پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

گذری کوتاه بر موقعیت زنان در عصر هخامنشی

گذری کوتاه بر موقعیت زنان در عصر هخامنشی

بر اساس منابع موجود درباره موقعیت و مقام زن در طول تاریخ می‌توان چنین برداشت کرد که این وضعیت همواره سیر نزولی و رو به افول داشته و از امتیازات زنان به نفع طبقه‌ی مردسالار کاسته شده است. آثار بر جای مانده از معابد و پرستش الهه‌های زنانه در ایران باستان نشان می‌دهد که فرهنگ کشور ما وامدار تمدن‌های بین‌النهرین است و زنان بر خلاف جوامع دیگر چون یونان از احترام و جایگاه ویژه برخوردار بوده‌اند. سلسله هخامنشی بعد از تسلط بر قوم ماد و تمدن بابل تأسیس ‌گردید. یکی از مزایای تمدن بابل رعایت حقوق زنان و دارای قوانین ثبت شده‌ی حمورابی می‌باشد که خودِ آنان نیز این اندوخته‌ها را از تمدن‌های همجوار کسب کرده بودند‌. حاصل و نتایج این اندوخته‌ها در سرزمین‌های ایران و سامی‌نژاد بسیار متفاوت بود. در سرزمین ایران و طی قرون متمادی به عملکرد برتری نسبت به زنان سوق داده شد، ولی در سرزمین سامی نژاد به شکل پرستش بت‌ها و حالت تعصب گرایش یافت. به یقین فرهنگ سرزمین‌های متصرف شده و احترامی که کوروش برای عقاید دیگران قائل بود پایه گذار نوع نگرش به زنان در فرهنگ هخامنشی می‌باشد، چنان که کوروش به فرزندان پسر خود وصیت می‌کند که در انجام هر کاری از مادر خود فرمانبرداری کنند. آثار و نتایج این امر را در دربار هخامنشیان و موقعیت ملکه و همسران پادشاهان در حدی می‌توان دید که باعث تعجب مورخان یونانی بوده است. البته اطلاعات ما نسبت به جامعه و تودهای مردم آن دوران نا چیز است و نوع روابط موجود دربار را نمی‌توان به کل جامعه‌ی هخامنشی تعمیم داد. در این عصر مقام و موقعیت زنان تقریباً مساعد است و زنان و مردان نسبت به پرداخت حقوق از امتیازات و حقوق یکسان برخوردار بوده‌اند. برای آن که تا حدودی به اوضاع و تحرک اجتماعی و فرهنگی و در نهایت با ذوق و قریحه‌ی لطیف عهد هخامنشی آشنا شویم به کاربرد اسامی زنان می‌توان استناد کرد. «از نام‌های متداول در عصر هخامنشی می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد. فدیمه به معنای گل نیلوفر، فرات گونه یعنی کسی که گیسوی آتشی رنگ دارد. آتوسه یعنی خوش‌ران یا خوش اندام، پاروساتیس یعنی پرشادی، رکسانا یعنی روشنک و آمنتیس به معنای خوش اندیشه، آلوگونه یعنی سرخگون، قریحه‌ی لطیف عهد هخامنشی را از این اسامی می‌توان دریافت. نام‌ها مقدار زیادی اطلاعات نه تنها از دنیای درونی فرد به همراه می‌آورند، بلکه تا حدودی تاریخچه زندگی او را می‌توانند برملا کنند و طبقه خاص اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی او را روشن سازند. نام، یگانه کلامی نیست که «خوش اندیشه» را از «خوش اندام» جدا می‌سازد، بلکه از زمینه‌ی اقتصادی و فرهنگی و علاقه خاص والدین سوای علاقه به طنین خوش آهنگ اسم یا داشتن خاطره‌ای خاص و تداعی دوره‌ای شیرین سخن می‌گوید. نام‌ها گاهی تمایل شخص را به زنده ساختن یک حماسه یا یک مرثیه یا یک حرکت اجتماعی آشکار می‌کنند و از میل به ایجاد و تلفیق شخصیتی خاص در نوزاد و هدایت او به سوی هماهنگی با محتوای تاریخی عقیدتی آن سخن می‌گویند. با بررسی معانی اسامی‌ای که از صفات پسندیده، اسامی گل‌ها و میوه‌ها و جواهرات و یا سایر مظاهر طبیعت منبعث می‌شوند، می‌توان به بررسی علل و اسباب گزینش اسامی پرداخت و از ورای آن تا حدودی از اوضاع اجتماعی و فرهنگی دوره‌ای خاص مطلع گردید. چنان که دیدیم اسامی مادر «پرورش دهنده» و خواهر «وجود خیر خواه و مقدس» و زن شوهردار «نگهبان» از بطن مسؤولیت‌ها و اعمال فردی آنان زاییده شده است و پئوروچیستا «پُردانش و پُر دان» از تمایل زردشت به کسب دانش و علم دختران حکایت دارد.»[1]

در طول تاریخ آن چه که موقعیت زنان را تحت تأثیر خود قرار داده است به دو بخش عمده می‌توان تقسیم کرد، یکی استبداد و نمایش قدرت و ابهّت حاکمانی است که با تشکیل حرمسراها از زمان خشایارشاه و داریوش اول و به تبع آن سرایت این رفتار از جانب فرمانروایان ایالات و سپس فرماندهان نظامی است که این نمایش را به رخ دیگران می‌کشند و دیگری رواج مذهب رسمی است که در توجیه رفتار حاکمان کوشیده و مفسران نیز با تفسیر سلیقه‌ای در به انزوا کشاندن فعالیت‌های اجتماعی زنان برای امیال جنسی و تولید نسل نقش داشته‌اند. «در دوره هخامنشی‌ها اگرچه مقام و موقعیت زن به پایه‌ی گذشته نمی‌رسید و همچنین حقوق و امکانات او در خارج از خانه و اجتماع از بعض جهات با مرد نمی‌توانست قابل مقایسه باشد، ولی آن چه به تحقیق دانسته شده تا حد زیادی انسانی و عادلانه بوده است به طوری که زمینه‌ی اجتماعی آن تا دوره اشکانیان و آخر دوره ساسانیان و حتی در متن اجتماعی دوره‌های بعد از آن هم باقی ماند. زنان در دوره هخامنشی‌ها مانند دوره پیش از ظهور زرتشت با روی گشاده همه جا رفت و آمد می‌کردند و شهبانو همچون پادشاه تاج بر سر می‌نهاده و بر تخت شاهی تکیه می‌زده و به طور کلی زنان در امور سیاسی مداخله می‌کردند. پلوتارک می‌نویسد اراده شاه و ملکه در زمان هخامنشی‌ها در ردیف هم بوده و زنان دربار دارای نفوذ فراوان بودند و پادشاهان از ایشان حرف شنوی داشتند. مقام زن از نظر کوروش بدان پایه محترم و عالی بود که به پسران خود وصیت کرد که در انجام هر کار از مادر خود فرمانبرداری کنند. داریوش کبیر همیشه از همسر خود کمک‌های مؤثری می‌گرفت، چه در آغاز کار و جنگ‌های اول سلطنت، چه در سال‌های سازندگی ملکه آتوسا در همه‌ی مسؤولیت‌ها و در همه دشواری‌های زندگی شاهنشاه سهیم بود. آتوسا با به کار انداختن نفوذ خود در میان نجبا و ارکان دولت شاهنشاهی ایران و جلب همکاری و رأی کسانی نظیر «ارته سوراس» سردار مادی و «هزاربد» صدر اعظم داریوش توانست پسر خود خشایارشاه را به تخت سلطنت برساند. در این دوره هفتاد درصد زنان در کارهای تولیدی و کارگری دوش به دوش مردان فعالیت می‌کردند و مزدی تقریباً به اندازه هر یک از آنان دریافت می‌داشتند. در امور لشکرکشی و در صحنه‌های پیکار ظاهر می‌شدند و با دشمن می‌جنگیدند. در انتخاب ولیعهد دخیل بوده و نقش تعیین کننده داشتند. مرد نمی‌توانست اراده خود را به او تحمیل کند.»[2]

همان گونه که اشاره شد از حقوق و اختیارات زنان در این دوره اطلاع کافی موجود نیست ولی شواهد نشان می‌دهد که قوانین و مقررات مدنی بسیار تحت تأثیر قوانین بابل بوده است. گذشته از ازدواج‌های سیاسی و درون گروهی که خاص طبقه‌ی دربار بود و منجر به دست به دست شدن زنان می‌گردید‌، در سطح جامعه به اصولی چون جهیزیه دادن به دختران و یا آزادی آنان در انتخاب شوهر باید اشاره کرد. در این ایام پادشاهان دارای زن‌های متعدد بودند که درباره علت این تعدّد زوجات می‌توان گفت که «اگر از علاقه به فرزند پسر به عنوان یکی از دلایل مهم تعدّد زوجات بگذریم در میان شاهان و حکام و امرا انگیزه‌های سیاسی برای ایجاد پیوند مسلماً قوی‌ترین دلیل ازدواج با دختران حکام و پادشاهان سایر سرزمین‌ها بوده است، لذا زنان طبقه‌ی ممتاز که به دلیل ثروت و مکنت و موقعیت اجتماعی زندگی مرفه‌ای داشته‌اند، نهایتاً وجه‌المصالحه قرار گرفته و از قفسی طلایی به قفس دیگری انتقال داده می‌شده‌اند و کسی با آنان مشورت نمی‌کرده است. در عصر هخامنشی پادشاه حق داشت فقط از محیط دختران هفت دسته‌ی اشراف قبیله‌ای ازدواج نماید. کوروش با دختر فرناسپ PHarnaspes کاساندانه ازدواج کرد و کمبوجیه دختر «اتانا» فدیمه را گرفت.»[3]


 



[1] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، ص 158

[2] - حقوق و مقام زن در شاهنامه فردوسی، تألیف غلامرضا انصافپور، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1355، صفحه 6

[3] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، ص 102

4- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 40

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد