فرمانروایی زیاریان از سالهای 316 تا 323 هجری قمری برابر با 927 تا 1041 میلادی در مناطقی از شمال و مرکز ایران بوده است. مرکز حکومت آنان ثابت نبوده و در اثر رقابت و مبارزه با حکومتهای محلی دیگر و حاکمان ترک نژاد جابجا شده است. از مراکز حکومت آنان به شهرهای اصفهان، ری، گرگان و آمل میتوان اشاره کرد. حکومت آل زیار در مقایسه با آل بویه از قدرت و اعتبار کمتری برخوردار میباشند. از ویژگیهای دیگر حاکمان این خاندان روایت شده است که اغلب آنان افرادی ناسپاس و خونریز بودهاند و به همین دلیل از سوی اطرافیان خود از بین رفتهاند. حاکمان آل زیار عبارتند از مردآویج زیاری، ابوطاهر وشمگیر زیاری، ظهیرالدوله بهستون پسر وشمگیر، فلکالمعالی منوچهر پسر قابوس، انوشیروان پسر منوچهر، جستان بن انوشیروان و از مشهورترین این خاندان شمسالمعالی قابوس پسر وشمگیر بوده است. آل زیار سلسلهای از شاهان محلی شمال غرب ایران و از دیالمه بودند که در فاصله سدهی 4 و 5 هجری در سرزمینهای گرگان، قومس، تبرستان، دیلم، قزوین، ری، اصفهان و خوزستان فرمانروایی کردند. بنیانگذار آل زیار شخصی به نام مردآویج (مردآویز) از خانوادهای گیلانی و پسر وردان شاه گیلی بود که نسب خود را به شاهان ساسانی میرسانیدند.
مردآویج در ابتدا به علویان حسنی تبرستان که زیدی مذهب بودند، پیوست و پس از اطروش که رهبر علویان بود قدرت گرفت. او در ابتدا به اسفاربن شیرویه سردار دیلمی خدمت میکرد. اسفار نخست با سامانیان همراه بود اما رفته رفته بر آنان شورید و به تدریج بر گرگان، تبرستان، قزوین، ری، قم، کاشان و خراسان مسلط شد. اسفار که فرماندهی سپاه خود را به مردآویج سپرده بود در سال 316 هجری با شورش سربازان تحت فرمانش روبرو شد و در طالقان به قتل رسید. مردآویج از فرصت استفاده کرده و حکومت را به دست گرفت و داعی صغیر علوی را کشت و دامنهی حکومت خود را علاوه بر مازندران و قسمتی از گیلان به شهرهای دیگر گسترش داد. خلیفه عباسی (مقتدر) که خطر را احساس کرده بود سرداری را برای سرکوبی مردآویج گسیل داشت اما مردآویج او را شکست داد و اصفهان و سپس خوزستان نیز به دست آل زیار افتاد. با آن که مردآویج به ملیت ایرانی و دستگاه کهن ساسانی سخت دلبسته بود و در ابتدا خیال حمله به بغداد و براندازی بنی عباس و احیای سلطنت ساسانی را در سر داشت، اما سرانجام مجبور شد تا با خلیفه عباسی وارد مذاکره شود و بپذیرد که در قبال پرداخت 200 هزار دینار به خلیفه، حاکمیت آل زیار از سوی دستگاه خلافت به رسمیت شناخته شود. مردآویج فردی تندخو و بدرفتار بود. وی در سال 323 هجری در اصفهان تخت و تاجی مانند شاهان ساسانی برای خود تهیه کرد و خود را شاهنشاه ایران نامید و جشن باشکوهی ترتیب داد اما در چهار روز پس از جشن یاد شده که به شیوه جشنهای باستانی ایران برگزار شده بود به دلیل اختلاف بین دیلمیان و غلامان ترک در گرمابهای در اصفهان به دست ترکان کشته شد. پس از کشته شدن وی برادرش ابوطاهر وشمگیر زیاری از طرف اهالی دیلم و گیلان حکومت را به دست گرفت و مرکز حکومت را به ری منتقل کرد. پس از وشمگیر بین دو فرزندش بر سر جانشینی اختلاف افتاد و با درگذشت بهستون در سال 366 هجری در گرگان حکومت از آن قابوس گردید. قابوس از طرف خلیفه عباسی به شمسالمعالی ملقب شده بود و دستی در نویسندگی و شاعری داشت؛ اما با این حال خصلت درشت خویی داشت و بر دیگران سخت میگرفت و به آسانی فرمان قتل صادر میکرد. سپاهیان وی که از تندرویهای او در عذاب بودند تبانی کرده و بر او شوریدند و در سال 403 هجری کمر به نابودیاش بستند و قابوس را در قلعه جناشک در نزدیکی گرگان از میان برداشتند. آخرین فرمانروای زیاریان انوشیروان است که پس از بلوغ در سال 433 هجری امارت را به دست گرفت؛ اما در این هنگام چون حکومت گرگان و تبرستان به دست طغرل سلجوقی افتاده بود آل زیار به ناچار دست نشانده سلجوقیان شدند. انوشیروان در سال 435 هجری درگذشت و پسرش جُستان به جای پدر نشست ولی حکومت واقعی از آن غزنویان و به ویژه متعلق به سلجوقیان بود.[1]
[1] - تاریخ مستند ایران باستان، میر حسن ولوی، تهران نشر ماهریس، 1397، برگزیده از صفحات 420 تا 425
2 - نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 210