با فروپاشی حکومت ساسانیان در زمان خلفای راشدین، کشور ایران به تصرف اعراب مسلمان درآمد. گذشته از آثار فرهنگی و اجتماعی که بعد از ورد اسلام در ایران پدید آمد، از نظر سیاسی نیز زمامداران اموی و عباسی تا زمان حمله مغول دارای نفوذ سیاسی و معنوی گسترده بر ایران و دولتهای محلی بودند. تسلط و نفوذ سیاسی و معنوی خلفا حدود هفت قرن طول کشید و در طی این مدت طولانی شورشهای متعدد و گاه گسترده بر علیه نفوذ اعراب و گرایش به گذشتهی ایران شکل گرفت. هرچند که این تلاشها در اثر تفرقه و نفاق برخی ایرانیان با موفقیت چشمگیر همراه نبود، ولی آثار و نتایج فعالیت آنان در جهت استقلال و احیای فرهنگ ایران زمین مثبت بوده است. از مهمترین نواحی امپراتوری اسلامی که همواره مستعد شورش و طغیان بود به سرزمین خراسان بزرگ میتوان اشاره کرد. این سرزمین علاوه بر فاصلهی طولانی با مرکز خلافت، عباسیان پیروزی خود را مدیون ایرانیان و ابومسلم میدانستند و از سوی دیگر نیازمند اندیشمندان ایرانی برای تشکیلات اداری خود بودند. هارونالرشید و مأمون اولین خلفای عباسی هستند که به این مرکز ثقل توجه ویژه داشته و حتی شخصاً در خراسان حضور یافتند تا به تعاملی مناسب با ایرانیانی که خواستار بازگشت سیاسی و استقلال از دست رفته خود بودند، دست یابند. استقلال مورد نظر ایرانیان برای اولین بار در قامت سلسله طاهریان با فرمانروایی طاهر و با جلب رضایت خلیفه و خطبه به نام وی خواندن شکل گرفت و سپس با نفوذ اقوام ترک در پهنهی وسیعی از ایران ادامه یافت تا این که بر اثر هجوم مغولان به پایان رسید. بعد از سپری شدن دوران وحشت انگیز مغولان و تیموریان است که اوضاع سیاسی ایران با تأسیس حکومت صفویان که وارث فرهنگ اعراب بودند وارد مرحله دیگری از تاریخ خود گردید. برای آشنایی بیشتر از این دورانهای تاریخی و به دلیل آن که زنجیره شرح کوتاهی از سلسلههای ایرانی گسسته نشود تنها اشاراتی به توصیف حکومتهای مستقل و نیمه مستقل میشود و در جهت تکمیل این اطلاعات به منابع دیگر میتوان مراجعه کرد. البته قابل ذکر است که در این ایام به دلیل اقتدار سران سپاه و مالکان بزرگ دیگر مجالی برای خودنمایی زنان دربار در امور سیاسی ایران باقی نماند و تنها در زمان ترکها و با ویژگی خاص فرهنگی خود نقش زنان برجسته میگردد.
1- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 180