پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

شیخ حیدر و ظهور شاه اسماعیل صفوی

سلطان حیدر و ظهور شاه اسماعیل

 

شیخ حیدر هرگز محبت پدر ندیده و نزد دایی خود حسن بیگ بزرگ شده بود، اما به دلیل آن که روحیه‌ی جنگجویی را از پدر به ارث برده و با تجربیات و اطلاعاتی که در کنار اوزون حسن کسب کرده بود در صدد توسعه طلبی برآمد. او همیشه خواهان انتقام گرفتن از شروانشاهیان بود و در آرزوی سرزمینی مستقل برای خود به سر می‌برد و چون تنها راه رسیدن به اهداف خود را در وجود مریدانش می‌دانست همان طریقه و شیوه‌ی پدر را در پیش گرفت. مریدانش او را چون خدا می‌پرستیدند و اطاعت از دستوراتش را واجب می‌شمردند. دکتر پارسادوست در باره فعالیّت‌های سیاسی - مذهبی شیخ حیدر می‌‌نویسد: «حیدر در ابراز تعصّب نسبت به مذهب شیعه از پدر پیشی گرفت و بدعت خطرناکی گذاشت که پیامدهای تاریخی زیانباری برای مسلمانان جهان به ویژه ایرانیان و مردم همسایه‌ی ایران ترکان عثمانی و ازبکان داشت. او فرقه تازه‌ای از شیعیان به نام حیدریه به وجود آورد. شیعیان حیدریه نسبت به سنیّان خصمانه و کینه ‌توزانه عمل می‌کردند. آنان به پیروی از شیخ حیدر معتقد بودند که در ثواب قتل یک سنّی که «سگ» می‌نامیدند مقابل قتل پنج کافر حربی است. نکاح سنّی صحیح نیست. خونشان هدر و مالشان حلال است و واجب است که شکم زنان حامله‌ی آنان را شکافته و بچّه‌ی ذکور را به نیزه زنند. خرید و فروش سنّیان حلال است، زیرا که خارج از حریّت اسلامند. روزه و نماز و حج و زکات حالا واجب نیست؛ زیرا ثواب روزه و نماز و حج و زکات سنّیان را خدای تعالی به حیدریه خواهد داد.

حیدر که متوجّه واکنش مسلمانان سنّی در برابر چنین نظریه‌هایی بود به پیروان خود تأکید کرد که در راز داری بکوشند و از افشای آن‌ها خودداری نمایند. او به پیروان خود دستور داد از جمیع مردم تقیّه کردن سنت مؤکّد است. شیخ حیدر با اطمینان بر ایمان راسخ مریدانش نسبت به خود اصل «اباحه» را در میان پیروان خویش تبلیغ می‌کرد و پیروان خود را از انجام فریضه‌های مذهبی باز داشت. به موحب اصل بالا که خرمدینان بابک نیز آن را اجرا می‌کردند، مسلمانان مجاز بودند تکلیف‌های شرعی را انجام ندهند و حتی بعضی از محرمّات را نیز مرتکب شوند. مریدان حیدر «روزه و نماز و حج و زکات را واجب نمی‌دانستند. فضل‌الله روزبهان خنجی می‌نویسد خلقی از مردم روم و تالش و سیاه کوه (قراجه داغ) در موکبش مجتمع گشته، گویند همگان او را معبود خویش می‌دانستند و از وظایف نماز و عبادات اعتراض کرده، جنابش را قبله و مسجود می‌شناختند. شیخ هم دین اباحت را برای ایشان ترویج داده، قواعد شریعت خرمدینان بابکی در میانشان نهاد. هدف حیدر از تبلیغ عقیده‌های بالا تنها وضع آیین جدید مذهبی نبود. او که مردی قدرت دوست و جاه طلب بود به هدف سیاسی خود در به دست آوردن قدرت می‌اندیشید. او مانند پدرش جنید، مذهب را وسیله‌ای برای رسیدن به هدف خود می‌دانست. او به پیروی از پدر خود عنوان شیخ را به دور افکند و سلطان حیدر نامیده شد که عمیقاً به قدرت سیاسی می‌اندیشید. خواهان شکوه و جلال پادشاهی و فرمانرروایی بود. طینتش به حبّ ریاست سررشته بود و به جای درس مقامات معنوی داستان طامات پهلوی خواندی. اسکندر بیک می‌گوید باطناً به دستور مشایخ و اهل‌الله مالک طریق ارشاد و دین پروری به آیین سلاطین مسندآرای سروری بود.»[1]

شیخ حیدر صوفیان را برای رزم آماده می‌ساخت و برای آن که آنان را به سلاح جنگی مجهّز سازد تصمیم گرفت که با حمله به نواحی دیگر به عنوان جهاد با کفّار غنایم به دست آورد که در طی دو مرحله به داغستان این کار را انجام داد. این دو پیروزی برای گرایش بسیاری به او تأثیر زیاد داشت و بر شهرت او افزود و صوفیان بیشتری برای کسب غنایم و بهره‌برداری از پسران و دختران چرکس و گرجی به خانقاه او روی ‌آوردند. شیخ حیدر با آن که بارها به قرآن سوگند خورده بود که مزاحم امور نشود به سوگند خود پشت پا زد و به راه خود ادامه داد. او که به اهمیّت مذهب و قدرتِ نفوذ آن در مریدانش آگاه بود و می‌خواست آنان را مجهّز به وجه تمایز با دیگران سازد، دستور داد کلاهی مخصوص بر سر بگذارند. او برای توجیه این کار خود اعلام کرد که در شبی خواب دیده است که از عالم غیب به او مأموریت داده شده که چنین اقدامی را انجام دهد و مریدان نیز دستور او را اجرا کردند و تاج حیدری را بر سر گذاردند. برای بر سرگذاشتن این کلاه دیگر تقیّه مطرح نبود و رازداری قبلی باید از بین می‌رفت تا پیروان روحیّه تهاجمی یابند و آن کلاه معرّف روحیّه‌ی سربازی و جانبازی گردید و توجّه مردم به آنان جلب شد. همان گونه که اشاره گردید شیخ حیدر مردی بود جاه طلب و فقط در کسب قدرت سیاسی می‌اندیشید و سعی بر آن داشت که از مریدان صفوی بهره‌ برداری سیاسی کند. دکتر پارسا دوست در این رابطه و آثارش بر جامعه می‌نویسد: «شیخ حیدر در مذهب تندروی و خشک مغزی را در مریدان خود تبلیغ کرد. او با عقیده‌هایی که در مورد لزوم کشتن سنّیان، دریدن شکم زنان باردار و به نیزه کشیدن بچّه‌ی آنان در صورتی که پسر باشد نشان داد که سنگدل و بی‌رحم است. او این خصلت‌ها را در مریدان خود نیز رشد داد. او در اندیشه و احساس مریدان خود زهر آزار رساندن، کینه‌ ورزیدن و دشمنی کردن به مردمی که در طریقت او نبودند، به ویژه به سنّیان را تزریق کرد. او به مار علاقه و در مارگیری مهارت کم نظیر داشت. او صندوق‌های مالامال از مار به همراه داشت و در مجلس خود به جای تسبیح مارها را پخش می‌کرد. او در اردبیل مریدان خود را به سرقت منزل‌ها و آزار مخالفان خویش و حتی تجاوز به زنان و دختران و کشتن آنان مأمور می‌کرد و بدین ترتیب مریدان خود را به نسبت به مردم و آنان را نسبت به مریدان خویش دشمن و کینه توز می‌ساخت. شیخ حیدر در مذهب شوم‌ترین و زیانبارترین روش را در پیش گرفت. او مانند پدرش خود را خدا و مریدانش را نیز به پرستیدن خود برگماشت. او بدین وسیله حاکمیت مطلق خود را بر مریدانش برقرار کرد و وجود آنان را به عنوان بازیچه‌هایی برای رسیدن به مقاصد صوفیگری اعلام داشت و آنان را تشویق کرد. او با اعلام عقیده‌های افراطی در مذهب شیعه و لزوم کشتن سنّیان، به اختلاف بین دو گروه متخاصم شیعه و سنّی شدّت بیشتری بخشید. عقیده‌های او با آموزش‌های اسلامی که کلیّه‌ی مسلمانان را برادران یک دیگر می‌خواند، آشکارا مغایرت داشت و دنیای اسلام را به جای دعوت به وحدت و یگانگی به نفاق و دشمنی بیشتر کشاند.

شیخ صفی‌الدّین به پیروی از مرشد خود شیخ زاهد گیلانی، طریقت را با شریعت تلفیق داده و انجام فریضه‌های مذهبی را واجب شمرده بود. او با این تمهید، دوام طریقت خود را تضمین کرده بود، ولی شیخ حیدر روش نیای خود را تغییر داد و اصل اباحه را در مذهب خویش جاری ساخت. او پیروان خود را از انجام فریضه‌های مذهبی چون نماز و روزه باز داشت و حتّی ارتکاب بعضی از موارد حرام را نیز جایز شمرد. تنها راه استقرار چنین آیینی که با مذهبِ مرسومِ روز مغایرت‌ها داشت، به دست آوردن قدرت سیاسی و تحمیل آن آیین به مردم به زور شمشیر بود. حیدر می‌دانست که اگر قدرت را به دست نیاورد روزی که آیین او برملا شود، او را تکفیر و اعدام خواهند کرد. او در راه به دست آوردن قدرت کوشید، ولی ناموفق ماند و در جنگ کشته شد.

 بررسی رویداد زندگی حیدر مانند پدرش جنید، نکته‌ی آموزنده‌ای را بازگو می‌کند. حیدرِ شیعی مذهبِ تندرو و تاریک اندیش با حسن بیگ سنّی، رابطه‌های نزدیک داشت. پس از مرگ حسن بیک، پسرش یعقوب بیک به خاطر حفظ قدرت خویش، شیخ حیدر، شوهر خواهرش را کشت و فرزندانش و حتی خواهر خود را زندانی کرد. این واقعیّت‌های تاریخی می‌آموزد که همبستگی مذهبی مانند جنید با جهانشاه قراقویونلو و یا اختلاف مذهبی، مانند جنید و حیدر با حسن بیک و یعقوب بیک و همچنین خویشاوندی در برابر مصلحت‌های فرمانروایی و الزامات قدرت سیاسی کم توان است و رعایت مصلحت‌های قدرت سیاسی برتر از هر عامل دیگری مورد توجه قرار می‌گیرد.»[2]

شیخ حیدر در نبردهایی که با نزدیکترین خویشاوندانش انجام می‌دهد، کشته ‌شد و بعد از قتلش یعقوب بیگ دستور داد که سر بریده‌اش را در خیابان‌های تبریز ‌گردانده و جسد او را نزد سگان انداختند. این یکی از دلایلی شد که صوفیان از سگان نفرت یافتند و آن‌ها را می‌کشتند. بعد از 22 سال که پسرش شاه اسماعیل شروان را فتح کرد به دستور او جسد شیخ را به آرامگاه خانوادگی صفویان به اردبیل انتقال دادند. سرانجام یعقوب بیگ دستور داد که خواهرش حلیمه بیگی آغا را با سه فرزندش علی، ابراهیم و اسماعیل به تبعید شیراز بفرستند و در قلعه اصطخر فارس زندانی کنند. یعقوب بیک به راحتی می‌توانست خواهر و پسرانش را بکشد، ولی به خاطر علاقه‌ی خانوادگی این کار را انجام نداد. شاه اسماعیل در چنین محیطی که خویشان برای کسب قدرت به کشتار یک دیگر مشغول بودند مورد حمایت جمعی از پیروان قرار گرفت و وی را از زندان نجات دادند و برای رسیدن به پادشاهی به کمک وی شتافتند.


 



[1] - شاه اسماعیل اول، پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، نوشته دکترمنوچهر پارسا دوست، چاپ اول 1375، ص 146

[2] - همان، صص 155 و 156

3- آینه عیب‌نما، نگاهی به فریاد کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، ص 74

نظرات 1 + ارسال نظر
مرتضی چهارشنبه 2 آذر 1401 ساعت 18:45

پس این حیدر حیدر که عربده کشان عرزشی این روزها حین کشتن مردم میگن منظورشون این حیدر است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد