست. بعدها نیز از وجود رضا که نزدیک بلوغ بود رضایت نداشت. به ‌هرحال محمّد رضا از ثریّا جدا شد. ثریّا ثروتمند از کاخ رفت و ماهیانه 30 هزار تومان دریافت می‌کرد و در آلمان زندگی مرفّهی داشت. پس از جدایی از ثریّا، محمّد رضا با زنی به نام گیتی خطیر رابطه پیدا کرد. او احتیاج به معرف نداشت؛ زیرا از فامیل خودش بود و در میهمانی‌های دربار حضور داشت. او شوهر کرده و طلاق گرفته بود. رابطه با گیتی تا ازدواج با فرح ادامه داشت. گیتی زن کم‌ توقّعی بود؛ ولی شاید حدود یک‌ میلیون تومان پول نقد و همین حدود جواهر به او داد و او نیز راهی رم شد.

محمّدرضا قبل از ازدواج با فرح که زن رسمی‌اش بود، با زن‌های زیاد رابطه داشت. رفیقه‌های یک‌ شبه و چند شبه فراوانی داشت که معرّف آن‌ها اشرف (خواهرش) و عبدالرضا (برادرش) بودند.

در مسافرت به آمریکا در نیویورک، من دو نفر را به محمّد رضا معرّفی کردم. یکی گریس کلّی بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات کرد و محمّد رضا به وی یک سری جواهر به ارزش حدود یک‌ میلیون دلار داد. نفر دوم یک دختر آمریکایی نوزده ‌ساله بود که ملکه زیبایی جهان بود. محمّد رضا مرا فرستاد و او را آوردم و چند بار با محمّد رضا ملاقات کرد و به او نیز یک ‌سری جواهر داد که حدود یک‌ میلیون دلار ارزش داشت. پس از ازدواج با فرح نیز مستنداً می‌دانم با یک دختر رشتی موبور و زیبا به نام طلا آشنا شد که مسأله را فرح فهمید و گاه مزاحمت‌هایی برای او فراهم می‌آورد.»[1]



[1]. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، خلاصۀ صفحات 203 تا 209.

2- آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1397، ص 289

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد