همان گونه که ذکر شد در حرمسراها قوانین خشک و ثابتی اعمال میشد که جز پادشاه هیچ حیوان نرینهای حق ورود به آن جا را نداشته است. در آن چهار دیواریهای بزرگ تنها فرمانروای مطلق، پادشاه و امیال پایان ناپذیرش بود که همه چیز را ابزاری پنداشته و برای عیش و عشرت خود میخواست. زنان ساکن در آن محل به منزلهی پرندگانی در قفس بودند که به هیچ وجه به امیال آنان توجهی نمیگردید. زنان چون عروسکان متحرّکی بودند که تحت قوانین و نظارت سخت خواجه سرایان ایّام را سپری کرده تا این که زمانی مورد توجه شاه قرار گیرند. در آن فضای پر از حسادت و رقابت تمام متعهها از داشتن فرزندان ذکور محروم بودند. حسن آزاد در این رابطه مینویسد: «در حرمسرای شاه سلیمان هیچ شاهزاده خانمی نمیتواند اگر اولاد پسر به دنیا آورد او را برای خود نگاه دارد. و اگر زنان در موقع وضع حمل خواجگان حرمسرا را برای خفه کردن نوزادان ذکوری که به دنیا میآورند، احضار نکنند خودشان از مجازات مرگ رهایی نمییابند. در این مورد هیچ کس نمیتواند از فرمان صادر شده سرباز زند و هیچ کدام از زنان و یا نزدیکان شاه نیز از این قانون مستثنی نیستند و سانسون میگوید صدر خاصه در ایران به قدری مورد احترام است که سلاطین، دختران او را به عقد ازدواج خود درمیآورند. آخرین صدر خاصه در زمان سلیمان صفوی خواهر شاه را خواستگاری و به ازدواج خود درآورد. و شاه نیز با خواهر وی عقد زناشویی بست امّا عظمت مقام صدر که بالاترین مقام روحانی کشور میباشد مانع آن نبود که شاه تمام اطفال ذکوری را که از ازدواج با خواهر صدر به وجود میآید به قتل نرساند. این دستور وحشیانه نسبت به تمام کسانی که شاه دختران یا خواهران و یا خواهرزادگان آنها را به عقد ازدواج خود درمیآورد به قدری با خشونت و قاطعیّت عمل میشود که اگر زنان شاه قصوری در خبر کردن خواجگان برای خفه کردن فرزندانشان داشته باشند خود جان را در این سهل انگاری از دست میدهند.»[1]
کمپفر در توصیف حرمسراها و قوانین حاکم بر آن تحقیقات جالبی دارند که پاسخگوی بسیاری از ابهامات خواهد بود. ایشان در مورد تقسیم بندی و شکل حرمسراها مینویسد: «قسمت مخصوص اقامت زنان که به عربی و فارسی آن را حرم مینامند تشکیل میشود از ساختمانی که با کاخ مربوط است و با دیواری به ارتفاع تقریبی بیست متر یا حتی بیش از آن محصور است. در طول شب محافظان و نگهبانان چون زندانی از این ساختمان مراقبت میکنند و اجازهی ورود به احدی نمیدهند. در کنار درِ ورودی حرمسرا قوای محافظی مرکب از چند واحد مستقر است که نزدیک شدن به ساختمان را غیر ممکن میسازد و هر عابری را که در برابر آن عمارت پا سست کند به زودی میرانند و متواری میسازند. در هشتی سرپوشیدهی حرمسرا کارمندان و خدمتگزاران متعدّد و گوناگون گرد آمدهاند که از همه شاخصتر یساولان یا پادوها هستند. اینها قبلاً محافظین مخصوص شاه اسماعیل اول بودهاند و وی آنها را از قبایل ترک وفادار به خود انتخاب میکرد امّا امروز این شغل موروثی است و آنها درست مانند اسلافشان که طبق آیین شیعه خود را صوفی نامیده بودند باز از این لقب دست بردار نیستند.
مدخل بعدی حرمسرا را گروهی از خواجگان ایرانی حراست میکنند. در داخل حرمسرا کنیزان، متعهها و همسران پادشاه سکنی دارند. اینها غالباً از نژادهای ایرانی، ارمنی، گرجی و چرکسی هستند. اضافه بر اینها تعداد کثیری از خواجگان زنگی را میتوان یاد کرد که چهرهی چین دار و شکل و شمایل زشت و کریه آنها با پوشاک زیبایشان سخت تعارض دارد. وظیفه و تکلیف این خواجهها هم انجام دادن کارهای مشکل و سخت خانه است و هم مراقبت در گفتار و کردار متعهها. اینها سخت مراقبت دارند که دامن عفّت هیچ یک از متعهها لکّه دار نشود و به کشف اسرار آنها کوشا هستند. هر گاه متعهای مرتکب خطایی شود وی را تأدیب میکنند و هر گاه خطا بزرگ باشد از تنبیه بدنی نیز ابا ندارند. حال آیا جای شگفت است که کسانی که خود بر اثر اخته شدنِ دشمن و خصم آشتی ناپذیر هر نوع لذّت جسمی شدهاند در این گونه امور تبدیل به جاسوسانی سخت گیر بشوند؟ این خواجهها نه ریشی دارند و نه از قدرت جنسی برخوردارند. صدایشان، رفتارشان و قوای دماغیشان همه و همه حاکی از این است که به زن تبدیل شدهاند. به سهولت میتوان فهمید که امید آیندهی مملکت در دایرهی تنگ این افراد نادان و ناتوان به چه صورت رشد میکند و میبالد و دیگر این که این محیط با وظایف سخت مملکتداری که در انتظار اوست تا چه پایه مباین است؛ زیرا جز پدر احدی حق ندارد پا به حرمسرا بگذارد. هر چند که بر داشتن افکار بدیع یا خصال برجسته از دیگران ممتاز باشد و بتواند سرمشق و نمونهی خوبی به ولیعهد ارائه دهد و وی را به فضیلت علم بیاراید؛ زیرا تنگی فضا مانع آن است که بتواند اسبی در آن جا نگاه دارند و نگاهداری سگ نیز بر خلاف دین آنهاست. حد اکثر وجود الاغ را تحمّل میکنند و کودک آن قدر در سواری تمرین پیدا میکند که بعدها که شاه شد بتواند بر اسب بنشیند.»[2]
یکی از برنامههای ثابت حرمسراها که نارضایتی و عذاب مردم را فراهم میساخت مربوط به هنگام مسافرت و یا گردش و تفریح پادشاه با زنان خود بود که طول مسیر را قرق اعلام میکردند. اعلام قرق تنها برای حرم شاه نبود؛ بلکه شامل حرکت و یا به گرمابه رفتن اعیان و صاحب منصبان نیز با حرمسرای خود میگردید. اجرای قرق گاه در روز حرکت و گاهی به دلیل بُعد مسافت از قبل توسط قرقچیها به اطلاع مردم میرسید و با شنیدن صدای قرق باید تمام افراد ذکور از هفت سال تا کهنسال از مسیر دور شوند. سانسون که خود شاهد این مراسم بودهاند در خاطراتش مینویسد: «وقتی شاه با بانوان حرم عزیمتِ شکار میکند به همهی ساکنان محلات بیرون شهر و راهی که پادشاه و بانوان او از آن جا میگذرند اخطار میکنند که خانههای خود را رها کرده و از محل عبور حاشیهی سلطنتی دور شوند. تفنگداران محافظ در طول نیم فرسنگ در جلو آنها به نگهبانی مشغول میشوند و عدّهای از خواجگان زیر دست حرمسرا مواظب تفنگداران هستند که مبادا حسّ کنجکاوی آنان را وادار سازد نگاهی به حرم سلطنتی بیفکنند و خواجگان معتبرتر به مواظبت زنان حرم که همگی سوار بر اسب منظّم جلو میروند، اشتغال دارند. اینان ممکن نیست در راههایی که به این نحو نگهبانی شده است مرد یا پسر بچّهای که سنّش زیاده از 7 سال باشد تلاقی نمایند و بر وی رحمت و شفقت آورند. اگر اتفاقاً کسی را غافلگیر کنند چنان او را به سختی مجازات میکنند که پنداری خائنی را کیفر میدهند.»[3]
[1] - پشت پردههای حرمسرا، تألیف حسن آزاد، انتشارات انزلی، 1362، ص 320
[2] - سفرنامه کِمپفر، نوشته انگلبرت کِمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم، 1360، صص 27 و 27
[3] - سفرنامه سانسون، ترجمه محمّد مهریار، انتشارات گلها، چاپ اول، 1377، ص 73
4- آینه عیبنما، فریادی از کاخهای صفوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401، ص847