«اردشیر زاهدی فرزند فضلالله زاهدی در مهر سال 1308 خورشیدی در تهران متولد شد و پس از پایان رساندن تحصیلات ابتدایی در تهران و اصفهان، دوره دبیرستان را در سال 1325 در بیروت به پایان رساند. وی در این دوره با استفاده از روابطش با عوامل آمریکا برای ادامه تحصیلات راهی ایالات متحده شد و در سال 1328 گواهینامه کشاورزی از ایالت یوتا گرفت که بعدها با اعمال نفوذ بسیار مدرک تحصیلیاش در وزارت فرهنگ وقت، معادل لیسانس ارزیابی شد. وی از سال 1331 که وارد ایران شد تا دیماه 1357 که از ایران خارج گشت مناصب و مشاغل بسیاری را عهدهدار گشت و نشانهای مختلفی از اشخاص و سازمانهای مختلف تصاحب نمود.
محمّدرضا پهلوی با آگاهی از روابط حسنه اردشیر زاهدی با آمریکاییها دخترش شهناز را در سال 1335 به نامزدی اردشیر زاهدی درآورد که این ازدواج چندان نپائید و در سال 1343 پایان یافت. حاصل این ازدواج دختری به نام مهناز بود. فساد اخلاقی و مراودت نامشروع وی با زنان و عدم تقیّد وی به ارزشهای خانوادگی و مصرف هروئین و مواردی دیگر از این قبیل زمینهساز اختلاف وی با شهناز بود که نهایتاً به طلاق انجامید. سابقه پدر وی یعنی فضلالله زاهدی و ارتباط وی با کرومیت روزولت در دوره تحصیلش در بیروت و سپس در آمریکا باعث شد وی به یک شخصیّت آمریکایی تبدیل شود و همزمان که خبرهای فساد اخلاقی و سیاسی زاهدی در صفحات مجلات و روزنامههای آمریکا و اروپا منعکس میشد پلههای ترقّی وی در ایران پیموده میشد؛ به طوریکه به یکی از بالهای قدرت محمّد رضا شاه پهلوی تبدیل گشت و مشیر و مشاور وی در همه امور علیالخصوص دلالی محبّت گشت. از جمله اقدامات اردشیر حضور فعال وی در ماجرای کودتای 28 مرداد میباشد که کرومیت روزولت در خاطرات خود از او با اسامی مستعار مصطفی و ویسی نام میبرد و به پاس شرکت در این کودتای ننگین اردشیر نشان درجه یک رستاخیز گرفت. وی در مدتی که داماد محمّد رضا شاه بود نقش پل ارتباطی میان محمّد رضا پهلوی و سیا را به عهده گرفت و همین ارتباط اردشیر با سیا و آمریکا موجب اعتبار بیش از حد وی نزد محمّد رضا پهلوی گشت.
اردشیر در سال 38 به سمت نماینده شاه و سرپرست دانشجویان خارج از کشور به اروپا رفت و در همان سال به سمت سفیر شاه در آمریکا منصوب شد. وی به خاطر فساد بیش از حد اخلاقی در میان محافل دانشجویی ایران مقیم اروپا و آمریکا موفقیّتی کسب نکرد و حتّی در یک جلسه سخنرانی از جانب دانشجویان به طرف وی گوجه فرنگی و تخم مرغ پرتاب میگردد و دامنه اعتراض به حدّی میرسد که اردشیر ناچار به ترک محل میگردد؛ لذا وی در سال 1340 به ایران فراخوانده شده و از کار برکنار میگردد. او در سال 1351 با عنوان سفیر ایران وارد واشنگتن شد و در این دوره تا دیماه 57 نقش مهمی در تأمین منافع آمریکا در ایران داشت. او با تشکیل مجالس عیّاشی با حضور رقاصهها و هنرپیشگان آمریکایی و صرف هزینههای کلان، شُهره عام و خاص شد. او در مبارزه انتخاباتی میان کارتر و فورد، شاه را ترغیب به جانبداری از فورد کرد؛ به طوری که در محافل سیاسی کشور مطرح شد. در جریان این مبارزات اردشیر زاهدی حدود 120میلیون دلار صرف فعالیت تبلیغاتی به نفع کاندیداتوری فورد کرده بود. اردشیر زاهدی به نیابت از شاه به 4000 نفر از رجال، شخصیتها و روزنامهنگاران آمریکایی رشوه داد و زمانی که کارتر برنده شد، ناراحتیهایی در محافل سیاسی ایران و آمریکا پیدا شد. وی در این دوره کمکهای اقتصادی بعضاً عجیب و باور نکردنی حتی به کشورهای توسعه یافته غرب از جمله کمک اقتصادی قابل توجهی به مبلغ 200 میلیون دلار به بانک جهانی و کمک 580 میلیون دلاری به صندوق بینالمللی پول و کشورهایی نظیر فرانسه کرد. در این مدت اغلب قراردادهای اقتصادی و نظامی بین ایران و آمریکا به نوعی با دخالت و وساطت اردشیر زاهدی انجام پذیرفت و ایران را به کشور تحتالحمایه آمریکا تبدیل گرداند.
اردشیر زاهدی در قلمرو اخلاق و منش انسانی بس ضعیف و فاقد فضایل اخلاقی و شخصیت و منش قابل قبولی حتی برای همکیشان خارجی و داخلی خود بود. اسدالله علم در خاطرات خود مینویسد: اردشیر آدم فضول و خودسری است. گزارشات متعدّد ساواک از رفتار و گفتار زننده و سخنان رکیک وی که زبانزد عام و خاص بود، وجود دارد. افراط و زیادهروی وی در هرزگی و شهوت او را یکهتاز عرصه عیاشی و خوشگذرانی در تاریخ سیاسی معاصر ایران نموده است. به دنبال گسترش موج فساد مالی و اخلاقی در بین سردمداران رژیم شاه و تأسیس مراکزی برای ترویج و برگزاری و توسعه جنبههای گوناگون فساد و فحشاء بعضی از نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج از کشور نیز به مراکز ترویج و اشاعه فحشاء تبدیل شده بودند. از این حیث سفارت ایران در آمریکا نقش ویژهای داشت و از این راه به رتق و فتق بسیاری از مسائل سیاسی میپرداخت. مایکل بارنر، نماینده ایالت مریلند در مجله نیویورک تایمز اشارهای دارد که استفاده از حربه سکسی و تریاک در منزل اردشیر زاهدی، سفیر ایران برای جلب سیاستمداران متنفذ آمریکا ورد محافل واشنگتن است. بعد از گذشت ساعاتی از معارفه، زاهدی به یکی از زنان مجلس (آنان اغلب فاحشه بودند؛ ولی بعضی نیز کارمند سفارت بودند) گفت برقصد. او در جمع شروع به رقصیدن و لخت شدن کرد. در حالی که ایرانیها و میهمانان تماشا میکردند جملات رکیک و زننده بر زبان میآوردند و به اعمال جنسی مشغول میشدند. در یکی از پارتیها نماینده کنگره ال. اف را دیدم. او میهمان افتخاری بود. او تریاک نکشید؛ ولی زاهدی زنهای مجلس را به نوبت جلو او رژه برد و انتخاب اول را به او محوّل کرد و او یکی از زنان ایرانی را انتخاب کرد و...
رفتار خارج از موازین اخلاقی اردشیر زاهدی،آن چنان با شخصیت و شاکله او عجین شده بود که در تمام دوران زندگی شخصی و سیاسیاش به انحای مختلف جلوه داشت. علاوه بر انحرافات اخلاقی او در روابط اجتماعی و اداری نیز دچار مشکل بود. این رفتار وی باعث برپایی موجی از اعتراضات و مخالفتها علیه وی در دوران حضور وی در دستگاه سیاست خارجی ایران شد.
دوستی و رفاقت او با دکترسعید حکمت نماینده مجلس شورای ملّی و رئیس اداره پزشکی قانونی که از رجال فاسد دوران پهلوی زمینهای برای ترتیب دادن پارتیها و مجالس عیّاشی مهیّا ساخته بود. اردشیر در حصارک ویلایی داشت که وی همراه با تعدادی از رفقای فاسد جوان او منتظر شکار دخترها و زنها مینشستند و نکته قابل توجه این که فرح دیبا که دختری فقیر بود و به حصارک میرود تا با توسّل به اردشیر زاهدی بتواند در پاریس تحصیل و زندگی کند و چون اردشیر او را نمیپسندد وی را به محمّد رضا پهلوی معرّفی میکند که منجر به ازدواج فرح با محمّد رضا شاه میگردد.
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد زاهدی در زمان مسؤولیت سفارت ایران در آمریکا و لندن به فساد اخلاقی مشهور بود. روابط نامشروع وی با ژاکلین کندی، بیوه جان. اف. کندی، نقل محافل آمریکایی بود. اردشیر به عنوان یکی از برگزار کنندگان پارتیها شهره یافته بود و زندگی مشحون از هرزگی و بیبندوباریاش نقل کلّیه محافل بود. حرکات سخیف و دور از نزاکتی از او در میهمانیها مشاهده میشد به طوری که در میهمانی که در منزل پرویز مهدویان از اعضای وزارت خارجه بر پا شده بود آقای زاهدی سفیر ایران بعد از این که دست دختری را با شامپانی شسته و سپس شروع به لیسیدن دستهای او میکند. از جمله دیگر معشوقههای وی الیزابت تایلور، هنرپیشه معروف آمریکایی بود که چندین بار در روزنامههای آمریکایی عکس این دو در حال رقص با همدیگر به چاپ رسید و موجبات رسوایی هرچه بیشتر او را فراهم آورد.»[1]
در تأیید مطالب بالا حسین فردوست نیز زاهدی را یکی از دولتمردان سیاسی فاسد و هرزه محمّد رضا شاه میشمارد. علاوه بر اینان، فرح پهلوی هم در باره اردشیر زاهدی میگوید: «این مرد پرحرارت و فعّال در تمام زندگی خود سه کار و برنامه بیشتر نداشت. اول معاشرت با زنان زیبارو و دوّم قمار بریج و سوّم حرّافی، حرّافی و باز هم حرّافی.»[2] همچنین اضافه مینماید که اردشیر زاهدی با هویدا مخالف بود و در مجامع به او فحش بسیار رکیک میداد و یک بار هم با تصمیم قبلی و به منظور آزار و اذیّت هویدا به دفتر کار او رفته و روی میز تحریر هویدا ادرار کرده بود. با توجّه به سابقه و شرح حالی که از اردشیر زاهدی روایت شده است او چگونه میتواند در خاطرات خود افکار جامعه را تحریف کند و خود را شخصی خیرخواه و دلسوز برای ایران نشان دهد و برای سقوط رژیم پهلوی اشک ماتم بریزد. اردشیر زاهدی نیز همانند بسیاری از افراد دیگر در توسعه فساد و سقوط حکومت پهلوی نقش اساسی داشته است و موفّق نخواهد شد که با تغییر رنگ و لعاب ارتباط خود را با سرویسهای جاسوسی و اشخاصی چون شاپور ریپورتر و غیره کتمان کند. نکته جالب و سؤال برانگیز اینجاست که او چگونه نشانهای ملی از ایران و کشورهای خارجی مانند ژاپن، مالزی، تایلند، پاکستان، مصر، عراق، اردن، لبنان، رومانی، چک اسلواکی، مجارستان، لهستان، آلمان، ایتالیا، کره، سوئد، فنلاند، برزیل، سنگال و اتیوپی و همچنین پاپ، جان پل سیزدهم دریافت کرده است؟
[1]. این مطلب مربوط به صفحات 5 تا 9 کتاب رازهای ناگفتۀ اردشیر زاهدی است که ناشر کتاب در مقدمه آورده تا برخلاف محتوای کتاب، سیمای دیگری از او نشان داده باشد.
[2]. فریده دیبا، دخترم فرح، ترجمۀ الهه رئیس فیروز، ج 1، ص 164.
3- آینه عیبنما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1397، ص 306