پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

گزارش ولینسکی از دربار شاه سلطان حسین صفوی

گزارش ولینسکی از دربار شاه سلطان حسین

 

اگر سیاست را حفظ منافع ملی تعریف کنیم دیگر ایرادی بر رفتار اعضای این دهکده‌ی جهانی باقی نمی‌ماند زیرا همه‌ی کشورها برای حفظ منافع خود و رفاه و آینده‌ی ملت خویش تلاش می‌کنند. بنابراین در بازی شطرنج سیاسی سخن از دخالت دیگران و مرده باد و فرافکنی‌ها بیهوده است؛ زیرا حفظ منافع ملی معیار و میزان دوستی و دشمنی‌ها را مشخّص خواهد ساخت. هیچ کشوری نمی‌تواند برای دیگران یک دوست دائمی و یا یک دشمن همیشگی باشد. کدام کشور را می‌توان یافت که با وجود در دست داشتن امکانات و قدرت و توانایی به دنبال برتری طلبی و تسلط بر نیامده باشد؟ این شیوه و رفتار سیاسی تنها مربوط به کشورهای غربی نیست و مگر ژاپنی‌ها در جنگ دوم جهانی چنین عمل نکردند؟ در فرهنگ غنی ایران ضرب‌المثلی است که می‌گوید درب خانه‌ات را قفل کن و دیگران را دزد نشمار. اگر در تاریخ ایران به گزارش‌های نمایندگان روسیه مانند کروسینسکی و ولینسکی در اواخر دوره صفویه و یا کاساکوفسکی که ‌در زمان قاجاریه به ایران می‌آیند، تأملی صورت گیرد، آن گاه در می‌یابیم که وضع آشفته‌ی حکومت و درجه‌ی فساد درباریان چگونه بوده است؟[1] در چنین وضعِ نا به هنجار و وجود پادشاهان نالایق هرگز نباید به دیدگاه و رفتار روس‌ها یا هر کشور دیگر انتقادی وارد ساخت، زیرا چشم دوختن به دیگران راهی خطا می‌باشد و باید به درون نگریست و بپذیریم که از ماست که بر ماست.

سیاست خارجی روس‌ها نسبت به ایران از نوسان بسیاری برخوردار بوده است و در هر زمان که ایران دچار حکومتی ضعیف شده، آنان چشم طمع به این سرزمین دوخته‌اند و گاهی نیز حوادثی مانند انقلاب اکتبر تاثیر مثبت در ایران داشته است. زمانی که نادرشاه افشار قدرت نظامی خود را نشان داد و به افتخارِ نابغه‌ی نظامی نائل آمد و عثمانیان در مقابل شکست‌های خود جادوگرش می‌نامیدند مگر روس‌ها سیاست عقب نشینی را اختیار نکردند؟ در دوران قاجاریه بر اثر ضعف پادشاهانی که قوانین حرمسرای خود را بر همه چیز ترجیح می‌دادند، روس‌ها بلایی بر سر ایران آوردند که نمونه‌ی بارز آن عهد‌نامه‌های گلستان و ترکمنچای و شرکت در دین سازی‌ها می‌باشد. یکی از برنامه‌های کلی سیاست روسیه در ایران بر مبنای وصیت نامه‌ی درست و یا ساختگی پطرکبیر است که بیانگر اهداف دراز مدت آنان در این کشور می‌باشد. صحّت انتساب این سیاست به پطرکبیر مهم نیست زیرا این وصیت نامه یا توصیه نامه در حقیقت راه‌برد سیاسی روس‌ها را برای سال‌های متمادی از زمان صفویه به بعد در ایران رقم زده است. دکتر تاجبخش در این باره می‌نویسد: «نقشه‌ی اساسی پطرکبیر شامل دو قسمت بود، رسیدن به دریای آزاد و دست یافتن به هندوستان. برای این که از برنامه تزارهای روسیه بیشتر اطلاع حاصل کنیم قسمت نهم از وصیت نامه‌ای را که به پطرکبیر نسبت می‌دهند در این جا نقل می‌کنیم. دولت روسیه را وقتی می‌توان دولت واقعی گفت که پایتخت خود را به استانبول که کلید گنج‌های آسیا و اروپاست، ببرد. پس تا می‌توان باید کوشید که به شهر استانبول و اطراف آن دست بیندازیم و کسی که استانبول و اطراف آن را در دست داشته باشد خداوند همه‌ی جهان خواهد بود. پس برای رسیدن به این مقصود باید در میان ایران و دولت عثمانی نفاق افکند تا همیشه در میانشان جنگ باشد. اگرچه اختلاف مذهب و عقیده که مردم شیعه با مردم سنی دارند از هر لشکر و سلاحی بیشتر کارگر است و برای این مقصود تسلّط روسیه بر آن‌ها بهترین وسیله است. با این همه بر شما واجب است که همواره به هر وسیله که می‌توانید دو گانگی را در میانشان سخت‌تر کنید و نگذارید با هم هماهنگ شوند. چیزی که بیش از همه مرا دل خوش می‌کند، دو چیز است یکی اختلاف عقیده در میان شیعه و سنی و استیلای روحانیان بر ملل مسلمان و این که ایشان مانع‌اند که مسلمانان با ملل اروپا درآمیزند تا چشمشان باز شود و در کار خود چاره جویی کنند و همین بس خواهد بود که به زودی نام آن‌ها از آسیا برافتد و تمدن و فرهنگ عیسوی به دست پادشاهانِ دولت جوان روسیه، سیل وار آن کشورها را فرا گیرد. چنان که برتری و استیلای روحانیانِ ما بود که در این مدت روسیه را در پست‌ترین مرحله نگاه داشت و مانع از پیشرفت و برتری آن شد، تا من با رنج و دشواری این خار را از پیش پای ملت خود برداشتم و دست آن‌ها از کارهای دولت کوتاه کردم تا به نماز و روزه اکتفا کنند. گذشته از آن باید چاره جویی فراوان کرد که کشور ایران روز به روز تهی دست‌تر شود و بازرگانی آن تنزّل کند. روی هم رفته باید همیشه در پی آن بود که ایران رو به ویرانی رود. چنان باید آن را در حال احتضار نگاه داشت که دولت روسیه هرگاه بخواهد، بتواند بی درد سر، آن را از پا درآورد و به اندک فشاری کار خود را به پایان رساند؛ امّا مصلحت نیست که پیش از مرگِ حتمی ِدولت عثمانی، ایران را یک باره بی‌جان کرد.

کشور گرجستان و سرزمین قفقاز رگ حسّاس ایران است. همین که نوک نیشترِ استیلای روسیه به آن رگ برسد فوراً خونِ ضعف از دل ایران بیرون خواهد رفت و چنان ناتوان خواهد شد که هیچ پزشک حاذقی نتواند آن را بهبود بخشد. آن گاه دولت عثمانی چون شترِ مهار کرده در دست پادشاهان روسیه خواهد بود و دَم آخر را بر نخواهد آورد تا در مقام لزوم بارکشی کند و پس از آن که دیگر کاری از آن ساخته نباشد باید سرش را از تن جدا کرد. بر شما لازم است که بی‌درنگ کشور گرجستان و سرزمین قفقاز را بگیرید و پادشاه ایران را دست نشانده و فرمان بُردار خود کنید. پس از آن باید آهنگ هندوستان کرد؛ زیرا که کشوری بسیار بزرگ و بهترین بازارگاهِ تجارت است و هر گاه بدانجا دست یافتید هر قدر پول که به وسیله‌ی انگلستان به دست می‌آید، می‌توان مستقیماً از هندوستان فراهم کرد. کلید هندوستان سرزمین ترکستان است تا می‌توانید باید به سوی بیابان‌های قرقیزستان و خیوه و بخارا پیش بروید تا به مقصود نزدیکتر شوید و اما تأمّل و تأنّی را نباید از دست داد و باید از شتاب کاری خودداری کرد. باید با دولت اطریش دوستی ظاهری داشت اما باید چاره جویی کرد که آلمان و اطریش رفته رفته در جنگ‌ها بیفتند. باید با اطریش همدست شد و دولت عثمانی را از اروپا بیرون کرد، امّا نه چنان که اطریش بهره‌مند شود و آن، دو راه دارد نخست آن که باید اطریش را به جای دیگر سرگرم کرد و دیگر آن که باید از خاک عثمانی آن نواحی را به اطریش داد که پس از چندی بتوانید آن را هم بگیرید.

