پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

حسین فردوست از دیدگاه فرح پهلوی

حسین فردوست از دیدگاه فرح

 

فرح حسین فردوست را با لقب یهودای خائن و حواری خیانتکار به محمّد رضا معرّفی کرده و او را این‌گونه توصیف می‌نماید: «حسین فردوست سال‌ها رابطه خصوصی محمّد رضا با سفارتخانه‌های خارجی به‌ ویژه سفارت‌های آلمان و انگلستان را برقرار می‌ساخت و رئیس دفتر اطّلاعات ویژه او بود. وی هم‌ زمان معاونت ساواک را بر عهده داشت و سال‌ها رئیس بازرسی شاهنشاهی بود. در یک جمله باید بگویم فردوست چشم و گوش محمّد رضا و حتی فراتر از آن مکمّل مغز او بود.

فردوست هیچ‌گاه ارتباط خودش با انگلیسی‌ها را انکار نمی‌کرد؛ بلکه برعکس می‌آمد و گزارش می‌داد که انگلیسی‌ها این‌طور می‌گویند و این‌طور می‌خواهند. او آدم ضد و نقیضی بود. او از نظر صحت عمل آدم فوق‌العاده درستی بود و آن‌طور که ما می‌شنیدیم حتّی پول تلفن‌های خصوصی خودش را در اداره می‌پرداخت و از اموال دولتی استفاده نمی‌کرد. از رفت و آمد با خانم‌های درباری امتناع می‌کرد و ‌به ‌طرز عجیبی جلوی خانم‌های شیک و آلامد تهرانی دست و پایش را گم می‌کرد. واضح‌تر بگویم آقای فردوست در مقابل خانم‌ها عقده خود کم‌بینی داشت و به ‌اصطلاح کم می‌آورد.

فردوست به ‌جای رفت و آمد و معاشرت با خانم‌های سطح بالا با کلفت‌ها و خدمه و زنان طبقه سه و چهار رفت و آمد می‌کرد و منزل مسکونی‌اش هم در جنوب شهر قرار داشت. همه افسران عالی‌رتبه ارتش می‌دانستند پرونده آن‌ها از بدو طفولیت نزد فردوست ضبط است و اگر می‌خواهند موفّق شوند قبل از همه باید سر بر آستان فردوست بسایند. فردوست با روحانیون هم ارتباط وسیعی داشت و گاهی اوقات مسافرت‌های محرمانه‌ای به عراق انجام می‌داد و با بعضی روحانیون مانند آیت‌الله شهرستانی و آیت‌الله خویی ملاقات می‌کرد. البتّه این ملاقات‌ها با اطّلاع محمّد رضا بود و محمّد رضا می‌کوشید با پشتیبانی مالی از روحانیون طرفدار سلطنت جبهه آن‌ها را در برابر روحانیون مخالف خود تقویت نماید.

در اواخر سال‌های 1355 1356 با دوست ‌دختر سابق محمّد رضا ازدواج کرد و این زن (طلا) پس از آن که خوب فردوست را سرکیسه کرد و با ثروت زیادی که جمع‌آوری کرده بود به آمریکا رفت و دیگر به ایران بازنگشت. از آن پس فردوست با یک کلفت دربار سر می‌کرد و همیشه از بی‌وفایی (طلا) گله‌گذاری می‌نمود. باید بگویم به نظر من حسین فردوست یک انسان به‌ تمام‌ معنی عقده‌ای بود و روی همین عقده‌ها و به‌ ویژه حسادت ذاتی‌ای که نسبت به محمّد رضا داشت محرمانه با مخالفان وی از در همکاری درآمد و بعد از سقوط رژیم سلطنتی ایران مشاور حکومت انقلابی شد و آن‌ طور که شنیدم در تهران در جلسات دادگاه انقلاب حاضر می‌شد و سران زندانی رژیم سلطنتی را محاکمه می‌کرد.»[1]



[1]. احمد پیرانی، دختر یتیم، ج 2، ص 653.

2- آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 371

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد