«سه قانونی که زردشت با شکوه آموزاند: نخست این که به بیداد به پیکار کسان مشوید، دیگر، اگر شما را به بیداد برآیند، داد پیش آورید. سه دیگر: خویدوده (= ازدواج با محارم) پاک، ادامه نسل، زندگان را برترین اقدامی است که برای نیک زایشی فرزندان پیش گرفته شده است.
هرگاه کسی به تحقیق در احوال ایرانیان باستان بپردازد خواه نا خواه وارد بحثی میشود که او را به جبهه گیری و انتخاب یکی از دو راه مجبور مینماید و آن مسأله «خویذوگدس Khvedhvaghdas یا خوتوکدس Khvetukdas میباشد که در اوستا خواپت ودت Khvaetvadatha آمده است. این واژه عموماً به وسیله مترجمان و نویسندگان فارسی به زبان امروز، بدون رعایت دقت به عنوان ازدواج «ازدواج با محارم» ترجمه شده است و من نیز ناگزیر به این اصطلاح غلط رایج گردن مینهم. این نویسندگان به طور کلی ازدوج با محارم را با اصطلاحات ازدواج با اقارب، ازدواج با اقوام نزدیک و ازدواج با ارحام مترادف و یکی دانستهاند. واژه محارم اصطلاح فنی و فقهی و دارای مفهوم خاص و دقیق حقوقی است. تعیین محارم امری وضعی، تشریعی و قراردادی یا به عبارت دیگر اعتباری است و در نظامها و بینشهای مختلف حقوقی متفاوت است. کسی را که اسلام از زمرهی محارم میشمارد ضرورتی ندارد که مسیحیت نیز جزء محارم بداند. ازدواج پسر عمو و دختر عمو در اسلام نه تنها مباح است، بلکه مستحب مؤکد نیز هست. در صورتی که در مسیحیت به ویژه در میان شاخهی کاتولیک آن حرام است. در حقیقت در هر نظام فقهی و حقوقی محارم به کسانی اطلاق میشود که ازدواج با آنها در آن نظام تحریم شده باشد. اعم از این که این اشخاص در خویشاوندی یک درجه دورتر یا نزدیکتر باشند. به طور کلی ما نمیتوانیم در هنگام بحث درباره جوامع و سنن معمول آنها، رسوم و جدول ارزشهای مقبول زمان و مردم خودمان را مقیاس قرار دهیم. اگر همواره خود و رسوم خود را اصل و مقیاس بشماریم به سهولت ممکن است دچار این لغزش شویم که دیگرگونی و اختلاف دیگران را از خودمان دلیل بر بدی و کمینگی آنها تلقی کنیم و از عادات و رسوم آنها با تنفر یاد کنیم. این که آیا خویدوده چه معنایی داشته و آیا واقعاً ایرانیان باستان با محارم خود ازدواج میکردهاند یا تحریفی تاریخی است چندان تأثیر خاصی در کل حیات زن نمیتوانسته داشته باشد. فقط جهت اطلاع تعدادی از آراء و عقاید ضد و نقیض ذکر میشود تا بهتر دریافته شود که با درست نبودن سایر اطلاعات از زندگی زنان، تنها این تعداد سرگذشت مختصر و مغشوش چیزی از احوال زن ایرانی به دست نمیدهد و چندان تفاوتی نیز نداشته که این دختر یا زن که به همسری برادر یا پدر خود درمیآمده، اگر به همسری مردی غیر از اینها درمیآمد چه اتفاقی میافتاده و یا اصولاً چه تفاوتی میتوانسته داشته باشد. (به غیر از باقی نماندن جهیزیه در خانواده)
هرگاه در میان سلاطین هخامنشی یا ساسانی برخی ازدواج بین اقربا را جایز شمردهاند دلیل بر عمومیت این رسم نبوده. آنها نظر به مقام شاخص و استبداد رأی و سیاست خانوادگی، تفسیر لغت را به میل خود خواستهاند. شکی نیست که آن چه شاهان ایران مینمودند برای مردم گردهی رفتار و کردار بود و پادشاهان هخامنشی ایران که شاهان بزرگ نامیده میشدند رفتارشان سرمشق دیگران بود و آواز کردههای آنها در تمام آفاق میپیچید. در هر صورت دلیلی در دست نیست که افراط در این مسأله در ایران هخامنشی عمومیت داشته. بالفرض هم اگر منظور آئین زردشتی ازدواج میان اقربا بوده باشد شاید به منظور تدافع بوده است، زیرا که ملل غیر آریایی تدریجاً گرداگرد آنها زیاد شده بود و حکم زردشت شاید به منظور ازدواج بین خود ایرانیها و پاک نگهداشتن خون بوده است. گایگر Geiger دانشمند آلمانی معتقد است که مردم اوستایی از آمیزش با ملل غیر آریایی مرعوب بودند. هرودوت مینویسد که مطابق قانون مغی روا بود که دختر به همسری پدر و برادر درآید.
مدارک ازدواج با محارم در دربار چنین است: آتوسا دختر کوروش نیز به عقد برادرهای خود کمبوجیه و بردیا درآمد. داریوش دوم با خواهر خود پاریساتید ازدواج کرده بود (کتزیاس او را خالهی داریوش میخواند، ولی دینن او را خواهر شاه میخواند.). اردشیر دوم پس از مرگ زن اول خود با دو دختر خود آتوسا و آمستریدا ازدواج کرد. گویند اردشیر دوم عاشق آتسسا شد، ولی از مادر خود پروشات ملاحظه میکرد و پروشات پس از اطلاع طبق گفته پلوتارک در ضمن خوش خدمتی میگوید: خودت را مافوق قانون و عقیده یونانیها قرار داده، تو را خدا به جای قانون به پارسها داده و رفتار تو مانند مصدری، افعال خوب یا بد را معین میدارد. گویا پاروساتیس از حکم قضات شاهی دوران کمبوجیه آگاه بوده است که چنین سخن میراند. کمبوجیه خواست یکی از خواهران خود را به حبالهی نکاح درآورد، چون این امر را خلاف قوانین و رسوم پارسیها بود قضات شاهی را احضار کرد و از آنها استفسار راه حلی برای ارضای خود کرد. آنها جوابی به او دادند که هم عادلانه بود، یعنی از موازین قانونی منحرف نشدند و ضمناً چون کمبوجیه مستبد و کله خشک بود از عذاب او رستند. قضات گفتند که در قانون چنین اجازهای داده نشده، ولی قانون به شاه اجازه میدهد که هرچه بخواهد بکند. داریوش سوم خواهر خود استاتیرا را در حباله نکاح داشت که در جنگ به دست اسکندر اسیر شد.
درباره رد نظریه ازدواج با محارم نیز چنین آمده است: گزنفون در کوروشنامه گفتگوی میان آراسپ و کوروش را مینویسد و از زبان آراسپ به توصیف پانتهآ و تحریک کوروش به دیدن او میپردازد و سپس از ترسی که کوروش از دور شدن از اشغال به امور داشت، مینویسد آن وقتی به معشوق دل میدهند و اسیر عشقش میشوند که چنین چیزی بخواهند و اراده نمایند. برادر، عاشق خواهر خود نمیشود ولی دیگری مفتون و دلدادهاش میشود. پدر عاشق دختر خود نمیشود، ولی دختر معبود و معشوق دیگری قرار میگیرد، زیرا قانون و ترس میتواند عشق را از میان ببرند. در این جا چند سوال مطرح میشود که آیا این جملات واقعاً سخنان کوروش هستند یا نه؟ واقعاً اعمال و عقاید کوروش این چنین بوده است؟ (یونانیها از مخالفین ازدواج با محارم بودند، چنان که پروشات در ترغیب فرزند به او میگوید خودت را فوق قانون و عقیده یونانیها قرار داده...) ولی دفاع گزنفون از کوروش نیز بعید به نظر میرسد.»[1]
[1] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، صص 85 تا 88
2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 72