برای اجرای قسمتی از این برنامه بهترین راه ضعیف کردن دولت ایران و عبور از این منطقه بود. این نقشه مورد توجه تمام تزارهای روسیه بود و هر یک با کمال جدیّت برای رسیدن به این هدف فعالیّت می‌کردند. در وصیت نامه مذکور به این مسأله نیز اشاره شده است که هندوستان مخزن ثروت عالم است و برای رسیدن به آن باید تمام موانع موجود را از میان برد و با انحطاط و اضمحلال ایران به سمت خلیج فارس پیشروی نمود. روس‌ها برای دست یافتن به دریای آزاد راه‌های دیگری در پیش داشتند؛ ولی به عللی که ذکر می‌شود صلاح در آن دیدند که از راه ایران به خلیج فارس برسند. در دریای ابیض، روسیه دارای چند بندر بود که اکثر ایّام سال به علت یخبندان شدید مورد استفاده واقع نمی‌شد. عبور از بحر اسود و رسیدن به دریای مدیترانه گرچه مورد توجه و علاقه دولت روسیه بود ولی این موضوع به این سادگی‌ها عملی نمی‌شد؛ زیرا دول اروپایی حاضر نبودند که روسیه از این راه به مدیترانه دست یابد و وضع خود را در اروپا محکم‌تر نماید. به همین جهت خلیج فارس را انتخاب کردند که از هر حیث راه وصول به آن جا ساده‌تر و بی‌دردِ سرتر بود. علاوه بر این دولت روسیه می‌توانست برنامه‌های استعماری خود را نیز اجرا نماید و بر قسمتی از آسیا نیز دست یابد؛ چون دولت روسیه علاوه بر اجرای برنامه‌های تجارتی و اقتصادی، نظر سیاسی نیز داشته است.

از نظر پطرکبیر تسلط بر بحر خزر و تصرّف شهرهای ساحلی آن اهمیّت زیاد داشت؛ زیرا می‌توانست کم کم به خلیج فارس و هندوستان نزدیک شود. در سال 1697 سفیری از روسیه به دربار شاه سلطان حسین فرستاده شد و حامل یادداشتی برای دولت ایران بود دائر بر این که طوایف قفقاز به دولت عثمانی در محاصره‌ی «آزوف» کمک کرده‌اند. دولت روسیه مایل است که ایران به عثمانی اعلان جنگ دهد. البتّه از اعزام این سفیر نتیجه‌ای حاصل نشد. در اواخر سال 1708 اسرائیل اوری از طرف دولت روسیه برای عقد قرارداد تجارتی به اصفهان اعزام گردید، ولی بازرگانان اروپایی مقیم اصفهان نگران بودند که ایجاد روابط تجارتی بین ایران و روسیه به ضرر آن‌ها خواهد بود؛ بنابراین کوشش بسیار کردند که از ورود این سفیر جلوگیری به عمل آورند ولی اقدامات آن‌ها مؤثر واقع نگردید و سفیر وارد اصفهان شد و در موعد مقرّر به حضور شاه صفوی بار یافت و در خصوص روابط تجارتی بین ایران و روسیه مذاکره کرد. شاه سلطان حسین با پیشنهادات نماینده‌ی روسیه نظر موافق خود را اعلام داشت، ولی به علت کارشکنی‌های نمایندگان فرانسه و انگلیس از این سفارت هم نتیجه‌ای حاصل نگردید.

پطر که هدفش بسط تجارت و ترقّی سریع روسیه و دست یافتن به دریای آزاد بود چاره‌ای نداشت جز این که با ایران روابط دوستانه برقرار نماید و به همین جهت در سال 1711 مجدداً نماینده دیگری به ایران فرستاد تا در باره انعقاد قراردادهای تجارتی با شاه سلطان حسین مذاکره و ضمناً اطلاعات کافی درباره‌ی شهرهای ساحلی بحر خزر تهیه کند. شاه سلطان حسین این سفیر را به گرمی پذیرفت. سفیر از طرف دولت خود تقاضا کرد که به تجّار ارمنی دستور داده شود که بعداً مال‌التجاره‌های خود را به عوض این که از راه ازمیر یا طرابوزان به اروپا بفرستند از راه سن پطرزبورگ به اروپا ببرند. به خصوص محصول ابریشم ایران که در آن موقع فوق‌العاده مورد توجه کشورهای اروپایی بود از راه روسیه به اروپا صادر شود.

نماینده فرانسه در تفلیس در یادداشت‌های خود که در بایگانی وزارت خارجه فرانسه ضبط است، می‌نویسد نماینده روسیه به قزوین رسیده و مقصودش بستن قرارداد تجارتی است. مواد مهم این قرارداد در خصوص حمل انواع مختلف مال‌التجاره ایران به خصوص ابریشم از راه روسیه می‌باشد. در این دوره مال‌التجاره‌های ایران از راه دریای هند و یا از راه عثمانی و حلب به اروپا صادر می‌گردید. به خصوص در این موقع که تجارت ایران در دست انگلیسی‌ها بود و تقریباً سیادت بحری در خلیج فارس را داشتند. کلیّه امتعه‌ی ایران از بنادر جنوب به خصوص بندرعباس به اروپا فرستاده می‌شد. در این موقع دولت ایران اطّلاع حاصل کرد که هیأتی زیر نظر الکساندر بکوویچ چرکاسکی در ساحل بحر خزر مشغول استحکامات نظامی است. به همین جهت مذاکرات قطع گردید و مدتی این وضع ادامه داشت تا این که خبر رسید که بکوویچ در جنگ با اهالی خیوه مقتول گردیده است؛ بنابراین مذاکرات مجدداً شروع شد.در سال 1715 ولینسکی از طرف پطر به عنوان سفارت به دربار شاه سلطان حسین اعزام و دستورات زیر از طرف تزار برای او صادر گردید: 1 می‌بایستی یک قرارداد تجارتی با ایران منعقد کند. 2- کوشش نماید که تجّار ارمنی عوض این که ابریشم را از طریق ازمیر و عثمانی به اروپا بفرستند از راه روسیه حمل نمایند. 3- در صورتی که بتواند دولت ایران را به این امر راضی کند باید موانع و اشکالاتی در راه تجارت از طریق ازمیر به وجود آورد. 4- کوشش نماید اطلاعات کاملی در خصوص منابع و راه‌های ارتباطی و همچنین اطّلاعاتی راجع به رودخانه‌هایی که به دریای خزر می‌ریزد و این که از چه ممالکی می‌گذرند به دست آورد. 5- تحقیق و گزارش کند که قدرت نظامی ایران تا چه میزان است.

این سفیر از راه تبریز، میانه، زنجان و قم در تاریخ 25 مارس 1717 به اصفهان رسید و مورد استقبال قرار گرفت و پذیرایی شایانی از سفیر و همراهان او به عمل آمد و بالاخره مذاکرات در خصوص مسائل اقتصادی و تجارتی شروع گردید. او در خصوص تعرّضاتی که در حدود بخارا به تجّار روس شده بود اعتراض کرد و ضمناً تقاضا نمود که به بازرگانان روسیه اجازه داده شود که در سراسر ایران به تجارت ابریشم و امتعه‌ی دیگر بپردازند. این تقاضا مورد قبول واقع شد و دولت ایران ضمناً متعهد گردید که تجّار و اتباع روسی را از حملات راهزنان محفوظ دارد. ولینسکی در سپتامبر 1717 اصفهان را ترک کرد و هدایایی از طرف شاه سلطان حسین برای پطرکبیر همراه برد. این هدایا شامل دو شتر و یک فیل بزرگ بوده است. ولینسکی در باره‌ی وضع ایران به شرح زیر گزارش داده است در ایران شخصی سلطنت می‌کند که نسبت به اتباعش هیچ گونه نفوذی ندارد و تابع اوامر آن‌هاست و مطمئنم که نه تنها در میان سلاطین، بلکه در میان عوام‌النّاس نیز چنین احمقی یافت نمی‌شود و به این علّت خود هیچ وقت کاری انجام نمی‌دهد بلکه آن را به عهده‌ی اعتمادالدوله (فتحعلی خان داغستانی) وا می‌گذارد. ولینسکی پیش بینی کرده است که سلسله صفویه به زودی منقرض خواهد شد مگر این که پادشاه لایقی بر تخت نشیند و اوضاع ایران چنان آشفته است که روسیه می‌تواند با عدّه‌ی کمی این کشور را متصرّف شود. پطر پس از مراجعت ولینسکی از اصفهان او را به حکومت استرخان منصوب کرد که اوضاع ایران را تحت نظر داشته باشد و در خصوص سواحل دریای خزر و شرایط لشکرکشی گزارش‌های لازم را بفرستد.»[2]



[1] - برای اطلاعات بیشتر از خاطرات کاساکوفسکی که به  مدت 9 سال در سمت رئیس بریگاد قزاق و در زمان مظفرالدین شاه بوده است به صفحات 336 تا 343 کتاب آینه عیب نما، نگاهی به دوران قاجاریه  از نگارنده مراجعه شود.

[2] - تاریخ صفویه، تألیف دکتر احمد تاجبخش، انتشارات نوید شیراز، 1373، صص 843 تا 849

3- آینه عیب‌نما، فریادی از کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401، ص 916 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد