در جمع صدها زنانی که از نواحی مختلف در حرمسرای شاه سلیمان گرد آمده بودند همه صیغه و یا همسر پادشاه نبودند بلکه شامل شاهزاده خانمها و خادمان آنان نیز میشد. از نظر سلسله مراتب مادر پادشاه با عنوان نوّاب علیّه از جایگاه خاصی برخوردار بوده و حتی بر زنان سوگلی نیز برتری داشته است. از آن جا که همواره بر جمع زنان صیغهای اضافه میگردید و دل آزار پادشاه میشدند لاجرم وی تعدادی از آنان را بعد از مطلقه کردن به امرا و اعیان میبخشید. بر اساس روایات موجود زنان حرمسرا به غیر از قوانین و تحکّم خواجه سرایان نسبت به شاهزادگان از آزادیهای بیشتری برخوردار بودهاند زیرا سانسون اشاره به این نکته دارد که آنان از حق سواد و تمرینهای نظامی و آموختن هنرهای دیگر بهره مند بودند در صورتی شاهزادهای که پادشاهی آینده در انتظارش بود به جای اسب سواری از الاغ استفاده میکرد. سانسون در مورد توانایی زنان حرمسرا مینویسد: « آن بانوان مرد آسا، نیرومند و بسیار ورزیده هستند و در اسب تازی همچون سوارکاران آزموده و چالاک به اسب مهمیز میزنند و چهار نعل به تاخت میتازند. سباع درندهی بزرگ را تعقیب میکنند و با ناوک دلدوز خود با مهارت و چالاکی به سوی آنها تیر میاندازند. قوش و باز در دست در عقب پادشاه حرکت میکنند و چون وی فرمان شکار صادر کند آنها را به پرواز میدهند و اگر قوشها از راه خود منحرف شوند چهار نعل در عقب آنها میتازند و چون بخواهند آنها را به سوی خویش فرا خوانند، طبل کوچکی را که معمولاً بر قربوس زین آویخته دارند با دسته دهانهی اسب میکوبند. اگر باز صیدی را شکار کند بیدرنگ آن را شتابان نزد پادشاه میآورند و بدو نشان میدهند.»[1]
در توصیف مراسم شکار که پادشاه و زنان حرمسرا در اجرای آن شرکت داشتند روایات متعدد و تقریباً مشابه وجود دارد و هر یک از گزارشگران با دیدگاه خود صحنهای را ثبت کردهاند. مؤلف کتاب پشت پردههای حرمسرا به نقل از سفرنامه کارری و سانسون که شاهد مراسم شکار و حواشی آن بودهاند چنین مینویسد: «زمانی که زنان شاه همراه وی قصد حرکت دارند، موضوع دو روز قبل به اطلاع مردم میرسد و چون زنان شاه سواره و رویشان باز و بی پرده خواهد بود؛ لذا مردم مجبورند مسیر موکب شاه و حرم را ترک و قرق کنند. البتّه سزای کسی که سر از این امر بپیچد، اعدام است. اعدامی که بدون استثنا و عذر و بهانه قابل اجرا میباشد. کارری داستان جالبی را در همین زمینه در سفرنامهی خود آورده است روزی شاه سلیمان همراه زنان حرم از چهار باغ میگذشت. روستایی بیچارهای بی خبر از همه جا در حالی که سبدی پر از هلو بر پشت داشت وارد میدان میشود و تا شاه و زنان وی را میبیند از بیم جان پاهایش میلرزد. بر زمین میافتد. پیشانی بر خاک مینهد و به انتظار اعدام دقیقه شماری میکند. شاه سلیمان که متوجّه حالت مضحک و ترس روستایی میشود دستور میدهد او را بلند کنند. آن گاه شاه همراهان را فرمان میدهد هر یک هلویی بردارند و در عوض سکّه طلایی به مرد روستایی بدهند. فرمان شاه اجرا و سکّهی طلا در سبد هلو انباشته میشود. شاه سپس از روستایی میخواهد که یکی از پردگیان حرم را به زنی برگزیند و با خود ببرد. روستایی نیز امر شاه را امتثال میکند و به سلامت با زنی زیبا و ثروتی سرشار به منزل بر میگردد. البتّه این چنین بخششی جنبهی کاملاً استثنایی دارد و چه بسا که در آن ساعت شاه سلیمان حالتی خوش داشته و سرحال بودن وی آن چنان وضعی پیش آورده است و گرنه آن روستایی بر اثر این بی احتیاطی جان خود را از دست میداد.
