در مورد گرایش و علاقهی شاه عباس و پیاده رفتن وی به شهر مشهد نه تنها از سوی منابع اولیه؛ بلکه از جانب مورّخان و جهانگردان بعدی نیز علت خاصّی ذکر نشده و به همان ادای دین و نذر و توجه اقتصادی بسنده کردهاند. برای نمونه به سفرنامهی سانسون و یا کمپفر میتوان اشاره کرد که از رفتار شاه عباس تنها به سیاست اقتصادی و ممنوع کردن مسافرت به مکّه تمرکز کرده و هر دو تأکید دارند که او برای جلب نظر مردم به بازسازی ابنیه و توسعهی آن و یا گسترش اخبار و شایعات شفا یافتن و معجزات بیماران در اثر توسّل به امام رضا (ع ) اقدام کرده است و حتی توسعه و جمع آوری گنجینهها محرکی برای ازبکان بود که علاوه بر تسلط منطقه خواهان دستیابی به این اموال و غارت آنها بودند. بر مبنای شواهد موجود که او فردی مذهبی و متعصّب بوده و ظواهر شرعی را تا حدود زیادی رعایت میکرده است شکی نیست ولی عواملی چون تولد در هرات و همچنین جان به سلامت بردن از حوادث زندگی که تمام آنها را مدیون مرهون وجود بارگاه امام رضا (ع) در مشهد بداند در افکارش بی تأثیر نمیباشد. بیشترین روایتی که از توجه شاه عباس به مشهد نقل شده مربوط به نذر و استعانت وی از امام رضا (ع) برای غلبه بر دشمنان داخلی و خارجی بوده است و پس از رسیدن به این امیال است که به صورت پیاده از اصفهان به مشهد اقدام میکند.
دکتر منوچهر پارسا دوست در باره انگیزه و علاقه شاه عباس به مشهد به مواردی دیگر نیز اشاره دارد و مینویسد: «شاه عباس پادشاهی حسابگر و در حفظ منافع و رعایت مصالح خود دقیق و کوشا بود. او افزون بر ایفای نذر از پیاده روی به مشهد، انگیزههای شخصی، دودمانی، اقتصادی و سیاسی داشت. از لحاظ شخصی بی تردید او به امام هشتم شیعیان ارادت خاص میورزید و در هر فرصت ممکن با شوق قلبی به زیارت آن حضرت میشتافت. او ضمن احساس خشنودی از زیارت آن حضرت، از ایشان برای انجام هدفهایی که در نظر داشت تقاضای کمک مینمود. شاه پیش از حمله به عثمانی به زیارت آن حضرت رفت و از ایشان برای غلبه بر عثمانی مدد خواست. از لحاظ دودمانی، شاه اسماعیل اول گاه گاه و شاه تهماسب اول به گونهی مبرم خود را منسوب خاندان امامت شیعیان اعلام میداشتند. شاه عباس نیز همواره به این انتساب تأکید مینمود. آنان شهرت دادند که از اعقاب امامزاده حمزه برادر امام رضا (ع) و فرزند امام موسی (ع) میباشند و بدین ترتیب زیارت شاه عباس از امام رضا (ع) زیارت از شخصیّت مقدّس خویشاوند او تلقی میگردید. این امر در تقویت باور عمومی در منسوب بودن او به آن امام نقش مهّم داشت و به شاه مقام شبهه مقدّس میداد. چنین مقامی، کسان زیادی از قزلباشان و ایرانیان را از مخالفت با او باز میداشت. علاقه، عدّهی کثیری از آنان را به وی جلب مینمود و در سیاست خارجی نیز به او یاری میرساند. از لحاظ اقتصادی شاه عباس از پادشاهان کم نظیری بود که به اقتصاد اهمیّت وافر میداد. او مانند یک بازرگان سودجو به تجارت میپرداخت. او رفتن ایرانیان را به مکّه که در تصرّف عثمانی بود مخالف مصالح ایران و به سود عثمانی میدانست. شاه عباس برای جلوگیری از رفتن زائران ایرانی به مکه که مستلزم خروج سکّههای طلا از کشور و موجب تقویت قدرت مالی حکومت عثمانی و کمک به آن برای تجهیز سپاهیان بود - ضروری میدانست، شرایطی به وجود آورد که ایرانیان به جای رفتن به مکّه، روانهی مشهد شوند و سکههای طلای خود را در داخل ایران خرج نمایند. پیاده رفتن او به مشهد با توجه به این امر که شاه صفوی با تبلیغاتی که به عمل آمده بود، از نظر مردم ایران از اعقاب امامان شیعه و یک فرد شیعهی مقدس بود، در اندیشه و احساس مردم ایران اثر عمیق گذاشت و با رواج حدیث نقل شده از پیامبر اسلام که ثواب یک طواف آرامگاه امام رضا (ع) برابر با ثواب هفتاد بار رفتن به مکه است، شوق مردم برای رفتن به مشهد افزون گردید.[1] با پیاده روی شاه عباس به مشهد، برای امام هشتم شیعیان معجزههای گوناگونی در افواه انتشار یافت. بسیاری افراد کور و کسانی که قادر به راه رفتن نبودند اعلام داشتند که با زیارت آن حضرت شفا یافتهاند و میتوانند، ببینند و راه بروند. کمپفر که در زمان شاه سلیمان به ایران آمده مینویسد زیارت امام رضا (ع) رایجترین زیارت در ایران است. اسم این امام دائم ورد زبان بیماران است و آنان گمان دارند که با توسّل به او شفا خواهند یافت. از آن هنگام که شاه عباس اول، مشهد مدفن امام رضا را از چنگ ازبکان تاتار خارج کرد این مزار در اثر وقوع معجزههای مکرّر سخت مشهور شده است. بیشتر این شُهرت در اثر این است که تعدادی از نابینایان شُهرت دادهاند بر اثر زیارت و توسّل به امام رضا بار دیگر نور چشمان خود را باز یافتهاند. مقداری از تعداد کثیر زایران مشهد طالب شفا یافتن هستند. اغلب چهار یا پنج معجزه فقط در یک ماه اتّفاق میافتد؛ گویا اوّلین کسی که کار معجزه را رایج کرد شاه عباس کبیر بود. وی برای این که پول رعایای خود را که تا به حال در زیارت کربلا خرج میکردند در مملکت نگاه دارد، کوشید تا بر شّهرت مراد امام رضا بیفزاید و این امر نیز با وجود زود باوری مردم سخت آسان بود. بزرگان و رجال مملکت همهی پیش بینیها را میکنند که پس از مرگ کالبد آنان را در جوار قبر امام رضا (ع) دفن کنند.
برخی از خادمان آرامگاه امام هشتم با توجه به اعتقاد عمیق شیعیان ایران به آن حضرت و زود باوری اکثر ایرانیان آن زمان مرتکب اموری میگردیدند که اعتقاد مردم ایران را به شفا یافتن یا توسل به آن حضرت تقویت کنند. کمپفر پس از ذکر زائران پر شماری که به سوی مشهد میشتافتند، مینویسد اینان میپندارند که نابینایان میتوانند با توسل به او روشنی دیدگان خود را باز یابند. خیلی شده است که برای تقویت اعتقاد زائران خادمان حرم کسی را وادار کردهاند که خود را به نابینایی بزند. هنگامی که این مرد در اثر توسّل به امام رضا ظاهراً بینایی خود را باز یافت خدّام گروهی از تحسین کنندگان را فراهم میآورند که این شفا یافته را به نشان اجلال و اکرام شفا دهندهی مقدّس با طبل و نقّاره در کوچههای مشهد مشایعت کنند. در حین حرکتِ دسته، هر زائری برای حفظ خاطرهی این معجزه بزرگ قطعهای از لباس این کلاهبردار مقدّس را میکند و با خود میبرد. هنگامی که این نمایش به پایان رسید بازیگر اصلی از متولّیان لباس نوی میگیرد و در حالی که هدیههای بسیار به چنگ آورده پی کار خود میرود. از این نمایشها آن قدر زیاد ترتیب میدهند که اهالی محل به جای آن که به معجزه احترام بگذارند از دیدن این نمایشها به خنده میافتند.[2]
شاه عباس هنگام اقامت در مشهد در تزیین و توسعهی بنا و محوّطهی آرامگاه کوشش بسیار نمود. او در سمت جنوبی آرامگاه درِ دیگری گشود و آن را به جواهر گران قیمت آراست، چون از بسیاری شمعها و پیه سوزها فضای آرامگاه تیره میگردید. در گنبد آرامگاه دو روزن ایجاد کرد و درون گنبد را نیز نقاشی نمود و دور بیرون گنبد را با خشت طلا پوشانید. شاه با توجّه به کثرت تعداد زائران و کوچک بودن صحن آرامگاه محدودهی خانهها و بازار متصّل به صحن را ضمیمهی آن نمود و صحن را وسیعتر کرد. در وسط صحن نیز حوض مربع شکلِ ده در ده ذرعِ شرعی بنا کرد و فوارهای در آن تعبیه نمود. او برای انجام آن برنامهها از جمیع بلاد از همه قسم استادان که در این امر ضرور بود در مشهد حاضر ساخت.»[3]
[1] - ژان آنتوان دوسرسو در صفحه 93 کتاب سقوط شاه سلطان حسین در این رابطه مینویسد: «سیاست اقتصادی شاه عباس بزرگ بر این بود که ایرانیان را از این آئین دینی برگرداند. شاه عباس دانست که فریضهی حج باعث خروج مبالغ هنگفتی از کشور و باجگیریهای دولت عثمانی و اعراب میان راه خواهد شد. برای جلوگیری از این زیان مالی و برای خنثی کردن احساسات شدید دینی که واکنش معکوسی را نشان خواهد داد، شاه عباس در صدد تعویض هدف شد و مردم را به سوی مراسم دینی جلب کرد. برای این منظور شاه عباس شهر مقدّس مشهد را برگزید و در این شهر بارگاه بسیار بزرگ و زیبایی ساخت و میدانست که تقوای مردم مجذوب بزرگی و شکوه نماسازیها میگردد، پس در این راه از سنگینی هزینهی ساختمان روگردان نبود. حتّی گنبد آن را طلا پوش کرد. افزون بر آن ثروت بزرگی وقف آستانه کرد تا درآمد آن خرج روحانیون آن جا گردد. از آن جا که رفتار شاه همیشه اثر ژرفی بر مردم دارد و آنها به تقلید از او میپردازند، شاه عباس نیز با همهی درباریان با شکوه و جلال تمام به زیارت مشهد رفته بود. درباریان دریافتند که برای نزدیکتر شدن به شاه میباید سیاست او را در بالا بردن اعتبار آستانهی مشهد و نشان دادن برتری آن بر مکه در پیش گیرند. لذا پس از زیارت، در بارهی معجزات آن سر و صدای زیادی راه انداختند. این روش مورد استقبال مردم گردید و به جای مکّه، مردم رو به مشهد نهادند. جانشینان شاه عباس هم همین سیاست سود آور را برای دولت دنبال کردند و سفر حج تحمّل ناپذیر بود. گرچه در زمان شاه سلطان حسین در برابر همه سیاستها و کردارهای پیشینیان گسستگی زیادی پدید آمده بود، ولی حج همچنان به کنار گذاشته شد و کمتر کسی بدان مبادرت مینمود.»
[2] - محمود حکیمی در صفحه 48 جلد هفتم کتاب تاریخ تمدن جهان در مورد اعمال شاه عباس در مشهد مینویسد: «شاه عباس در مشهد گاه به جاروکشی میپرداخت و نیز شمعهای نذر شده برای امام رضا (ع) را به دست میگرفت و اشک میریخت. شاعران چاپلوس این پادشاه سفّاک از این سفر شعرها سرودند و صلهها گرفتند. اسکندر بیگ منشی مخصوص او این شعر را سرود:
غلام شاه مردان شاه عباس شه والاگهر خاقان امجد
به طوف مرقد شاه خراسان پیاده رفت با اخلاص بی حد
چو صدقش بود رهبر یافت توفیق که فایز شد بدان فرخنده مقصد
چو از ملک صفاهان روبه ره کرد بدان مطلب رسید از بخت سرمد
دبیر عقل بهر نیک نامی نوشت این نکته بر طاق زبرجد
پیاده رفت و شد تاریخ رفتن ز اصفاهان پیاده تا به مشهد
که حروف نیم بیت آخر به حساب ابجد 1009 است.»
[3] - شاه عباس اول، پادشاهی با درسهایی که باید فراگرفت، جلد اول، دکتر منوچهر پارسا دوست، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1388، برگرفته از صفحات 525 تا 528
4- آینه عیبنما، فریادی از کاخهای صفوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401