پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

دسپینا خاتون (کورا کاترینا) همسر اوزون حسن آق قویونلو

دسپینا خاتون (کورا کاترینا)

اوزون حسن فرمانروای مقتدر آق قویونلو از وجود زنان برای مأموریت‌های سیاسی استفاده می‌کرد، چنان که چندین بار سارا خاتون مادرش را برای مذاکره با عثمانی‌ها به دربار سلطان محمد فرستاده بود. یکی دیگر از همسران وی، سلجوق شاه بیگم می‌باشد که نقش فعالی در امور سیاسی داشت و چه در دوره فرمانروایی شوهرش و چه در دوره فرمانروایی پسرش سلطان یعقوب در امور مملکتی نفوذی تام داشت و از اعتبار بسیاری برخوردار بود. ازدواج خواهر حاکم آق قویونلو با سلطان حیدر و سپس ازدواج اوزون حسن با دسپینا خاتون نیز در تدوام همین اهداف سیاسی انجام گرفته است. نام دسپینا خاتون تنها در ارتباط با حاکم آق قویونلو نیست و نقش مارتا همسر سلطان حیدر و مادر شاه اسماعیل اول صفوی از جایگاه خاص برخوردار می‌باشد. در باره وی چنین آمده است:

«دسپینا خاتون دختر کالویوآنس (پسر الکسیس) سلطان طرابوزان بود. در آن عهد در سراسر مشرق زمین چنین اعتقاد داشتند که او از نظر زیبایی بر همه افراد خاندان خود برتری دارد. آوازه‌ی این زیبایی در آن هنگام به دربار ترکمن «آمِد» رسیده و سراسر ایران را نیز فرا گرفته بود. کالویوآنس که در برابر خطر عثمانی که هر لحظه شدیدتر و تهدید آمیزتر می‌شد به دنبال متحدی بود تا در برابر این قدرت ایستادگی کند سفیری به دربار اوزون حسن برای مذاکره فرستاد. وقتی سفیر سلطان طرابوزان در دیاربکر مذاکره خود را آغاز کرد اوزون حسن این شاهزاده خانم را به زنی خواست و ایالت آناتولی کاپادوکیه را به عنوان جهیزیه مطالبه نمود. در عوض متعهد شد که برای دفع حملات احتمالی عثمانی‌ها نه تنها لشکر بفرستد، بلکه از بذل و حتی جان خود در دفاع طرابوزان دریغ نورزد. سفیر با این پاسخ به حضور کالویوآنس باز گشت. کالویوآنس چون دید که به تنهایی قادر به درآویختن با سلطان محمد فاتح نیست پیشنهادهای این امیر ترکمن را پذیرفت، ولی این حق را نیز برای خود محفوظ داشت که کاترینا بتواند در دربار مسلمان آمِد همچنان مسیحی بماند و به آداب آن دین عمل کند و همچنین مجاز باشد که جمعی از کشیشان، راهبان و ندیمان هم کیش خود را به بین‌النهرین ببرد. اوزون حسن با این پیشنهادها ابراز موافقت کرد و قرارداد در سال 3-862 ه.ق به طور رسمی منعقد گردید.

