پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

ازدواج شاهان اشکانی

 

 

ازدواج شاهان اشکانی

آن چه که در ازدواج شاهان اشکانی غلبه داشته است جنبه‌ی سیاسی آن برای تحکیم سلطنت می‌باشد. پیوندهای زناشویی شامل اقوام ایرانی، رومی و یونانی بوده و گاه ازدواج با محارم خویش نیز مطرح شده است. در هر صورت با اطمینان می‌توان گفت که آن ازدواج‌ها تحت تأثیر عقاید و عرف رایج آن زمان انجام گرفته‌اند. احتمال زیاد می‌رود که در آن ایام زنان از جایگاه ارزشمند و احترامی خاص برخوردار بوده‌اند و این امر می‌تواند ناشی از ستایش و پرستش مقام اسطوره‌ای – الهی زن یعنی آناهیتا باشد. «در این دوران نیز کماکان قدرت و حق سلطنت و فرّ شاهی از زن خدایان به شاهان منتقل می‌شده و شاهی که سلطنت می‌کرد ملکه‌اش نیز مقام الوهیت می‌یافته است. آنتیوخوس سوم در فرمانی به مورخ سال یکصد و نود و سه قبل از میلاد که بر ستونی حک شده و اخیراً در نهاوند کشف گردیده دستور می‌دهد که پرستش زوجه‌ی او «لائودیسه» را اعمال کنند. »[1] بنابراین مقام اسطوره‌ای – الهی زن در این دوران رواج داشته است و ستایش آناهیتا بیانگر شخصیت زنان بوده و ستایش او نمی‌تواند در نوع نگرش سرنوشت و زندگی اجتماعی آنان بی تأثیر باشد. سلاطین اشکانی به غیر از زن اصلی عده‌ی کثیری زنان را در حرمسرای خود نگاه می‌داشتند، اما بر خلاف دوره هخامنشیان ملکه‌ها در دستگاه حکومت و امور سیاسی مداخله نداشته‌اند. این رفتار حاکمان الگویی برای دیگران بود چنان که بنفشه حجازی می‌نویسد: «نه تنها پادشاهان که به گفته استرابون علی‌الرسم زنان بسیاری می‌گرفتند سایر شخصیت‌های مملکتی نیز متناسب با شرایط و ثروت و بزرگی خود اقدام به جمع آوری زنان می‌کردند. سورن که پلوتارک در حق او می‌نویسد از نظر ثروت و بزرگی و افتخار بعد از شاهنشاه بود هنگام لشکرکشی هزار شتر بار و بنه او را می‌برد و دویست ارابه مخصوص حمل همسران و همخوابگان او بود تا نمایشی از اهمیّت سیاسی خویش داده باشد. داشتن تعداد بسیار زیادی زن در حیطه اقتدار و تملک، علاوه بر نمایش ثروت و توانایی اقتصادی مرد با توجه به ایجاد خویشاوندی و بستگی با قبایل و گروه‌ها و اقوام مختلف از حمایت‌های سیاسی قبایل آنان نیز حکایت می‌کرده است و از اینجاست که سورن به نمایش زنان خود در کاروانی به آن طویلی دست می‌زده است.

در این عصر نیز همانند سایر اعصار زنان عامل تحکیم روابط و دستیابی به اهداف سیاسی خاص بوده‌اند. در این دوران به رفتار و نفوذ رومیان باید اشاره کرد که این روند تا پایان سلسله ساسانیان ادامه داشته است و نقش زنان رومی را در تحولات دربار و تضعیف حکومت‌ها می‌توان دید.[2] چنان که اوکتاویویس قیصر روم چون عقیده به بسط روم نداشت از جنگ احتراز می‌کرد، لذا بنای دوستی با فرهاد چهارم را گذاشت و برای تحکیم روابط یک کنیزک ایتالیایی به نام "موزا" برای فرهاد فرستاد. (سال بیست قبل از میلاد) فرهاد چهارم نیز پس از انتصاب مجددش در سال دهم یا نهم قبل از میلاد چهار تن از پسران بالغ خود را به همراه دو تن از زنانش و چهار نفر از پسران آن‌ها نزد اگوستوس فرستاد و گمان کرد که با این عمل خود امکان هر اقدامی را از طرف افراد ناراضی منتفی کرده است. گویند که این اقدام فرهاد چهارم به تحریک زن ایتالیایی او بود که می‌خواست پسران فرهاد را از پایتخت دور کند تا زمینه ولیعهدی پسر خود را مهیا سازد. مورخان مضرّات زیادی از وجود موزا در دربار ایران نام برده‌اند که از جمله رفتن پسران فرهاد چهارم به دربار قیصر روم است. فرهاد چهارم سرانجام به تحریک فرهاد پنجم که از ملکه موزا بود مسموم گردید و درگذشت. او بعد از مسموم کردن پدر با مادرش به تخت نشست. دیاکونف می‌نویسد در سال دوم میلادی فراآتک پنجم (فرهاد پنجم) با مادر خویش موزا عقد ازدواج بست. رسم اشکانیان که مزاوجت میان خویشاوندان و نزدیکان را معمول می‌داشتند فقط به استناد این که اوستا نیز این گونه زناشویی‌ها را جایز دانسته نمی‌تواند دلیل زرتشتیگری پارتیان شمرده شود. چنان که می‌دانیم این رسم در میان اقوام بسیار دیگری که با زرتشتیگری ارتباطی نداشته‌اند نیز رایج بوده است. فرهاد پنجم هرچند برای دلجویی از روحانیون متنفذ ممکن است مایل به این ازواج بوده یا این کار را انجام داده باشد، ولی قبول آن از طرف ملکه‌ی موزا که ایتالیایی الاصل بود و با معتقدات دیگری بزرگ شده بود اندکی بعید به نظر می‌رسد. از این دیدگاه اندکی بعید است که موزا زنی سیاستمدار، جاه طلب و دارای اهداف سیاسی خاص بود، می‌توانسته به این کار رضایت صوری داده باشد و با اندک بودن نمونه‌های ازدواج با محارم و به خصوص تحت تأثیر یونان و روم بودن شاهان و بزرگان به نظر می‌رسد که در این دوره ازدواج با محارم تا حد منسوخ شدن پیش رفته است. دیاکونوف در باره ازدواج با محارم در زمان اشکانیان اشاره به ازدواج فرهاد پنجم با مادر خویش موزا اشاره دارد. با اندک بودن این نوع ازدواج و به خصوص تحت تأثیر قرار گرفتن فرهنگ یونان و روم به نظر می‌رسد که در این دوره از تاریخ ازدواج با محارم تا حد منسوخ شدن پیش رفته است. واژه خویداده به معنی خودی و خویشی و خویشاوندی و بستگی دادن یا پدید آوردن است یعنی با این واژه می‌خواهد به مردم جهان یاد بدهد که همه با هم دوست و خویش و یگانه باشند و در میان خود شیوه‌ای خودی یا خودمانی بودن و همبستگی را استوار سازند.» [3]

مؤلف کتاب ابر زنان ایران باستان از بُعدی دیگر درباره ازدواج شاهان پارتی با محارم خود می‌نویسد: «بعضی از مورخین خارجه ازدواج شاهان اشکانی را با اقربا و خویشان نزدیک با نهایت نفرت ذکر می‌کنند. چنین نسبتی را نیز هرودوت به کمبوجیه و پلوتارک به اردشیر دوم هخامنشی داده‌اند ولیکن بعضی نویسندگان پارسی زرتشتی این نسبت را رد کرده و می‌گویند کلمه‌ی خواهر را در مورد اشکانیان نباید به معنی حقیقی فهمید. کلیه‌ی شاهزادگان (خانم) را شاهان پارتی خواهران پنداشته و خواهر می‌خواندند، زیرا از یک دودمان و خانواده بودند و دختر عمو و نوه‌ی عمو و غیره در تحت این عنوان درمی‌آمدند. ولی چون در تاریخ نویسی باید حقیقت را جستجو کرد و نوشت حاق مسأله این است که ازدواج با اقربای خیلی نزدیک در ایران قدیم موسوم به خوتک وس پسندیده بوده و ظاهراً جهت حفظ خانواده و پاکی نژاد قرار می‌دادند، ولی معلوم است که زرتشتی‌های ازمنه‌ی بعد آن را مثل سایر ملل فوق‌العاده مذموم دانسته‌اند، چنان که امروزه هم از چنین نسبتی کاملاً منزه می‌باشند.»[4]



[1] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، ص 162

[2] - عبدالمجید شجاع در صفحه 34 کتاب زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه در این رابطه می‌نویسد: ««شاید «موزا» یا ترموزا، سوگلی حرم فرهاد چهارم را بتوان تنها زن مؤثر در حیات سیاسی اشکانیان به شمار آورد و او هم کنیزکی رومی بود که از جانب امپراتور روم برای فرهاد چهارم فرستاده شده بود. موزا با نفوذی که در حرم و دربار اشکانیان یافت راه را برای سلطنت فرزند خویش فرهادک هموار ساخت. این کنیزک همچنین در سیاست خارجی ایران نیز تأثیراتی به جا نهاد و از آن جا که او ملیتی رومی داشت منافع حکومت روم را در ایران حفظ می‌کرد، چنان که به قول مرحوم پیرنیا بی تردید می‌توان گفت که چون رومی‌ها نتوانستند در دشت نبرد با اسلحه از عهده پارتی‌ها برآیند از این راه در دربار ایران نفوذ یافتند و این باعث وقایعی مشئوم و جنگ‌های درونی در دولت پارت گردید. هنگامی که به نقش این زن در استرداد پرچم‌ها و اسیران رومی جنگ حران به روم توجه کنیم این سخن مرحوم پیرنیا نمود بیشتری می‌یابد. موزا همچنین در دوره سلطنت کوتاه پسرش فرهاد پنجم ظاهراً با او در امر سلطنت شریک بود، چرا که سکه‌های فرهاد پنجم توأم با نقش مادرش می‌باشد.»

[3] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، برگزیده از صفحات 163 تا 169

[4] - ابر زنان ایران از آغاز تا اسلام، نورمحمد مجیدی کرایی، انتشارات آروَن، 1387، ص 471

5- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 94

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد