از دوران فرمانروایی اشکانیان که بر بخش اعظم امپراتوری هخامنشی تسلط یافتند و حکومت آنها بیش از 450 سال به طول انجامید درباره نقش زنان اطلاعات محدودی در دست داریم؛ ولی همین منابع اندک حکایت از آن دارد که ملکههای اشکانی به جز چند مورد خاص نقش زیادی در امور سیاسی نداشتهاند و رتبه و اعتبار آنان در حدّ دوران هخامنشیان نبوده است. گروه زنان درباری را افراد ایرانی، رومی و یونانی تشکیل میدادند. روایات این ایام حاکی از آن است که در بین زنان درباری مادر و همسر رسمی پادشاه با عنوان ملکه از مقام و موقعیت ویژه برخوردار بودهاند و ازدواج فرزندان و خواهران و برادران پادشاه نیز مانند دوران هخامنشی بیشتر جنبهی سیاسی و مصلحتی برای تحکیم سلطنت داشته است. ماریا بروسیوس در این زمینه و آثار بر جای مانده چنین مینویسد: «متون بابلی و منابع رومی و مدارک یونانی از «آورومان = Avroman» کردستان، همه از اهمیت مقام زن در دربار اشکانی و به خصوص همسر شاه و مادر شاه حکایت میکنند. البته این منابع بیشتر به شرح مختصری از زندگی زنان در دربار اشکانیان اکتفا شده و تصویر روشنی از موقعیت آنها در دربار، اهمیت حضور آنها در مراسم عمومی، فعالیتهای آنها یا قابلیتها و نقش آنان در امور داخل و خارج دربار اشکانی به دست نمیدهد. اکتشافات باستانشناسی و نقوش روی سکهها نیز اطلاعات محدودی در این مورد به دست میدهد و ما با تطبیق آنها با آن چه در «دورا - اوروپوس» و «هاترا» کشف شده است به این نتیجه میرسیم که زنانی که مقام بالایی در دربار اشکانی داشتند از موقعیت ممتازی در دربار برخوردار بودهاند. بعضی از زنان دربار اشکانی به ویژه خواهران و دختران پادشاه از طریق ازدواج نقش مهمی در پیوند دادن پادشاهان اشکانی با خانوادههای بزرگان و پادشاهان و حکام محلی و همچنین مقامات خارجی ایفا میکردند و موجبات استحکام پیوند بین دربار اشکانی و بزرگان و فرمانروایان محلی و گسترش شبکه متحدین پادشاهان اشکانی را فراهم میساختند. اهمیت و مقام زن در دربار اشکانیان که در اسناد موجود منعکس شده تا حدی حاصل نفوذ آداب و رسوم درباری سلوکیان است، زیرا مانند دوران سلوکیها در اسناد و مکاتبات رسمی دربار اشکانی نیز از همسر پادشاه با القاب و عناوین ویژه یاد میشود. به موجب اسنادی که در بابل به دست آمده است از همسر پادشاه به عنوان شاراتو به معنی ملکه یا بلتو به معنی بانو یاد میشده که با عناوین مربوط به زنان دیگر درباری تفاوت دارد. منابع و مدارک موجود این واقعیت را که پادشاهان اشکانی زنان متعددی داشتند تأیید مینماید. در سند مکتوبی که در روی پوست آهو نوشته شده و در آورومان به دست آمده اسامی زنان مهرداد دوم نوشته شده که از آنان با عنوان ملکهها نام برده است که از جمله به نام سیاسه خواهر و همسر او و آریازاته خواهر دیگر و همسر وی اشاره شده است. در نوشته دیگری که در آورومان کشف شده از همسران فرهاد چهارم به اسامی اولهنیره و کلئوپاترا و بیتسی باناپس نام برده شده است. یکی از همسران اورد اول اشکانی به نام ایسپوبارزا نیز که در این منابع به وی اشاره شده خواهر او بوده است.
در دربار اشکانی موقعیت همسر رسمی پادشاه که از وی به عنوان ملکه نام برده میشد با زنان دیگر درباری که با شاه ازدواج نکرده بودند تفاوت داشت. از این زنان میتوان به عنوان همسران موقت یا غیر رسمی نام برد که به عناوین مختلف به دربار راه یافته بودند. بعضی از آنها را پادشاه برای ایجاد پیوند یا اتحاد با حکام و بزرگان به جمع زنان حرمسرای خود افزوده بود. بعضی به اسارت گرفته شده بودند و برخی به عنوان هدیه به پادشاه تقدیم شده بودند. از این موارد میتوان به دختر دیمتریوس و برادرزادهی آنتیوخوس که پس از کشته شدن عمویش در جنگ اسیر شد و همچنین موسا هدیهی امپراتور رم به پادشاه اشکانی اشاره نمود. علاوه بر موسا (موزا) که پسرش به پادشاهی رسید یک زن دیگر یونانی که به عنوان هدیه به پادشاه اشکانی تقدیم شده بود از چنان موقعیتی در دربار برخوردار گردید که پسرش به عنوان ولیعهد برگزیده شد و با لقب بلاش اول به سلطنت رسید. مهمترین نقش زنان در خانواده پادشاهان اشکانی ایجاد و تحکیم پیوند و اتحاد سیاسی بین پادشاه و سلاطین خارجی یا حکام و بزرگان داخلی بود. به طور مثال در سطح سلطنتی ازدواج دختر مهرداد اول، رودوگونه (روزگونه) با دیمیتریوس موجب ایجاد مشروعیت برای حکومت وی و تحکیم اتحاد سیاسی بین آنها گردید. همچنین ازدواج خواهر آرتاوانروس پادشاه ارمنستان با پاراکوروس پسر اورد موجب تحکیم اتحاد او با پادشاه اشکانی شد.
زنان سلطنتی در جشنها و مراسم عمومی از جمله همراهان و ملازمان پادشاه بودند که خود نمایشی از شکوه پادشاهی به شمار میآمد. هنگامی که پادشاه از یکی از اقامتگاههای خود به اقامتگاه دیگری نقل مکان میکرد زنان نیز همراه او میرفتند. حتی در بعضی جنگها نیز زنان در کنار پادشاه حضور مییافتند. پادشاهان محلی و بزرگان اشکانی نیز از همین رویه پیروی میکردند و در مأموریتهای جنگی نیز زنان خود را همراه میبردند. گفته شده است که سورن هنگامی که به یک مأموریت جنگی میرفت زنان را نیز با 200 ارابه همراه خود میبرد. اگر در جریان جنگها شرایطی پیش میآمد که شاه نمیتوانست از زنان خود محافظت کند زنان غالباً با جان خود بهای ملازمت پادشاه را میپرداختند. بعضی از پادشاهان اشکانی برای این که مانع اسارت زنان همراه خود به دست دشمن بشوند از کشتن آنان که زنان و دختران خودشان هم در میان آنها بودند ابا نداشتند. چنین کاری علاوه بر جنبهی تراژیک و تکان دهنده آن در امر تداوم خاندان سلطنتی و وراثت تاج و تخت نیز مشکلاتی به وجود میآورد. فرهاد چهارم در رویارویی با تیریدادس (تیرداد) مدعی تاج و تخت همراه زنان خاندان سلطنتی بود و هنگامی که بر اثر تهاجم قوای تیرداد احساس خطر کرد از بیم آن که زنان خاندانش به دست دشمن بیفتند آنان را کشت. یکی از دختران اوسروس = Osroes (خسرو - اشک بیست و چهارم) در جنگ او با تراژان امپراتور روم در تیسفون از کشتار زنان خاندان سلطنتی جان به در برد و به اسارت رومیان درآمد. دوازده سال بعد هادریان که به جای تراژان امپراتور روم شده بود به نشانهی حسن نیت دختر پادشاه اشکانی را به او باز گرداند. سرنوشت زنان خانوادههای سلطنتی در حکومتهای پادشاهی تابع امپراتوری اشکانی نیز میتوانست به همین اندازه تلخ و ناگوار باشد. در سال 72 میلادی هنگامی که زنان پاکوروس در آتروپاتن ماد به دست نیروی مهاجم آلانی افتادند پاکوروس حاضر شد برای رهایی همسر و زنان غیر رسمیاش باج سنگینی بپردازد. رادامیستوس پادشاه ارمنستان هنگام فرار از دست نیروهای دشمن که او را تعقیب میکردند شکم همسر باردارش را با خنجر درید و او را به رود ارس افکند، زیرا توانایی ادامه گریز را نداشت. با وجود این همسر او زنده ماند و پس از بازیافتن سلامتش او را نزد تیرداد فرستادند.
تصویر زنان به ندرت و در موارد استثنایی بر روی سکههای اشکانی نقش بسته است. از جمله این موارد نادر تصویر موسا مادر و همسر فرهاد پنجم بر روی سکههای ضرب شده در زمان اوست. تصویر کامنیس کارس فرمانروای عیلام نیز به اتفاق همسرش آنزازا بر روی سکههای عیلامی نقش بسته است. تصویر زنان بیشتر بر روی کارهای هنری دوران اشکانی دیده میشود. مجسمهها و تصاویر برجسته که از زنان دوران اشکانی باقی مانده است زنان متعین و متشخّصی را نشان میدهد که لباسهای فاخر زمان اشکانیان را با آستین و دامنهای بلند و مواج که از بهترین پارچهها دوخته شده و مرصع به انواع جواهرات است بر تن کردهاند. اغلب آنها سر آذین بلندی هم بر سر دارند که مانند لباسهایشان مرصع به جواهرات است. زنهای سلطنتی و سطح بالا گردن بندهایی از مروارید و سنگهای قیمتی و گوشواره و دست بندهای مرصع به جواهر نیز بر گردن و گوش و دستهای خود دارند. لباسهای زنان در مجسمهها و نقوش برجستهای که در هاترا کشف شده بی تردید مربوط به دوران اشکانی است. با وجود اطلاعات و شواهد محدودی که درباره دوران اشکانی در اختیار داریم چنین به نظر میرسد که مقام و مرتبهی زنان در دربار اشکانیان به وسیله شخص پادشاه تعیین میشد. شکوه و جلال زنان سلطنتی، تعداد فرزندان ذکوری که به دنیا میآوردند و شرکت آنها در جشنها و مراسم عمومی نمایانگر مقام و موقعیت آنها و همچنین شکوه و عظمت پادشاهی بود.»[1]
مریم عنبرسوز از بُعدی دیگر به نقش زنان دربار اشکانی نگریسته و مینویسد: «در مورد مقام و موقعیت زن در دوره اشکانی اطلاعات چندانی در دست نیست، اما همین اندک اطلاعات موجود حکایت از آن دارد که پس از سپری شدن دوران سلوکی و آغاز دوره اشکانیان زنان تا حدودی برابری و اعتلای مقام خود را باز یافتند، ولی به موقعیت زنان هخامنشی نرسیدند. ملکههای اشکانی نقش چندانی را در امور سیاسی نداشته و در آن مداخله نمیکردند و بر خلاف دوران هخامنشی نفوذ حرمسراها و خواجه سرایان نیز در امور درباری به طور واضح به چشم نمیخورد. مورد آشکاری از حضور زن بر صحنهی سیاسی را میتوان به نقش ملکه موزا همسر فرهاد چهارم که با پسرش فرهاد پنجم در سلطنت مشارکت داشت اشاره کرد. او زنی مقتدر بود که در همسر و پسرش و در کار مملکت تأثیر بسیار داشت. همچنین مادر فرهاد دوم که ژینو نام داشته و مورد دیگری از زنان اشکانی بود که پس از مرگ شوهرش مهرداد اول نیابت سلطنت پسرش را تا سن بلوغ عهدهدار شده و ادارهی امور مملکت را به دست گرفت. آرتادخت نیز وزیر خزانه داری و امور مالی ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی است که دیاکونف در کتاب ایران اشکانیان مینویسد او مالیاتها را سامان میبخشد و در ادارهی امور مالی کوچکترین خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.»[2]