پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

داستان و نکات پراکنده از زندگی شاه عباس اول صفوی، قسمت چهارم

ـــ «شاه عباس در سادگی لباس با مردم عادی و روستائیان فقیر فرقی نداشت. یکی از مورّخان در علت ساده پوشی او داستانی نوشته که نقلش در این جا مناسب است و با آن که کاملاً درست نمی‌نماید، خالی از لطف نیست. می‌نویسند شاه عباس در آغاز پادشاهی لباسی زربفت و شاهانه به بر می‌کرد و بر اسبی که زین و لگام و رکاب طلا داشت، می‌نشست و بر تاج خود جواهر گرانبها می‌زد. اما یک روز مشاهده کرد که تمام اعیان دربار و سرداران سپاهش از او تقلید کرده و صورت شاهانه گرفته‌اند. پس رو به اعتمادالدوله کرد و گفت: لـله (مقصود از لـله مجب علی بیگ از غلامان و خزانه دار شاهی است) با تو حرفی دارم. می‌بینم که همه‌ی ملازمان و سرداران من لباس‌های فاخر و گرانبها می‌پوشند و اسب خود را به صورت اسب من با زین و لگام زرین می‌آرایند. پس امتیاز من بر ایشان چیست؟ و اگر بیگانه‌ای مرا با ایشان ببیند از کجا می‌تواند فهمید که شاه منم؟ من فقط عنوان شاهی دارم وگرنه به ظاهر همه شاه شده‌اند. اگر به ایشان بگویم چرا مثل من لباس می‌پوشید، خواهند گفت: مگر پولش را تو داده‌ای؟ به تو حکم می‌کنم بگویی در همه‌ی اصفهان جار بزنند که به حکم شاه از این پس هر کس لباس زربافت نپوشد و اسبش زین و لگام زرین نداشته باشد سرش بریده خواهد شد. پس از آن شاه برای اسب خود زین و لگامی از چرم ساده ساخت و لباسی پوشید که با لباس مردم عادی فرقی نداشت. بدین ترتیب هر کس می‌توانست به آسانی او را در میان همراهانش بشناسد و چون به لباس ساده رعایای خود درآمده بود محبّت مردم نیز به او زیاده گشت.»[1]

ـــ «در سال 1012 هجری که شاه عباس برای بازگرفتن ولایات شمال غربی ایران از دولت عثمانی به آذربایجان لشکر کشید یکی از سرداران کرد از طایفه‌ی برادوست به نام امیربیگ که قبیله‌اش از سال 993 هجری تا آن زمان ناچار مطیع ترکان عثمانی شده بودند در حدود قلعه‌ی نخجوان به خدمت شاه ایران آمد و اظهار اطاعت و «شاهی سیونی» کرد. این مرد در یکی از جنگ‌های گذشته یک دست خود را از دست داده بود و به چلاق امیر بیگ معروف شده بود. شاه عباس به پاداش میهن پرستی و ایران دوستی او دستور داد زرگران زبردست، دستی از زر ناب ساختند و به جواهر گرانبها زینت دادند و بر بازوی او بستند. سپس او را به لقب خان سرافراز کرد و حکومت ولایت اورمیه و اوشنی را نیز به او سپرد.»[2]

ـــ «یکی از زنان مستخدمه‌ی کاروان شاهی در کاشان به شاه شکایت کرد که مردی قصد تجاوز به او را داشت و زمانی که از دیگران کمک طلبید مرد دیگری که شاهد ماجرا بود برای رهاندن او هیچ کاری نکرد. شاه بی‌درنگ ابتدا شاهد تجاوز را احضار کرد و به دستور او انگشت کوچک دو دستش را قطع کردند. این مجازات با چنان سرعت و در عین حال ملایمی اجرا شد که پس از این که جلاد انگشتان را برید مرد خطا کار به نشانه‌ی سپاس خود ا به پای شاه انداخت و آن را بوسید. سپس خطا کار اصلی فرا خوانده شد. زبانش را بریدند، چشمانش را از حدقه درآوردند. پوست سرش را کندند. لب‌ها و دماغ و عصب پشت پایش را قطع کردند و او را به همین حال در سر راه انداختند تا بمیرد. شاه اعلام کرد که اگر فحشاء در کشور آزاد است به معنای آن نیست که به زنان حرم تجاوز شود و این مجازات باید عبرتی برای دیگران باشد.»[3]

ـــ «شاه عباس بعد از فراغ از مشاغل امور سلطنت و جهانداری و مهمات ضروری کارخانه‌ی خلافت و داددهی، اوقات شریف را به نشاط و شادمانی گذرانیده، همواره بزم جوی و مجلس آرا بوده. به اقتضای نشأ جوانی و تحریک آرایندگان بزمِ کامرانی از تجرّع باده‌ی خوشگوار و صحبت گلرخان سیم عذارِ کامستان بوده. چمن حیات و زندگانی را خضرت و طراوت می‌افزایند. این شیوه را با کمال فراست و آگاهی جمع نموده، لحظه‌ای از تدابیر امور مملکت داری و حفظ مراتب مهام سلطنت غافل نبوده، جزوی و کلی و تقیر و قطمیر (پوست نازکی که بین خرما و هسته‌ی آن وجود دارد) آن چه در ممالک ایران، بل هر صد جهان سانح می‌شود گویا بر ضمیر منیرش پرتو ظهور می‌اندازد و منهیان گماشته‌اند که از کماهی حالات خبر می‌دهند. چنان چه کسی را قدرت آن نیست که در منزل خود با متعلّقان حرفی که نتوان گفت، بگوید و دغدغه‌ی آن هست که به مسامح جلال رسید و مکرّراً این معنی سخت ظهور یافته و از احوال پادشاهان ربع مسکون از مسلم و غیر مسلم و کیفیّت و کمیّت لشکر و دین و آئین و مملکت ایشان و طرق و مسالک هر دیار و خرابی و آبادانی هر ولایت کما هو حقّه واقف و آشنا بوده. طرح آشنایی با اکثر سلاطین عالم انداختند. پادشاهان اطراف از اقصی فرنگ و روس و هند با آن حضرت در مقام الفت و دوستی بوده. محبّتش در دل‌های خاص و عام از دوست و دشمن و آشنا و بیگانه وطن دارد. هرگز درگاه سدره اشتباهش از آمد و شد ایلچیان سلاطین و تحف و هدایا و ربع مسکون خالی نیست و آن چه در زمان خجسته نشان آن حضرت در این امر وقوع یافته در زمان آباء و اجداد عالی مقدارش کمتر به ظهور آمده و آن حضرت را با هر طبقه آمیزش خاصّی است و به اکثر لغات متعارف و غیر متعارف عالم بوده. به هر طایفه به لغت آن طایفه تکلّم می‌فرمایند و با شعار فارسی دانا بوده. شعر را خوب می‌فهمند و تصرفات می‌نمایند و گاهی به نظم اشعار زبان می‌گشایند و در موسیقی و علمِ ادوار و قول و عمل سرآمد روزگارند و بعضی از تصنیفات آن حضرت در میانه‌ی ارباب طرب مشهور و معروف است و زبانزد اهل ساز و لطایف و ظرایف رنگین و سخنان دلپذیر شیرین از آن حضرت بر سبیل ظرافت و خوش طبعی بسیار سر می‌زند.»[4]

ـــ شاردن ضمن توصیف مراسم عروسی و ازدواج در ایران آن‌ها را بسیار مشابه افکار یهودیان می‌شمارد و می‌نویسد: «دختر یک ساعت پس از آن که به شوهر وارد شد و آن گاه که جشن پایان یافت دو عاقله زن او را به حجله می برند. جز پیراهن خواب و تُنُکه همه‌ی لباس‌هایش را از تنش بیرون می‌آورند و او را در بستری می‌خوابانند. پس از مدتی کوتاه دو خواجه یا دو پیرزن داماد را به حجله می‌رسانند. او وقتی وارد شد چراغ را خاموش می‌کند. بدین گونه شوهر پیش از آن که وارد حجله شود زنش را نمی‌بیند؛ امّا رسم نوعروسان این است که آسان تسلیم شوهر نمی‌شوند و شب‌ها و روزها باید بگذرد که شوهر بر عروس دست یابد. زنان بر این اعتقادند اگر دختری در هفته اول خود را تسلیم شوهر کند سست و جلف و سبک است. از اینرو دختران اعیان و اشراف هفته‌ها پس از عقد، از پذیرفتن شوهر امتناع می‌ورزند. دختران پادشاه بیش از نوعروسان دیگر عشوه می‌فروشند و ظاهراً از داماد می‌گریزند. غالباً تا چند ماه پس از عقد ازدواج به بهانه‌ی این که دریابند شوهرشان شایسته و لایق همخوابگی با آنان هست یا نه تن به همسری نمی‌سپارند.»[5]



[1] - همان، ص 383

[2] - زندگانی شاه عباس اوّل، جلد دوم، نصرالله فلسفی، انتشارات دانشگاه تهران، 1347، ص 105

[3] - زندگی شاه عباس، نوشته لوسین لویی بلان، ترجمه دکتر ولی‌الله شادان، انتشارات اساطیر، 1375، ص 131

[4] - تاریخ عالم آرای عباسی، تألیف اسکندربیک ترکمان، به اهتمام ایرج افشار، چاپ گلشن، 1350، جلد دوم، ص 1109

[5] - سفرنامه شوالیه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، چاپ اول، انتشارات توس، جلد اول، 1372، ص 441

6- آینه عیب‌نما، فریادی از کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، 1401، ص 672

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد