حکومت سلوکیان بعد از تهاجم اسکندر مقدونی و فروپاشی سلسله هخامنشیان در ایران تأسیس گردید. مرگ زود هنگام اسکندر مقدونی موجب نزاع و کشمکش بزرگان و سرداران برای جانشینی او شد و تشکیلات امپراتوری ناکام وی را به سه بخش حکومتی مقدونیان در اروپا، سلطنت بطالسه در مصر و سلوکیان در آسیا تقسیم کردند. نام این سلسله برگرفته از سلوکوس یکی از سرداران اسکندر میباشد. حکومت آنها در حدود یک قرن طول کشید و با آن که از نظر سیاسی بر این سرزمین تسلط یافته بودند، اما نتوانستند چیزی از ادب و فرهنگ خود را بر تودههای مردم تحمیل کنند و تا حدودی در انحصار همان دربارها باقی ماند. از آن جا که درباره این سلسله و حتی تا زمان ساسانیان اطلاعات اندکی در دست است بنابراین به چگونگی استقرار سلوکوس استناد میشود. «سلوکوس از سرداران برجسته اسکندر بود و در ابتدا به هواداری پردیکاس برخاست اما پنهانی به مخالفان او پیوست و در نقشهی کشتن پردیکاس مشارکت کرد. سلوکوس خوب میدانست که برای تصاحب امپراتوری هخامنشی باید بابل را در اختیار داشته باشد، چنان که اسکندر نیز همین کار را کرده بود. بنابراین سلوکوس در ابتدا ساتراپ بابل شد، اما به بابل بسنده نکرد و اقدام به بسط حوزه قدرت و نفوذ خود کرد. او قلمرو خود را از شرق تا رود سند و از سمت غرب تا آسیای صغیر گسترش داد و آن گاه در سال 312 ق.م با پیروزی به بابل بازگشت. این حرکت تاریخی شد برای تأسیس حکومت سلسله سلوکیان که برگرفته از نام سلوکوس میباشد که از داشتن امتیاز همسری ایرانی به نام آپامه که (سلوکوس به امر اسکندر با آپامه که دختر سردار ایرانی به نام سپی تامن بود ازدواج کرد. یکی از دلایل حمایت ایرانیان از سلوکوس به این علت میباشد.) از خانواده نجبای شمال شرق نیز برخوردار بود.
سلوکوس تلاش کرد تا به پیروی از اسکندر با ایجاد شهرهای یونانی نشین فرهنگ و زبان یونانی را در قلمرو سلوکیان آسیا گسترش دهد. او در سال 305 ق.م یعنی پس از 18 سال پس از مرگ اسکندر جلوس رسمی خود را جشن گرفت و تاجگذاری کرد. سلوکوس در سال 292 ق.م سرزمینهای حکومتی خود را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرد و بخشی را به فرزندش آنتیوخوس سپرد و خود بر بخش دیگر فرمان راند اما طولی نکشید که به دلیل پیری از حکومت کناره گرفت و تمامی سلطنت را به فرزندش آنتیوخوس سپرد که در سال 261 ق.م در نزدیکیهای سارد درگذشت. پس از وی پسرش آنتیوخوس دوم به سلطنت رسید. او کوچکترین فرزند پسر و از همسر سوریاش بود و لقب «تئوس» به معنی بزرگزاده را و خدا را برای خود انتخاب کرده بود. آنتیوخوس دوم فردی عیاش و خوشگذران بود و حکومت وی را سرآغاز تجزیه سلوکیان ثبت کردهاند. در سال 250 ق.م در سرزمین پارت یا پرثوه که شامل نواحی خراسان شمالی بود اشکانیان به رهبری اَرشَک «آرساکس) شورش کردند و حکومتی به نام اشکانی را بنیان نهادند. پارتها برای چندین دهه به صورت پادشاهان محلی در همسایگی سلوکی فرمانروایی داشتند. آنتیوخوس دوم بر اثر توطئه همسرش مسموم شد و درگذشت. جدال بر سر جانشینی فرزندانش که هر کدام از مادری جدا بودند آغاز شد. سرانجام همسر توطئهگر توانست فرزند خود را که سلوکوس دوم خوانده میشد بر تخت پادشاهی بنشاند. با درگذشت سلوکوس دوم در سال 226 ق.م بزرگترین فرزند او به نام اسکندر با عنوان سلوکوس سوم بر تخت سلطنت سلوکیان آسیا نشست. او لقب «سوتر» به معنی ناجی را برای خودش انتخاب کرد ولی حکومتش بیش از سه سال طول نکشید و به دست تعدادی از سپاهیانش کشته شد. پس از وی برادرش آنتیوخوس سوم با لقب کبیر جانشین او شد. در زمان فرمانروایی او جنگهای روم علیه دولت سلوکی آغاز گردید. آنتیوخوس برای آن که رومیها را شکست دهد سپاه بزرگی گرد آورد و با دولتهای آسیای صغیر پیمان نظامی بست اما باز هم از رومیها شکست خورد و به ناچار تمامی سرزمینهای آسیای صغیر را به آنان واگذار کرد و خراج سنگینی آنها را پذیرفت. در سال 187 ق.م اوضاع اقتصادی سلوکیان بیش از پیش نابسامان شده بود و از این رو آنتیوخوس سوم به سلوکیه عزیمت کرد تا به ذخایر معبد مردوک در عیلام دست یابد، اما ناگهان مورد هجوم پرستندگان خدای معبد قرار گرفت و با تمام دستههای نظامیاش به قتل رسید.
پس از آنتیوخوس سوم یکی از پسرانش به نام سلوکوس چهارم با لقب فیلوپاترا یعنی «پدردوست» به سلطنت رسید. دوران سلطنت وی بیش از ده سال طول نکشید و در سال 176 ق.م به دست وزیرش کشته شد. پس از او نیز برادر کوچکتر او به نام آنتیوخوس چهارم مشهور به تئوفانس به معنی تجلی خدا بر تخت سلطنت نشست. با آن که آنتیوخوس چهارم تلاش بسیاری در سر و سامان دادن اوضاع به عمل آورد اما سلسله سلوکیان نه تنها از مدتها پیش در سراشیبی سقوط قرار گرفته بودند بلکه پارتهای تازه نفس که انگیزه میهنی قوی داشتند سر بر آورده و خود را برای مقابلهی نهایی آماده کردند. سرانجام آنتیوخوس چهارم که خود را مظهر خدا میدانست در سال 163 ق.م در حوالی اصفهان به بیماری صرع درگذشت. با مرگ وی آنتیوخوس پنجم به حکومت رسید اما دمتریوس که عموی او بود تخت شاهی برادرزاده را واژگون کرد و خود به سلطنت رسید. دمتریوس که لقب سوتر یعنی منجی یافت با توطئهای که از سوی دولت روم پشتیبانی میشد سر به نیست شد. از این پس شاهان سلوکی یکی پس از دیگری در بازههای زمانی کوتاه بر سریر قدرت تکیه زدند، اما هیچ یک قدرت و مهابت لازم را نداشتند و نتوانستند اوضاع آشفته سرزمینهای تحت امر را مهار کنند. دامنهی قدرت سلوکیها تدریجاً از شرق و غرب در حال جمع شدن و کوچکتر شدن بود. رفته رفته روند اوضاع طوری شد که عملاً حوزه قدرت سلوکیان به سوریه محدود شد. در سال 64 ق.م رومیها سوریه را نیز از چنگ آنها بیرون آوردند و به این ترتیب حکومت سلوکیان که حدود 84 سال در ایران مستقر بود به پایان رسید. از دوران سلطه سلوکیها بر ایران پس از هخامنشی با عنوان یونانی مآبی یا هلنیسم یاد میشود. گرچه نفوذ فرهنگی و زبان یونانی بر عموم و توده مردم ایران کارگر نیفتاد اما طبقات ثروتمند و اشراف ایرانی تلاش میکردند تا زبان یونانی را در حدّ خواندن و نوشتن بیاموزند.»[1]
فرمانروایی سلوکیان از 312 تا 161 پیش از میلاد به طول انجامید و حاکمان آن عبارت بودند از: 1- سلوکوس یکم از 312 تا 281 ق.م 2- آنتیوخوس یکم از 281 تا 261 ق.م 3- آنتیوخوس دوم از 261 تا 246 ق.م 4- سلوکوس دوم از 246 تا 226 ق.م 5- سلوکوس سوم از 226 تا 223 ق.م 6- آنتیوخوس سوم از 223 تا 187 ق.م 7- سلوکوس چهارم از 187 تا 176 ق.م 8- آنتیوخوس چهارم از 176 تا 163 ق.م 9- آنتیوخوس پنجم از 163 تا 161 ق.م
[1] - تاریخ مستند ایران باستان، میر حسن ولوی، تهران نشر ماهریس، 1397، گزیدهای از صفحات 200 تا 238
2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 80