پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

ادیان در زمان اشکانیان

 

 

شاهان اشکانی و ادیان

با وجود مطالعات تاریخی و باستانشناسی که در عصر حاضر انجام گرفته هنوز از خصوصیات مذهبی ایرانیان در عهد اشکانی اطلاعات روشنی ارائه نگردیده است. بر اساس منابع تاریخی اشکانیان به مردمانی جنگجو مشهور هستند و گویا در فرهنگ خود مرگ طبیعی را ننگ و کشته شدن در جنگ را بزرگترین افتخار می‌دانستند، اما در طی این جنگ‌ها نشانی از مجبور کردن دیگران در پرستش خدایان خود دیده نمی‌شود. آنان پس از حدود یک قرنی که بعد از سلوکیان به حکومت رسیدند نشانی از عملکردشان نسبت به تعصب مذهبی وجود ندارد و تنها بعد از دوران ساسانیان است که تسلط یک دین رسمی در کشور شکل می‌گیرد و آثار منفی آن در زندگی مردم نمایان می‌گردد. در ایران آن دوران پیروان ادیان مجال گسترش داشتند و پیروان مذهبی را باید همردیف یکدیگر نگریست و در چنین محیطی است که توده‌های مردم بدون جنگ‌های مذهبی در کنار یکدیگر در صلح و صفا زندگی می‌کرده‌اند. اجداد اولیّه‌ی اشکانیان بازماندگان سکاهای شرقی هستند که پیش از ورود به ایران از دین‌های ابتدایی مانند پرستش عناصر طبیعی پیروی می‌کردند. به احتمال زیاد می‌توان گفت که اکثریت اقوام پارت‌‌ها وابسته به عقاید اجداد خود بوده و بعد از استقرار در ایران و به خصوص برخوردی که پادشاهان هخامنشی با ادیان دیگر داشتند، آنان نیز به مرور زمان تحت تأثیر اعتقادات زردشتی و ادیان غیر ایرانی قرار گرفته‌اند. اسناد و منابع موجود بیانگر آن است که آن‌ها نیز اهورامزدا، آناهیتا و ایزدمهر را ستایش می‌کرده‌اند. چنان که غلامرضا انصاف پور می‌نویسد: «در این دوره هم رب‌النوع‌هایی به صورت زن مورد ستایش قرار داشتند. به خصوص آناهیتا که رب‌النوعی عظیم‌الشأن و مورد توجه عموم بوده و این خود همچنان دلیل بر احترام و مقام عمومی بانوان دوره اشکانیان می‌تواند باشد.»[1]

شواهد نشان می‌دهد که پس از هجوم اسکندر و تداوم آن توسط سلوکیان هیچ گاه دین ایرانی از بین نرفت و عقایدی چون میترائیسم و زردشتی رواج داشته است. در این ایام اسناد اوستا پراکنده شده بود و طبق روایات موجود ولخش اول (بلاش) اشکانی (51 – 78 میلادی) دستور داد تا اوستای پراکنده و پریشان را از اطراف و اکناف گرد آورند. ایرانیان در زمان اشکانیان در اجرای آیین دینی خود آزاد بودند و هر قدر بر تداوم حکومت آنان افزوده می‌گردید به همان نسبت از فرهنگ یونانیان کاسته می‌شد، چنان که در اواخر عهد اشکانیان خط یونانی از میان رفت و خط پهلوی جایگزین آن گردید. حاکمان اولیه‌ی اشکانیان در سال‌های آغازین تا حد زیادی تحت تأثیر فرهنگ یونانی‌ و تلفیق آن با فرهنگ خود قرار داشتند ولی به مرور زمان این تفکر از بین رفت و تمدن غنی ایرانی جای آن را گرفت. بنفشه حجازی در این مورد می‌نویسد: «اشکانیان توجهی به دین نداشتند و در عین حال کاری هم با کیش و آئین دیگران نداشتند. می‌گویند ساسانیان در تخریب آثار اشکانی آن چنان کوشیدند که اگر گزارش‌ها و تواریخ خارجی نبود به وجود چنین دوره‌ای پی نمی‌بردیم. از آن جا که اشکانیان سال‌های متمادی در جنگ بودند، مردم ایران نه تنها فرصت خلق آثاری مربوط به شرایط زندگی عادی را نداشتند، بلکه با از دست دادن و چپاول شدن و یا در طبق اخلاص نهادن اندوخته‌ها و آن چه که اسباب و لوازم زندگی است، نتوانسته‌اند یادگارهای قابل بررسی برجای بگذارند. و از طرف دیگر در این دوره موبدان کارهای عوام و رفتار خواص را مورد بازرسی قرار می‌دادند و رهبری اخلاقی و روحی ملت به آن‌ها اختصاص داشت. لذا بعید نیست که آنان به علت اعتقاد به مبارزه بر ضد مبدعان دینی و مظاهر تمدنی ناشی از تسلط فرهنگ بیگانه در تخریب و انهدام آثار دوره اشکانی کوشیده باشند. با این حال انتساب تخریب آثار اشکانی به دوره ساسانی نیازمند مدارک و اسناد متقن‌تری است.»[2]


 



[1] - حقوق و مقام زن در شاهنامه فردوسی، تألیف غلامرضا انصافپور، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1355، ص 8

[2] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، ص 148

3- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 90

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد