براساس منابع موجود اطلاعات اندکی در این رابطه وجود دارد و این موضوع بیانگر آن است که زنان در این دوره از حضور اجتماعی و سیاسی کمرنگی برخوردار بودهاند. برخی علت این وضعیت را ناشی از نوع نگرش قبیلهای ترکها نسبت به زن نمیدانند، بلکه معتقد هستند که در ابتدا تحت تأثیر تعصب مذهبی و اطاعت افراطی از خلیفه عباسی و سپس در اثر نفوذ و محبوبیت غلامان زیبارو در همنشینی با سلاطین ترک شکل گرفته است. در توجیه این امر استفاده از قوانین اسلامی تا حدودی پذیرفتی است اما نقش غلامان برای تنگ کردن عرصه برای خودنمایی زنان قابل درک نیست. به یقین در این عصر نیز همانند دورانهای دیگر ازدواجهای درباری جنبهی سیاسی داشته است و زنان و دختران وسیلهای برای حفظ روابط حسنه بین سلطان و همسایگان و یا در خانواده بزرگان مورد توجه بودهاند. در هر صورت میتوان نتیجه گرفت که نقش زنان در صحنه سیاسی کمرنگ و به صورت غیر مستقیم بوده و تنها بر نقش خواهر محمود غزنوی در تعیین جانشینی سخنی مطرح کردهاند. دکتر شرین بیانی در این زمینه مینویسد: «با توجه به اهمیتی که حکومت ترکان بر نقش زنان در ایران داشت باید اذعان کرد که در بامداد دوره غزنویان به چند دلیل نفوذ زن کمتر از دوران بعد میباشد، فقدان زمینهی قبلی و عدم آمادگی جامعه ایرانی برای پذیرا شدن زن به عنوان حاکم و همردیفی او با مرد، تعصب مذهبی شدید بنیانگذار حکومت و تظاهر به حفظ ظواهر دین اسلام و نفوذ یافتن غلامان در دل سلاطین و در خلوت قصرهای ایشان که با لطف و زیبایی و هوش و ادب خاص خود که بدین منظور پرورش یافته بودند دیگر مجالی برای خودنمایی زنان در نزد همسرانشان باقی نمیماند و آنان در پس پردهی فراموشی قرار میگرفتند. از این لحاظ زن در این عصر نقش خود را به طور غیر مستقیم و در خلال اقدامات سیاسی مانند مسأله جانشینی سلاطین، سیاست نزدیکی با دول همجوار، عقد معاهدات صلح و نظیر آن ایفا کرده است. ازدواجهای سلاطین با دختران حکام و خوانین اغلب انگیزه سیاسی و مادی داشته که به منظور نزدیکی به سلطانی یا تشدید مراتب دوستی با وی یا دست اندازی به سرزمینی که از طریق لشکرکشی مقدور نبوده صورت گرفته است.
در دوره غزنوی تعداد زنانی که به طور مستقیم در سیاست و امور مملکتی دخالت داشتند بسیار کم است. مهمترین نمونهی این نوع زنان حرّهی خُتّلی خواهر سلطان محمود است که شخصیتی بارز، مدیر و کاردان بود و نقش او به خصوص زمانی آغاز میگردد که برادرش وفات مییابد و در کار جانشینی دخالت میکند. میدانیم که بنا به درخواست سلطان محمود، محمد جانشین وی منظور شده بود ولی پس از وی به دنبال جنگهایی که بین محمد و مسعود برادر دیگرش درگرفت سرانجام مسعود به سلطنت رسید. در این میان و در به تخت نشاندن مسعود، حرّهی ختّلی دخالت و تأثیر بسیار داشت که گوشهای از آن را در نامهای که پس از وفات محمود به مسعود نوشته و او را دعوت به آمدن به غزنین و سلطنت کرده است مشاهده میکنیم. مادر مسعود نیز زنی متنفّذ و مهم بود و در به سلطنت رسانیدن پسرش نقش مهمی به عهده داشت. همراه با نامهی دیگری که بزرگان و طرفداران مسعود به وی نوشته و او را دعوت به سلطنت کرده بودند مادر مسعود و حره ختّلی نیز طی نامههایی جداگانه مفاد نامههای بزرگان را تأیید کرده و وی را آگاه گردانیده بودند که برای برانداختن محمد و به سلطنت رسیدن مسعود زمینه آماده است.
در این دوره به زنانی که در توطئهها شرکت کرده یا بالعکس به زنانی که از لحاظ باسوادی، پارسایی، خانهداری و خدمت به دستگاه غزنویان معروفیتی داشتند نیز برمیخوریم. برای نمونه همسر بایتگین غلام محمود را ذکر میکنیم که این غلام مورد توجه بسیار سلطان بوده و در زمان مسعود والی زمین دلاور از ولایات بُست بوده است. بیهقی میگوید او زنی داشت سخت به کار آمده و پارسا و در این روزگار که مسعود به تخت ملک رسید این زن را سخت نیکو داشتی به حرمت خدمتهای گذشته، چنان که به مَثل در برابر والدهی سیده بود. پیوسته در مجالسی که این زن حضور داشت سلطان از وی میخواست حکایاتی را که از دوران پدرش محمود به یاد دارد بازگو کند. زیرا که او پیوسته در مجالس محمود حضور داشت و به کارهای وی وارد بود.
حرمسرای شاهان و شاهزادگان پر از زنان گوناگون عقدی و غیر عقدی، نجیب زاده و کنیز بود. این حرمسراها خود دستگاهی مستقل و مفصل داشت که کارگزاران مختلف در آن به خدمت مشغول بودند و قسمتی از عایدات خزانه را به خود اختصاص میداده است. در دوره غزنوی زنان حرمسراها هیچ گاه نمیتوانستند با غلامان زیبا و با هنری که در نزد شوهران آنان قرب و منزلتی فراوان داشتند رقابت و برابری کنند. از این رو زنانی که نقشهای سیاسی ایفا کرده باشند بسیار نادرند.»[1]
[1] - زن در ایران عصر مغول، تألیف دکتر شیرین بیانی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1397، صص 10 تا 14
2 - نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 207