علاوه بر چنین مراقبتهایی ترتیبات دیگری نیز در شکار رفتن شاه با زنان حرم وجود داشت که سانسون در سفرنامه خود مطالبی در این زمینه آورده است. قبل از عزیمت شاه به شکار همیشه یک دسته از مستخدمین دربار با تمام وسایل و تدارکات حرکت میکنند و خود را به محلی که شاه به آن جا نزول اجلال میفرمایند، میرسانند. و وسایل پذیرایی شاه را فراهم میکنند تا وقتی شاه میرسد همه چیز آماده باشد و شاه در صورت لزوم بتواند لباس و سایر وسایل سفر را عوض کند. خیمههایی را که برای شاه و خانمها برپا میکنند بسیار گرانبها و بزرگ و روشن است و از ماهوت و ابریشم خوش رنگ و زیبا درست کردهاند. اطراف خیمهها را با طلا و نقره حاشیه دوزی کرده و زینت دادهاند. این خیمهها به قدری وسیع است که در داخل آنها حمام و حوضهای آب وجود دارد. علاوه بر این درین خیمهها باغچههای بسیار زیبا و پر گل یافت میشود. این باغچهها را با گلهایی که با خود همراه میبرند، میآرایند. در تمام مدت اقامت خواجگان حرم در خیمههای خانمها مراقبت و پاسداری را در نهایت دقت انجام میدهند. خانمها در این گونه تفریحات و شکارها در حقیقت مردان جنگی کار آزمودهای هستند و بسیار خوب سوار کاری میکنند و بر اسبها مهمیز میزنند و چهار نعل میتازند. این خانمها با کمال شجاعت حیوانات درنده را تعقیب مینمایند و با مهارتی شگفت انگیز تیر و کمان رها میکنند و با وضعی تحسین آمیز حیوانات درنده را شکار میکنند، در حالی که باز شکاری را روی دست نگه میدارند به دنبال شاه اسب میتازند و هر وقت شاه فرمان صادر میکند بازها را رها میکنند . وقتی باز به پرواز در میآید با نهایت سرعت به تاخت به دنبال آن میرود و برای صدا کردن باز در همان حالی که چهار نعل میتازند طبل کوچکی را که روی زین با خود دارند به صدا در میآورند. اگر باز صیدی را شکار کرده باشد، آن را میآورند و به شاه نشان میدهند. اگر شکار مرغ کلنگ باشد شاه امر میکند پرهای او را میکنند و بین خانمها تقسیم میکند. خانمها پرها را به صورت زیبایی در میآورند و کلاه و موهایشان را با پرها میآرایند. وقتی که شاه به اتّفاق زنهایش به شکار میرود و به تفریح میپردازد گاهی امرا و بزرگان دربار نیز دور شاه جمع میشوند. به این ترتیب که امرا دور از محلی که زنها در آن جا هستند و در نقطهای که دیده نشوند مستقر میگردند. غیر از مواقع شکار و تفریح و گردش خارج از قصر اگر زنان در حرمسرا بیکار مینشستند محصور بودن در یک مکان برایشان تلخ و غیر قابل تحمّل میشد. به این سبب زنها در این گونه فرصتها که بسیار هم بود با پرداختن به انواع تمرینهای سرگرم کننده بیکاری را از خود دور میکردند و خود را مشغول میساختند تا بدین وسیله زندگی داخل حرم را شیرین نمایند. به نوشتهی سانسون در این مواقع خانمها اسب سواری میآموزند و خانمها اسب سواری میکنند. زنهای شاه در حرمسرا تیراندازی با تیر و کمان و با تفنگ را یاد میگیرند و به آنها شکار کردن و به دنبال گوزن دویدن و اسب تاختن را میآموزند. علاوه بر این خانمها به نقاشی کردن، آواز خواندن، رقصیدن و ساز زدن میپردازند و نواختن آلات مختلف موسیقی را نیز یاد میگیرند. همچنین به آنها ادبیات و تاریخ و ریاضیات را درس میدهند. خلاصه تمام وسایل را به کار میبرند تا در روزگاری که خانمها ایام جوانی را پشت سر گذاشتهاند به آنها بد نگذرد و روزگار مطبوع و سرگرم کنندهای را داشته باشند. یکی دیگر از تفریحات زنان حرمسرا قایق سواری ایشان به همراه شاه در اطراف کاخ سعادت آباد بوده است. سانسون که خود این محل را دیده است، مینویسد باغ سعادت آباد در جنوب شرقی شهر اصفهان قرار دارد و در کنار رودخانه حرمسرای زیبایی از سنگ مرمر ساخته اند و بر روی رودخانه نیز پلی از سنگ بنا نهادهاند. پل روبروی باغ دیگری قرار دارد که برای ورود به آن باغ باید از پل عبور کرد. پل هفده دهنه دارد. در نزدیکی حرمسرا بنای مرتفع دیگری نیز وجود داشته است که در حضور شاه آتش گرفته و از میان رفته است. جلوی حرمسرا تالار بسیار زیبایی وجود دارد که 42 قدم طول و 36 قدم عرض آن است. شاه وزراء و نمایندگان خارجی را در آن جا به حضور میپذیرد. جلوی تالار دو پلهی مرمر قرار دارد و در وسط، حوض مرمر زیبایی است که 8 قدم طول و 6 قدم عرض آن است. بین تالار و ساختمان حرمسرا حوض مرمر دیگری وجود دارد. روی دیوار تالار تابلوی بزرگی ترسیم شده است و تصویر چهار مرد که اسپانیایی پوشیدهاند و چهار زن که هر کدام جامی شراب به دست دارند دیده میشود. در دو طرف دیوار دو زن زیبا که یکی لباس قدیم ایرانیان را به تن دارد و دیگری اسپانیایی پوشیده است مشاهده میگردد. تمام تالار طلایی رنگ است و با بوتههای گل و شاخ و برگ و اشکال حیوانات آن را تزیین کردهاند. تالار بیست ستون دارد که به همین ترتیب طلایی رنگ است و روی ستونها علاوه بر طلا کاری خطوط آبی و قرمز کشیدهاند که بسیار زیباست. وقتی شاه به این حرمسرا و تالار میآید آب رودخانه را در دهانههای پل حسن آباد به وسیلهی تختههای چوبی میبندند. آب تا جلوی تالار بالا میآید و شاه در یکی از سه چهار قایق زیبایی که برای گردش بر روی آب در آن جا گذاشتهاند با زنان حرم سوار میشود و به پارو زدن و تفریح میپردازد.»[2]