پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

روایتی از زندگی زبیده خاتون همسر هارون‌الرشید

 

 

روایتی از زندگی زبیده خاتون همسر هارون‌الرشید

«وی دختر جعفر بن منصور مکنی به ام جعفر همسر هارون‌الرشید عباسی و دختر عمّ او است. او از زنان فاضل و مشهور است از خاندان هاشمی عباسی. نام زبیده امة‌العزیز است اما بیشتر او را با همین لقب زبیده می‌شناسند. گویند منصور جدّ زبیده با او در کودکیش بازی می‌کرد و او را می‌رقصانید و می‌گفت: یا زبیده انت زبیده و از این روی به نام زبیده شهرت یافت.[1] در مکه چشمه‌ی آبی است به نام زبیده، این آب را زبیده از دورترین نقطه‌ی وادی نعمان واقع در شرق مکه بدان چشمه آورده است و برای این منظور چند قنات در راه مکه به وجود آورده است و لذا این چشمه رابه نام او عین زبیده خوانند. به سال 165 ه.ق هارون، زبیده را به همسری گرفت. زبیده به عنوان ملکه‌ی جهان اسلام در مرکز خلافت از حوادث سیاسی آن دوره در امان نبود، به ویژه پس از مرگ خیزران. مادر مقتدر هارون در امور سیاسی نظارت و گاهی دخالت مستقیم داشت. نقش او در امور سیاسی، در سقوط برمکیان، ولایتعهدی پسران هارون (حمایت زبیده از ولایتعهدی امین)، دخالت در نزاع میان امین و مأمون آشکار است.[2]

چون هارون وفات یافت و فرزندش محمد امین نیز به قتل رسید زبیده از طرف یاران مأمون در فشار قرار گرفت و نامه‌ای متضمن شکایت و حکایت حال به مأمون نگاشت. مأمون را بر او مهر بجنبید و در دارالخلافه برای او کوشکی بساخت و غلامان و کنیزان فراوان در خدمت او بگماشت. زبیده را ثروتی سرشار بود. حریری در یکی از مقامات خود آورده است: ولو جنّتک شیرین به جمالها و زبیده به مالها. ابن تعزی بردی گوید: زبیده دیندارترین و اصیل‌ترین و زیباترین و عفیف‌ترین و نامدارترین زنان عصر خود است. ابن جبیر در ضمن سخنان خود درباره راه حج گوید: این همه ساختمان‌ها، برکه‌ها، چاه‌ها و منازلی که از بغداد تا مکه همه جا به چشم می‌خورد از آثار زبیده بنت جعفر است. او در همه دوران زندگی خود در پی این گونه خدمات بوده و به ویژه در راه مکه خانه‌ها و آثار سودمند از خود بر جای گذارده که پس از وفات او تا کنون نیز همه‌ی زائران خانه‌ی خدا از آن‌ها برخوردارند و اگر این اقدامات در این راه نمی‌شد و این آثار به وجود نمی‌آمد این راه متروک می‌گردید. زبیده به تاریخ 831 میلادی به بغداد درگذشت.

در الدرالمنثور آمده: داستان به حج رفتن زبیده مشهور است و درباره مخارج فراوانی که برای ایجاد بناها و آثار خیریه صرف می‌کرد داستان‌ها گویند که پاره‌ای از آن‌ها را جز بر گزاف حمل نتوان کرد. از آن جمله این که گویند: زبیده آب دجله را به عرفات و از آن جا به مکه آورد و در دسترس مردم مکه قرار داد. این سخن گزافی بزرگ است زیرا آبی که زبیده به مکه برد از دجله نیست. و مینورسکی گوید: روایتی که در کتاب نزهة القلوب آمده و بنای تبریز را به سال 175 ه.ق به زبیده همسر خلیفه هارون‌الرشید نسبت داده شاید از این جا ناشی شده است که پس از مصادره املاک امویان، «ورثان» از اعمال آذربایجان در کنار رود ارس به زبیده رسید. مورخان و جغرافی نگاران مسلمان بنای تعدادی از شهرها و بسیاری از آثار عام‌المنفعه را به زبیده نسبت داده‌اند. هر چند این نظر هم وجود دارد که بسیاری از آثار که آن‌ها را به زبیده امّ جعفر زن هارون‌الرشید نسبت داده‌اند از آثار زبیده ملکه‌ی تدمر است که زنوبیا نیز نامیده شده است.»[3]

«زبیده Zobayda که در تاریخ به «امّ جعفر» شهرت دارد یکی از نامورترین بانوان اسلامی است که در تاریخ ایران نامی آشنا دارد. او که دختر عمّ هارون‌الرشید و دختر جعفربن منصور بود در سال 165 ه.ق به عقد ازدواج خلیفه درآمده و پس از آن که در مقام بانوی بانوان حرم هارون‌الرشید قرار گرفت، نه تنها با زیبایی و شکوه و هشیاری بی مانند خود دل‌های بسیاری را فتح کرد بلکه با شرکت در آباد سازی شهر از این راه نیز نام نیکویی برای خود بیافرید. اما زبیده که در زمان حیات شوی پر قدرت خود بر امپراتوری اسلامی حکومت می‌راند پس از مرگ او آرامش زندگی خود را از دست داد، چرا که بین پسر او مأمون و پسر دیگر هارون‌الرشید محمد امین دشمناکی شدیدی بود که سبب ساز جنگ‌های خونینی شد.

در این زمان زبیده که خزانه‌ی هارون‌الرشید را در اختیار داشت، می‌کوشید نه تنها با کمک‌های اقتصادی زمینه ساز ثبات خلافت پسرش شود که با ادراک توانایی و شایستگی ایرانیان و روح استقلال طلبی آنان رفته رفته بر آن شد تا توجه قدرتمندان ایرانی‌ای چون فضل پسر سهل و طاهر حسین را نیز جلب کند و با تدبیرهای او سرانجام مأمون در حالی که می‌کوشید تا تحت تلقینات مادر خردمند خود، خود را ایرانی بنامد به خلافت نشست و توانست در پناه همیاری ایرانیان چند زمانی حکومت خود را به پیش براند. اگرچه چون طبعی ضعیف و هوسران داشت به آرام هم زحمات مادر و هم ثروت گزاف پدر را در راه بوالهوسی‌های بسیار خود و جنگ‌های بی نتیجه بر باد داد و سرانجام در سال 198 ه. ق از پای درآمد. پس از این رویداد تاریخی زبیده تمامی قدرت و اختیار خود را از دست داد و از دربار رانده شد و چنان از سوی هواداران ناپسری‌اش که بر تخت خلافت نشسته بود تحت فشار قرار گرفت که به ناچار پس از چندی به قلم و کاغذ پناه برد و در نامه‌ی شیوایی از خلیفه جدید زبان به شکایت گشود، اما نه آن چنان که خشم او را برانگیزد بلکه آن چنان که مهر امین بر او بجنبد و سرانجام خلیفه دستور داد تا در محل خلافت برای زبیده کوشک مجللی بسازند و به گفته‌ی تاریخ غلامان و کنیزان بسیار را به خدمت او برگماشت. از این به بعد زبیده که در گذشته نیز به امور عمرانی توجه زیادی نشان داده بود بیشتر اوقات خود را صرف پرداختن به امور اجتماعی کرد و تا بدان جای که بیشتر ساختمان‌ها، چاه‌ها، برکه‌ها و منازلی که از بغداد تا مکه به چشم می‌آمد و هنوز بقایای آن وجود دارد آثار عملکرد این دوره‌ی زندگانی زبیده است که از جمله به چشمه‌ی معروف «عین زبیده» در مکه اشاره می‌شود که با همّت او از جای دور به نام وادی مغان در شرق مکه به شهر کشانده شد و برای انجام این منظور چندین قنات در راه حفر گردید و به جز آن در راه مکه بناهای سودمندی را برپای داشت که اگر به جز این می‌کرد آن جاده متروک می‌شد. این بانوی تدبیرمند در سال 126 ه.ق برابر با 831 میلادی در شهر بغداد به رفتگان پیوست. باید اضافه کرد که چند تن از تاریخ نویسان گذشته ساختمان شهر تبریز را هم به زبیده نسبت داده‌اند.»[4]


 



[1] - به خاطر سفیدی رخسار و زیبایی چهره نیز او را زبیده خوانده‌اند.

[2] - پوران فرخزاد درباره یکی از زنان ایرانی مأمون که نفوذ زیادی بر وی داشت در صفحه 577 جلد اول کتای زن از کتیبه تا تاریخ می‌نویسد: ««پوران دخت یا خدیجه، دخت زیباروی حسن‌بن سهل وزیر مأمون خلیفه عباسی از بانوان نامدار دوران خلافت عباسی است که نامش همه جا در تاریخ‌ها به ثبت رسیده است. او که خوبروی، شیرین سخن، هوشمند و ادب شناس و عالی منش بود و چنان که گفته‌اند در علم ریاضیات و نجوم نیز تبحر داشت. در اوج جوانی به عقد ازدواج مأمون خلیفه عباسی درآمد و جشنی که برای این پیوند گرفته شد از جشن‌های بی همتای تاریخ است که دیگر بانوی بزرگ عباسی زبیده همسر هارون‌الرشید نیز در آن حضور داشت. می‌گویند در این عروسی پوران دخت یا به گفتاری بوران دخت از داماد هزار دانه یاقوت شاباش گرفت.این بانوی پرشکوه در شوی مقتدر خود که بر امپراتوری عظیم اسلامی حکومت می‌کرد نفوذ فراوان داشت و به نوشته تاریخ نویسان کهن خلیفه را در بد و نیک مملکت راهنمایی می‌کرد. پوران دخت در ضمن به مسائل اجتماعی نیز علاقه‌ی فراوانی نشان می‌داد و تنها در شهر بغداد چند مدرسه‌ی بزرگ و چند بیمارستان زنانه بنا ساخت و موقوفاتی بر آن تعیین کرد. پوران دخت مدتی دراز پس از مرگ مأمون زنده ماند و در همه حال شوکت و قدرت خود را حفظ کرد. می‌گویند او که به خوردن غذایی که از اسفناج و ماست تهیه می‌شد علاقه‌ی زیادی داشت و از همین روی این خوراک را به یاد او پورانی = بورانی نام نهاده‌اند.»

[3] - زنان فرمانروا، تألیف دکتر جهانبخش ثواقب، انتشارات نوید شیراز، 1386، صص 242 تا 244

[4] - زن از کتیبه تا تاریخ، دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان، پوران فرخ زاد، تهران زریاب، 1378، جلد اول، 975

5 - نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، 180

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد