ینی چری کلمهی ترکی است و به معنای سرباز جدید است و آنان پیاده نظام و نیروی مخصوص سلطان عثمانی بودند. ینی چریها از نظر اعتقادی خود را منتسب به حاجی بکتاشِ ولی که در نیمهی دوم سدهی 13 میلادی میزیست، میشمردند و او را پیر و مراد اجاق خود میدانستند. آنان هنگام شروع جنگ همصدا دعای ویژهای را که «گلبانگ» نامیده میشد و مخصوص طریقت بکتاشیها بود، میخواندند. ینی چریها از قدرت زیادی برخوردار بوده و در امور سیاسی نیز دخالت میکردند و حتی به عزل و نصب پادشاهان میپرداختند و یا اعتراض میکردند که نمونهی آن را میتوان هنگام جنگ چالدران دید که بعد از تصرّف تبریز سلطان سلیم را مجبور به بازگشت کردند. آنان هنگام اعتراض ظروف غذای خود را وارونه میکردند و این نشانهی عدم رضایت آنان و گواه پافشاری آنان به انجام خواستهای خود بود.[1]
در مورد علت تشکیل رستهی سربازان ینی چری از سوی امپراطوران عثمانی لوسین لویی بلان چنین مینویسد: «سلطان از آن جهت که در تماس با مردم ضعیف و درهم شکسته نشود، مسلمانان را وارد دولت نمیکرد، بلکه تمام کارمندان عالی رتبهی دولت را بیگانگان و ماجراجویان عیسوی به اسلام گرویده، تشکیل میدادند که در جنگها به اسارت درآمده و یا در بازارهای برده فروشان کریمه و قفقاز خریداری شده و دارای اختیارات فراوانی در دستگاههای حکومتی بودند. جز این دسته بقیّهی عیسویان ساکن در حوزهی امپراتوری عثمانی مکلّف به پرداخت باج و جزیه بودند. بر این اساس هر سال تعدادی پسر خردسال را نزد سلطان میفرستادند. ضمن این که پسران نوجوان را در بازارهای قفقاز میخریدند و یا میربودند و در قبال دریافت پول به دربار میفروختند. این پسران عیسوی سپس با دقّت فراوان در اردوهای ویژه و بر اساس تعالیم مذهب تسنّن آموزش میدیدند و پرورش مییافتند تا بعداً به عنوان سپاه زبدهی ینی چری و یا مأموران دولت مورد استفاده قرار گیرند.»[2]
دکتر منوچهر پارسا دوست نیز در باره علت تشکیل و نقش سربازان ینی چری در تحوّلات سیاسی نظامی دربار عثمانی به صورت مفصّل توضیح دادهاند که به خلاصهای از آن اشاره میگردد: « با پیشنهاد و راهنمایی علاءالدّین وزیر اعظم و برادر اورخان دوّمین سلطان دودمان عثمانی، سازمان ینی چریان- یعنی سربازان جدید- تشکیل گردید. اینان عموماً از فرزندان مسیحیان ناحیههای اروپایی که به تصرّف عثمانیان در میآمد، انتخاب میگردیدند. ضمناً ترکان عثمانی مالیات خاصّی به نام «دِوْ شیرمه» وضع کردند. به موجب آن مسیحیان ناحیههای متصرّفی موظّف به دادن یکی از بچّههای ذکور خود بودند. این نوجوانان از بین پسران بین هشت تا بیست سال انتخاب میشدند. ینی چریان در اردوگاههای مخصوص زیر آموزشهای ویژه قرار میگرفتند و انضباط شدید نظامی در باره آنان اعمال میشد. آنان سه روز در هفته موظّف به تیراندازی با تفنگ بودند. ینی چریان تا دوران پادشاهی سلطان سلیم اول حق ازدواج نداشتند و تنها هنگام پیری به آنان اجازهی ازدواج داده میشد ولی پس از آن به تدریج اجازهی ازدواج یافتند. در آغاز فرماندهان ینی چریان که عنوان «آغا» داشتند از میان آنان انتخاب میگردیدند ولی پس از چند بی انضباطی و سرکشی به ویژه شورش آنان در زمان حملهی سلطان سلیم به ایران فرماندهان آنان از غیر ینی چریان و از میان افسران مورد اعتماد سلطان برگزیده میشدند. ینی چریان صنف پیاده نظام ارتش عثمانی را تشکیل میدادند. کودکان ابتدا در اجاقِ عجمیها- رستهی سربازان جدید- تربیت میشدند و بعد وارد اجاق ینی چریها میگردیدند آنان پس از طی مرحلههای خاص وارد سواره نظام قپوقلی (پادگان مرکزی» و یا با اعطای قطعه زمینی به عنوان تیول، جزء سپاهیان صاحب زمین میشدند.
ینی چریان دیگ غذای خود را مقدّس میشمردند و هنگامی که از رفتار سلطان ناراضی بودند دیگ غذای خود را واژگون میکردند. ینی چریان چون همواره در اردوگاههای نظامی و بدون داشتن زن و فرزند به سر میبردند و سربازانی جنگاور، ماجراجو و آزمندِ زن و غنیمت بودند. آنان به سلطانی علاقه داشتند که جنگجو و جنگ طلب باشد و پیوسته آنان را برای تصرّف کشورهای بیگانه اعزام دارد. سپاهیان عثمانی که عموماً به تعداد کثیر و با توپخانه نیرومند به جنگ میپرداختند اغلب پیروز میگردیدند و ینی چریان با اسیر گرفتن زنان و دختران و پسران خردسال و با تاراج هستی شکست خوردگان به هدف اساسی خود از شرکت در جنگها میرسیدند. زن و غنیمت از مهمترین و دایمیترین انگیزههای ینی چریان برای جنگ با بیگانگان بود. آنان با حضور در میدانهای جنگ از یک نواختی زندگی در چهار دیوار محدود اردوگاههای نظامی نیز رهایی مییافتند. به همین جهت ینی چریان همواره مشتاق صدور فرمان سلطان برای شرکت در لشکرکشی و جنگها بودند. هارولد لمب مؤلّف سلیمان فاتح مینویسد چون سلطان سلیمان پس از فتح جزیره رودس، سه سال نجنگیده بود ینی چریان به عنوان اعتراض دیگهای غذای خود را وارونه کردند.
هامرپور گشتال نیز در این باره مینویسد سلطان سلیمان زمستان 931ه/1524م را در ادرنه به شکار گذرانید. ینی چریان از بیکاری سلطان و همچنین مجبور دیدن خودشان به بطالت و گذراندن وقت و خوردن و خوابیدن ناخشنود شدند و شورش کردند. آنان خانههای ابراهیم پاشا وزیر اعظم که در آن موقع در مأموریت مصر بود و ایاس پاشا دفتردار گمرک و محلّهی یهودیان را غارت نمودند. سلیمان از ادرنه به سرای سلطانی رفت. چون چند نفر از سران شورشی با گستاخی به نزد او رفتند سلطان به دست خود سه نفر آنان را کشت. ینی چریان نه تنها مرعوب نشدند، بلکه تیر در کمان گذاشتند که سلطان سلیمان را به قتل برسانند. سرانجام سلطان سلیمان عثمانی با پرداخت 200 هزار دوکا به عنوان انعام به ینی چریان موفّق به فرو نشاندن شورش آنان شد. هارولد لمب معتقد است فشار ینی چریان به سلطان سلیمان برای جنگ با شاه تهماسب در تصمیم او به هجوم به ایران مؤثّر بوده است. او مینویسد افسران ینی چری همواره به او میگفتند: یاووز سلطان سلیم اگر حیات داشت آتش و خون را در میان کفّار ایرانی پخش میکرد.
تعداد ینی چریها تا نیمهی سده 15 میلادی حدود 10 هزار نفر و به تدریج افزایش یافت و در زمان سلطان سلیمان بیش از 12000 نفر گردید، ولی قدرت واقعی آنان بیش از نسبت تعداد آنان به کلّ سپاهیان عثمانی بود. ینی چریان به علت داشتن سازمانهای منظم، آماده بودن دایمی برای هر حرکت نظامی، ورزیده بودن در جنگاوری و پیوسته در قرب سلطان عثمانی بودن عموماً در ایجاد تصمیم در سلطان، نقش برجسته داشتند. حمایت مؤثّر آنان از بایزید دوم پسر سلطان محمّد فاتح موجب نشستن او به تخت پادشاهی و دور کردن برادرش از آن مسند گردید. ینی چریان همچنین با پادشاهی احمد پسر بایزید (دوم) که مورد علاقهی سلطان بود مخالفت کردند و با پشتیبانی قاطع از سلیم باعث برکناری بایزید دوم از مقام پادشاهی و جانشینی سلیم اول شدند. در رویداد پیروزی سلطان سلیم بر شاه اسماعیل اول، اعتراض ینی چریان به سلطان موجب گردید که سلطان بی رحم و کینه توزی چون یاووز سلیم پس از لشکرکشی و راهپیمایی طولانی از ادرنه در بخش اروپایی عثمانی تا تبریز که بیش از 2000 کیلومتر مسافت دارد و تحمّل تلفات سنگین در جنگ چالدران تنها هشت روز در تبریز بماند و بدون آن که امکان ضمیمه کردن تبریز و آذربایجان را به متصرّفات خود داشته باشد ناگزیر به ترک آن ناحیه گردید. قدرت ینی چریان و نقش مؤثّر آنان در انتخاب و یا تغییر پادشاهی عثمانی و همچنین خطر شورشهای آنان موجب گردید که سلطان سلیمان همواره تمایل شدید و بی تابی آشکار آنان را برای لشکرکشی و جنگیدن مورد توجه قرار دهد و ینی چریان را از جنگی به جنگ دیگر و از اروپا به سوی ایران بکشاند.»[3]
[1] - ینی چریها از قدرت زیاد برخوردار بودند و ظلم و ستم آنان تنها شامل کشورهای دیگر نبود و نسبت به مردم خود عثمانی نیز رفتاری خودسرانه داشتند. سر آنتونی شرلی در هنگام عبور از کشور عثمانی در مورد رفتار نا شایست ینی چریها در صفحه 25 سفرنامه خود مینویسد: «شش نفر ینگچری سفر میکردند و به شهری رسیده با کمال شرارت به زنهای آن شهر دست اندازی کردند. مردهای آن شهر از این شرارتها به تنگ آمده به ضدیّت پرداختند. به طوری که آخرالامر یک نفر از ینگچریها کشته شد و پنج نفر دیگر فوراً فرار کردند و به حلب که بیست میل از آن جا مسافت داشت، آمده برای ینگچریهای آن جا تفصیل واقعه را نقل کردند. در این قلعه همیشه سیصد نفر ینگچری سکنا داشتند. روز بعد دویست نفر از آنها به دهی که یک نفر ینگچری در آن جا کشته شده بود هجوم بردند و از مرد و زن و طفل یک نفر باقی نگذاشتند. خانههای آنها را خراب کرده و جمیع مایملک آنها را به غارت بردند. من به رأی العین هشت روز بعد از این واقعه آن قصبه را دیدم.»
[2] - زندگی شاه عباس، نوشته لوسین لویی بلان، ترجمه دکتر ولیالله شادان، انتشارات اساطیر، 1375، ص 10
[3] - شاه تهماسب اوّل، دکترمنوچهر پارسا دوست، چاپ سوم، 1391، شرکت سهامی انتشار برگزیدهای از صفحات 147 تا 150
4 - آینه عیب نما، نگاهی به فریاد کاخهای صفوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، ص 420