چون کالویوآنس در همان سال مرد برادر او داوید کومننوس، کاترینا را درست بعد از مرگ پدرش به دربار دیاربکر فرستاد و او که از این پس به لقب یونانی ترکی‌اش یعنی دسپینا خاتون شهرت بیشتری پیدا کرد در آن دیار سهمی اساسی به عهده گرفت. در سرحد دولت طرابوزان جمع زیادی از شاهزادگان و نجیب زادگان ترکمن به فرمان اوزون حسن به استقبال شاهزاده خانم رفتند. وی نیز تعداد بسیاری از دختران باکره و نجیب‌زادگان یونانی را در التزام رکاب خود آورده بود که همواره در معیت او باقی ماندند. به خصوص او بسیاری از راهبان و روحانیون را با خود همراه داشت تا بتواند در آمِد به صورتی صحیح به عبادت‌های مرسوم در دین مسیح عمل کند زیرا همچنان که کاترینو زنو سفیر ونیز اظهار می‌کند او یک مسیحی متدین و مؤمن بود که هرگز از شرکت در مراسم عشای ربانی غافل نمی‌شد. کاترینو زنو که برای ایجاد روابط بین جمهوری ونیز و اوزون حسن راهی دربار او شده بود و ضمناً با دسپینا خاتون خویشاوندی داشت (خواهرزاده دسپینا بود) در همین احوال به حضور حسن بیک رسید و توانست با دسپینا ملاقات نماید. دسپینا به او وعده داد که همه‌ی نفوذ خود را در این راه به کار برد و مراتب دوستی خود را به جمهوری ونیز اعلام کرد. در واقع کاترینو زنو، ملکه را وسیله‌ای ساخت تا اوزون حسن را به جنگ با ترکان برانگیزد. کاترینو زنو پس از دیدار با دسپینا خاتون، وی را برانگیخت تا شوهر خود را به جنگی پیگیر با ترکان عثمانی تشجیع کند. زیرا آنان دشمن سرسخت همه‌ی مسیحیان و به خصوص با او و نژادش مخالف بودند. خاتون چندان تلاش کرد تا شوهر را برانگیخت و او به خط خود به فرمانروای گرجستان نوشت که جنگ را در آن سامان با ترکان آغاز کند. دسپینا هنگامی که شوهرش طرح جنگ در می‌انداخت و سپاه گرد می‌کرد به شتاب کشیشی را که همراه کاترینو بود به ونیز فرستاد با نامه‌هایی به خط خود به عنوان دولت قوی شوکت ونیز و همه‌ی خویشاوندان خود. هنوز جشن‌ها و سور و سرورهای مربوط به این ازدواج در آمِد درست به پایان نرسیده بود که نتایج اتفاق آق قویونلو با طرابوزان آشکار شد و اوزون حسن که تا آن زمان در کار سیاست‌های بزرگ جهانی دخالتی نداشت پایش به روابط دیپلماتیک پیچیده‌ی بین شرق و غرب کشیده شد.

دسپینا خاتون، اوزون حسن را در کمک به هموطنان خود و نبرد با عثمانی‌ها ترغیب می‌کرد. سرانجام اوزون حسن در اتحاد مثلث بین‌النهرین گرجستان- طرابوزان وارد نبرد با سلطان محمد فاتح شد که در جنگ ترکان شکست خورد و متحد او داوید نیز در سال 6- 865 طرابوزان را تسلیم عثمانیان نمود. دسپینا خاتون در سال‌های بعد سه دختر برای شوهرش به دنیا آورد که یکی از آن‌ها به نام مارتا بعدها با شیخ حیدر ازدواج کرد و مادر شاه اسماعیل بنیان گذار سلسله صفویه شد. دسپینا دارای پسری نیز گردید که در سال 882 ه.ق به دست یکی از برادران ناتنی خود کشته شد. دو دختر دیگر اوزون حسن و دسپینا خاتون با مادر خود زندگی می‌کردند و از نیروی عظیم برخوردار بودند و پس از مرگ مادر همچنان در دیاربکر می‌زیستند. دسپینا خاتون بعدها از شوهر خود جدا شد و کنج عزلت گزید. اوزون حسن درآمدی هنگفت برایش مقرر نمود و خرپوت را که در مرز سرزمین دیاربکر است اقامتگاه وی کرد. دسپینا در آن جا روزگاری دراز به سر برد و با دو دخترش که نزد او بودند به آیین نصارا زیست و پس از مرگ در شهر آمِد پایتخت دیاربکر در کلیسای سن جورجو با جرجیس پاک به خاک سپرده شد. در سال 912 یک بازرگان ونیزی که از قبر او بازدید کرده درباره‌اش نوشته که زیر طاقی نزدیک در کلیسا قرار دارد و بنایی بدون زر و زیور از خشت خام مشخص آن است.»[1]

 



[1] - زنان فرمانروا، تألیف دکتر جهانبخش ثواقب، انتشارات نوید شیراز، 1386، صص 227 تا 230

2- آینه عیب‌نما، فریادی از کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور ، گفتمان اندیشه معاصر، 1401

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد