پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

آثار منفی سخاوت‌های شاه محمد صفوی

 

 

آثار منفی سخاوت‌های شاه محمّد

 

تأثیر منفی بی نظمی و عدم مدیریت محدود به زمان خاصی نیست و هر جامعه‌ای را دچار مشکل خواهد ساخت. شاه محمّد پس از آن که به حکومت رسید و پای در شهر قزوین گذارد به خاطر جلب نظر دیگران و یا اعتقاد مذهبی و یا هر عامل دیگر به بخشیدن اموال و خزاین سلطنتی کرد. این عمل احمقانه‌ی او نتایج بسیار منفی بر سران قزلباش و طبقه‌ی نوپا نهاد و آنان را دچار حرص و آز و تفرقه‌ی بیشتر کرد. دکتر نصرالله فلسفی در باره‌ی اسراف و سهل انگاری شاه محمّد و اطرافیان وی می‌نویسد «....پس از آن شاه محمّد برای جلب سران دولت و امیران قزلباش و سپاهیان دست به بذل مال گشود و خزانه‌ی سلطنتی را که در مدّت پنجاه و چهار سال پادشاهی شاه تهماسب از زر و سیم و جواهر و نقود و انواع نفایس و لوازم سلطنت انباشته بود در اندک زمانی خالی کرد. شاه تهماسب چهارده سال حقوق سپاهیان را نپرداخته بود. شاه محمّد به عنوان این که باید قروض پدر را بپردازد و روح وی را شاد و آزاد کند، امر کرد که حقوق عقب افتاده‌ی لشکریان را یک جا بپردازند و بدین عنوان آن چه از نقد و جنس در خزانه موجود بود میان امیران قزلباش و سپاهیان و ارباب مناصب و حتّی سادات و فقرا تقسیم کرد. در نتیجه بازار ارتشاء رونق گرفت و هر کس که پولی به چنگ آورده بود در صدد برآمد که با تطمیع وزیران و ارکان دوات مقام و منصبی عالی‌تر تحصیل کند. هر روز احکام و فرمان‌های تازه صادر می‌شد و حکومت نواحی مختلف کشور به حکّام جدید تعویض می‌گشت. به همین سبب میان سرداران قزلباش نیز اختلاف سخت پدید آمد. حکّام معزول ولایات که نمی‌خواستند دست از حکمروایی خود بردارند به مخالفت و طغیان برخاستند و در هر گوشه لوای سرکشی برافراشته شد. در اندک زمان کار عصیان و اختلاف سران قزلباش بدانجا رسید که دست تسلط حکومت مرکزی از بسیاری از ولایات کوتاه گشت و چون خبر ضعف و اختلال سلطنت صفوی انتشار یافت دشمنان بیگانه‌ی ایران هم که در زمان شاه تهماسب از بیم قدرت وی یارای خودنمایی نداشتند موقع را برای انجام مقاصد دیرینه‌ی خویش مناسب یافتند و از مغرب و مشرق به خاک ایران تجاوز کردند.»[1]

مؤلّف تاریخ عالم آرای عباسی نیز این حرکت نامناسب شاه محمّد را عامل اختلاف و توسعه‌ی ارتشا در جامعه ذکر کرده و می‌نویسد: «القصّه چون نوّاب سکندر شأن دستِ دریانوال به بذل و احسان گشاده و ابواب خزاین گشوده داد و دهش به سرحدّ اسراف رسانید ارکان دولت و میرزا سلمان وزیر جهت جذب قلوب‌النّاس و طمعِ مال دست از مال برداشته، جمیع امراء عظام که به ممالک فرستادند از خزانه‌ی عامره، مدد خرج و مواجب یک ساله و دو ساله که خلاف متوقّع ایشان بود، دارند. چنانچه به امیرخان و اتباع او هفت هزار تومان داده شد، سایر امرا علی هذا القیاس قچاچی خانه‌ی خاصّه‌ی شریفه‌ی شاه جنّت مکان که از ابواب خلعتی مملّو و سال‌ها اندوخته‌ی بحر و کان بود صرف خلعت امرا و ارباب مناصب و عمّال و کلانتران و اشراف ممالک شد و نوّاب سکندر شأن هیچ روزی نبود که ده بیست خلعت به مردم مجهول نمی‌داد. قورچیان عظام را که اکثر ده ساله؛ بلکه بیشتر مواجب نیافته بودند حکم شد که مواجب دهند. همه روزه زر نقد از خزانه‌ی عامره صندوق صندوق آورده، دامن دامن به قورچیان می‌دادند که ابراء ذمّه‌ی شاه جنّت مکان حاصل شود. ابواب منافع بر ارباب مناصب دیوان گشوده گشت و شیوه‌ی ارتشاء رواج گرفت. طوایف قزلباش به حمایت ریش سفیدان اویماقات اراده‌های مخالف پیش گرفته، وزرا و ارکان دولت را به رشوه تسلّی ساخته، آن چه اراده می‌کرند پیش می‌بردند. امراء مجدّد ‌برای هر اویماقی تعیین شده. چون الکاء و مملکت تقسیم یافته بود مواجب از خزانه‌ی عامره می‌دادند و متعصّبان هر اویماق سر به شورش و فساد بر داشته، در این مقام آمدند که بر اضداد پیشی گرفته، لوای استقلال برافرازند. مجملاً طوایف انجاح (برآوردن حاجت ) مطلب خود را پیشنهاد همّت ساخته، صلاح دین و دولت را کمتر منظور می‌داشتند تا آن که در اندک وقتی خزاین معموره از نقود و اجناس خالی و هباء منثوراً گردید. خاک فیروزه که در عرض پنجاه سال از معدن جمع شده بود به باد دستی با خاک برابر گشت و از خودسری و خودرأیی کار آن قوم وفا کیش از وفاد وفاق به نفاق و شقاق مبدّل گشت. دو هوایی در میانه‌ی لشکر شیوع یافت. اخبار خلاف و اختلال احوال و عدم انضباط مهام قزلباش اشتهار یافت. بدین جهت خلل‌های فاحش در دولت پدید آمد. پادشاهان عصر و مخالفان که در آرزوی چنین روزی بودند فرصت غنیمت شمرده، شرقاً و غرباً طمع در ممالک عجم کردند. سلطان مراد طمع در ممالک آذربایجان و شیروان کرد و گردنکشان اطراف که سال‌ها سر در چنبر اطاعت داشتند، دَم از استقلال و استبداد زده و دست تطاول و تعدّی بر ممالک دراز کردند.»[2]



[1] - زندگانی شاه عباس اوّل، جلد اول، نصرالله فلسفی، انتشارات دانشگاه تهران، 1347، صص 40 و 41

[2] - تاریخ عالم آرای عباسی، تألیف اسکندربیک ترکمان، به اهتمام ایرج افشار، چاپ گلشن، 1350، جلد اول، ص 228

3- آینه عیب‌نما، فریادی از کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد