ارنست پرون که یکی از دلالهای جنسی محمّد رضا بود به دلیل روابطی که با اروپا داشت با اهدای جواهرات و وعدههای کلان دختران مشهوری را برای آشنایی با شاه میآورد. یکی از این دختران، پرنسس الکساندرا از خانواده سلطنتی انگلستان بود که روابط عاشقانهای را با شاه آغاز میکند؛ ولی محمّد رضا شاه را گول زده و از او سوء استفاده مینماید. سِر دنیس رایت، وزیر مختار انگلیس در باره او مینویسد: «شاه ایران چون اصالت خانوادگی نداشت و پدرش یک مهتر بود، خیلی علاقه داشت تا از طریق وصلت با خانواده سلطنتی انگلستان برای خود و آیندگانش اصل و نسبی دست و پا نماید.
او در سفر به انگلستان شیفته پرنسس الکساندرا شد. اصولاً شاه علاقه بیمارگونهای به زنان موطلایی و چشم آبی داشت. پرنسس الکساندرا که از شوهر اول خود طلاق گرفته بود زنی سپیدپوست و موطلایی با چشمانی آبی و بسیار زیباروی بود. محمّد رضا به محض دیدن پرنسس الکساندرا به او دل باخت و پرنسس که متوجّه دلباختگی محمّد رضا پهلوی شده بود با زیرکی ویژهای خود شاه را مجبور کرد تا ملک نامرغوب و رو به ویران وی را در جنوب لندن خریداری کند.
پرنسس الکساندرا شاه ایران را به بازدید از ملک خود دعوت کرد و شاه جوان و ثروتمند به طمع دست یافتن به پرنسس انگلیسی این دعوت را قبول کرد. در موقع بازدید از ملک پرنسس الکساندرا، شاه برای آن که تعارفی کرده باشد و به رسم انگلیسیها کمپلیمانی داده و پرنسس را مفتون خود سازد، شروع به تعریف از ملک قدیمی و ویرانه پرنسس میکند و شاهزاده انگلیسی از موقعیت سوء استفاده کرده و از شاه میخواهد تا این ملک را از او خریداری کند. محمّد رضا هم که به طمع کامجویی از شاهزاده افتاده بود فوراً میپذیرد و تعیین قیمت را هم به عهده پرنسس الکساندرا میگذارد و بدین ترتیب کلاه بزرگی سر شاه ایران میرود و شاهزاده انگلیسی، ملک نامرغوب خود را به چند برابر قیمت به شاه ایران میفروشد.
داستان عشق و عاشقی محمّد رضا پهلوی و این پرنسس زیرک انگلیسی، اگرچه به دلیل اعمال سانسور شدید مطبوعات به اطّلاع مردم ایران نمیرسید، اما مدتها به سوژه اصلی مطبوعات انگلستان تبدیل و وسیله استهزای شاه ایران شده بود. شاهزاده پس از سرکیسهکردن شاه و اخذ جواهرات بسیار به شاه توصیه کرد که نزد روانشناس برود.»[1]
[1]. مریم موسوی، معشوقههای شاه، ص 55.
2- آینه عیبنما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1397، ص 295