غزنویان اولین سلسلهی ترک نژاد هستند که در ایران قدرت سیاسی را در دست گرفته و زمینه را برای استقرار دیگر حاکمان ترک در ایران فراهم ساختند. قدرت یافتن آنان را باید در نفوذ و استفاده از غلامان ترک در دربار سامانی جستجو کرد. یکی از غلامان ترک تبار که در برآمدن غزنویان نقش اساسی داشت شخصی به نام آلپتکین بود. او با سمت سپهسالاری در خراسان در خدمت سامانیان بود و پس از مرگ عبدالملک بن نوح شهر غزنه را تصرف کرد و سپس امیر منصوربن نوح سامانی فرمان امارت برای او فرستاد و این آغاز برآمدن غزنویان بود. با تقسیم خراسان میان غزنویان و قراختائیان که از سوی خلیفه عباسی انجام گرفت منشور حکومتی برای محمود غزنوی صادر شد. محمود غزنوی از منشور خلیفه استفاده کرد و خود را موظف دانست تا با مشرکان هندوستان به جنگ مذهبی برخیزد. وی چندین بار به هندوستان حمله کرد و بسیاری را به اسارت گرفت. با اضافه شدن آن نواحی به حوزه حکومت غزنویان اسلام و فرهنگ ایرانی و به تبع آن زبان فارسی نیز در هند گسترش یافت. اگرچه غزنویان متأثر از فرهنگ ایرانی بودند که در زمان سامانیان نشو و نما یافته بود، اما حکومت و سلطه آنها متکی بر قدرت نظامی و طرفداری متعصبانه از مذهب رسمی اهل سنت بود که روی دیگر آن سرکوب پیروان دیگر مذاهب مانند اسماعیلیان، قرمطیان و شیعیان، تحت عنوان کلی رافضیان بود که مورد توجه و حمایت خلیفه عباسی قرار میگرفت. پس از درگذشت الپتکین جانشینان وی چندان در تحکیم حکومت تازه اقدام نکردند، اما در این میان سبکتکین که داماد الپتکین بود قدرت و شوکتی به هم رساند به طوری که میتوان از او به عنوان بنیانگذار واقعی غزنویان یا غزنویان آل ناصر یا آل سبکتکین یاد کرد.
در سال 384 هجری از جانب سامانیان امارت خراسان نیز به ابواسحاق که با نام سبکتکین به حکومت غزنین نشسته بود، واگذار شد و از طرف امیر سامانی لقب ناصرالدین گرفت. سبکتکین دریافته بود که با فروپاشی سامانیان قادر خواهد بود که قدرتش را مستقل سازد از این رو شهر بُست را که میان سیستان و هرات بود تصرف کرد. در همین لشکرکشی تصمیم گرفت تا ابوالفتح بستی را که سمت دبیری و شاعری داشت و به زبانهای فارسی و عربی مسلط بود با خود به غزنه آورد. در سال 387 هجری قمری سبکتکین پس از بیست سال فرمانروایی فوت کرد و ابوالفتح بُستی در رثای او شعر سرود. سبکتکین یکی از فرزندانش به نام اسماعیل را به جانشینی انتخاب کرده بود، ولی به دلیل آن که از هوش و درایت لازم برخوردار نبود تنها توانست هفت ماه حکومت کند و سپس در جنگی توسط برادرش محمود شکست خورد و حکومت در دست محمود قرار گرفت. محمود فردی قدرتمند بود و به دنبال تسخیر سرزمینهای تحت سلطه سامانیان، آل بویه و غوریان بود. محمود در سال 389 هجری با شکست سامانیان و تصرف خراسان خود را سلطان خواند. محمود میدانست که نیاز به حمایت قانونی و معنوی خلیفه دارد، بنابراین خطبه به نام خلیفه عباسی (القادر بالله) میخواند. خلیفه نیز که قدرت و حشمت او را پذیرفته بود وی را به القاب یمینالدوله و امینالمله مفتخر ساخت و سکهها به نام او و خلیفه ضرب شد. گذشته از تصرف سرزمینهای بسیار و فتح سومنات که توسط محمود انجام گرفت وی مبارزه با فرقههای مذهبی در دستور کارش قرار داشت و معتزلیها، اسماعیلیان و قرمطیان از ضربات سنگین او در امان نماندند. پس از محمود چند تن از غزنویان بر حکومت نشستند و کاری بزرگ و مهم از آنان برنیامد. از دیدگاه فرهنگی در باره غزنویان باید گفت که آنان بر تعصبات دینی افزودند و اقلیتها را تحت فشار قرار دادند اما در رواج فرهنگ و ادب فارسی گامهای بلندی برداشتند و سبب بروز و شکوفایی آن شدند. از جمله شاعران دربار غزنویان و به ویژه سلطان محمود بیش از 400 نفر بودند و از آن جمع به عنصری بلخی، فرخی سیستانی، عسجدی مروزی، غضائر رازی، منشوری سمرقندی، حسن غزنوی، سنایی غزنوی، کسایی مروزی، منوچهری دامغانی، فردوسی و دانشمند بزرگ ابوریحان بیرونی و مورخان دیگر نام برد. غزنویان در امور کشورداری از روش سامانیان سود جسته و به کمک ایرانیان کاردان مسائل مملکت را پیش میبردند.
فرمانروایی حکومت غزنویان در قلمرو جغرافیایی خراسان، افغانستان، سیستان، بخشی از هندوستان، کرمان، اصفهان، کردستان، همدان و مناطق جنوبی دریای خزر از سال 351 تا 582 هجری قمری برابر با 961 تا 1186 میلادی شکل گرفته بود. مرکز حکومت آنان شهرهای غزنین و لاهور بود. اسامی حاکمان غزنوی عبارت است از آلپتکین، اسحاق پس آلپتکین، بلکاتکین (پلاتکین)، پیری (غلام الپتکین)، سبکتکین (ناصرالدوله)، اسماعیل پسر سبکتکین، سلطان محمود پسر سبکتکین، محمد پسر محمود، سلطان مسعود (اول) پسر سلطان محمود، مودود پسر مسعود، عبدالرشید پسر محمود، فرخزاد پسر مسعود، ابراهیم پسر مسعود، مسعود (سوم) پسر ابراهیم، شیرزاد پسر مسعود، ارسلان پسر مسعود، بهرام شاه پسر مسعود، خسرو پسر بهرام شاه، خسرو ملک پسر بهرام.[1]
[1] - تاریخ مستند ایران باستان، میر حسن ولوی، تهران نشر ماهریس، 1397، برگرفته از صفحات 440 تا 465
2 - نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 205