خلفای عباسی پس از آن که بر تخت پادشاهی خلافت نشستند رفتار و عملکردشان همانند پادشاهان بود و تنها از اسلام بهره میبردند. اگر در یک برداشت و انتظارات سیاسی اجتماعی از خلفای عباسی با یدک کشیدن قداست مذهبی به آنان نگریسته شود شاید به نتایج بهتر و دقیقتری دست یابیم. زمانی که اعراب مسلمان قدرت یافتند به دلیل آن که از سیستم اداری و مالی تجربهای نداشتند متوسل به استفاده و اندوخته کشورهایی چون ایران شدند. بنابراین تشکیلات اداری و درباری عباسیان را باید احیاء سیستم ساسانی تلقی کرد. عباسیان برای اجرای اهداف خود از خاندان ایرانی کمک گرفتند و از اولین ایرانیانی که در خاندان خلفای عباسی رخنه کردند خاندان برمکیان بودند. سردستهی آنان خالد برمکی و سپس فرزندان و نوادگان او بودند. آنان به چنان مرتبهای رسیدند که برخی دولت عباسیان را دولت و ظهور برامکه نیز خواندهاند. سرانجام این خاندان غم انگیز بود و به دلیل همدستی با زنان دربار و عوامل دیگر چراغ آنها به یکباره خاموش گردید. «خلفای عباسی اگرچه خود را از منسوبین نزدیک پیامبر میشمردند و وعدهی استقرار یک حکومت اسلامی را بر پایهی اصول حکومتی پیامبر و خلفایش میدادند، نه تنها خود مجری این امور نشدند، بلکه در فسق و فجور گوی سبقت را از امویان ربودند. چنان که امین خلیفه عباسی برای اولین بار در تاریخ اسلام غلامان و خواجگان زیادی دور خود جمع کرد و با آنها سرگرم بود و این چنین بود که غلامان به دربار راه یافتند و نفوذ زیادی در سپاه و دربار خلفا کسب کردند و به مرور زمان خلفا را آلت دست خود نمودند. زنان خاندان خلافت نیز در این دوره قدرت و به تبع آن ثروت زیادی به دست آوردند. جرجی زیدان درآمد سالیانهی املاک خیزران مادر هارونالرشید را مبلغی بالغ بر 160 میلیون درهم میداند که معادل نصف عایدات قلمرو عباسیان محسوب میشد، ولی میتواند نشان دهنده میزان اقتدار و استیلای این زن بر امور حکومتی باشد. جرجی زیدان علت قدرت گیری مادران و زنان خلفا را همدستی آنان با بزرگان مملکت و فرماندهان سپاه در تقسیم اموال دولتی ذکر کرده است.»[1]
در این دوران به خاطر توسعهی امپراتوری اسلامی و تسلط بر خزاین و راههای بازرگانی به ثروتی دست یافتند که وجه اشتراک زیاد با ساسانیان داشتند. دربار و حرمسرای خلفا و اشراف و بزرگان مملو از زنان عقدی و کنیز گردید و به طور حتم به مرکزی برای انواع دسیسهها و رقابت زنان تبدیل شد. این نمودار بر کل دوران خلفای عباسی حاکم بوده است و به عنوان مثال هنگامی که آخرین خلیفه به نام المستعصم بالله توسط هلاکوخان مغول اسیر شد هفتصد زن و هزار و سیصد خادم از حرمسرای او بیرون آوردند. نکتهی جالب آن است که خلیفه از تعداد زنان خود اطلاع نداشت. در هر صورت در جمع زنان دربار عباسی افرادی بودهاند که در نقشهای مثبت یا منفی ظاهر شدهاند که مشهورترین آنها عبارتند از:
«خیزران زوجه مهدی خلیفهی عباسی در گرداندن امور ملک و زیر نفوذ قرار دادن خلیفه اقتداری تمام داشت. وی با سیاست خاصی مردم را مطیع و فرمانبردار خود ساخته بود و امرا و علما و شعرا به دربارش حاضر میشدند. این زن در اثر بزرگواری و صفات نیکی که داشت مردم او را تا حد پرستش احترام میکردند.
زبیده همسر ایرانی هارونالرشید به نوبه زنی خردمند و سیاس و کاردان بود. ایرانیان تحت نفوذ و شخصیت او، مأمون را مورد محبت و حمایت خود قرار دادند و سرانجام به خاطر او با امین که به طریق اولی جانشین پدر بود جنگ کرد و او را مغلوب ساختند و مأمون را به خلافت نشاندند.
بوران دختر حسن بن سهل، زوجهی مأمون، بزرگی و عالی منشی را با خرد و فراست در خود جمع ساخته بود. این زن در مأمون و رجال خلفای عباسی نفوذ فوقالعادهای داشت و آنها را در بد و نیک امور راهنمایی میکرد. بوران در بغداد مدارس متعدد و چندین بیمارستان زنانه بنا کرد و موقوفاتی نیز برای آنها تعیین کرد.
قطرالندی زوجهی معتضد خلیفه عباسی، زنی بود بسیار دانا و سیّاس که ضمناً در علم فقه زبردست بود و طلاب علم در محضرش آمده و کسب فیض میکردند. این زن نیز در پیش بردن امور خلافت عالم اسلام و رتق و فتق مهام دولت صاحب نفوذ و عامل مستقیمی بود.»[2]