همان گونه که اشاره رفت حکومت سلجوقیان در نواحی مختلف پراکنده بوده است و هر یک از شعبههای آن بر سرزمینهای وسیعی از شرق تا غرب ایران فرمانروایی خاص خود را داشتهاند. از این رو در تأسیس و انقراض آنها نمیتوان نظری ثابت ارائه داد. علاوه بر این تقسیم بندی باید به نقش اتابکان در درون و کنار این شعب توجه داشت که هر یک به منزلهی حکومتی جداگانه فرمانروایی میکردند. برای آن که تصویر بهتری در باره اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان سلجوقیان در ذهن شکل گیرد به نقش و قدرت اتابکان در نواحی مختلف اشاره میگردد. اتابکان در حقیقت به منزله حکومتهای مستقلی بودند که در حیطه و زیر نظر حکومت مرکزی فعالیت داشتند و وضعیت آنان با توجه به ضعف و قدرت در پایتخت در نوسان بوده است. در مورد شرح اتابکان در کتاب تاریخ ماد تا پهلوی چنین آمده است: «در دربار سلجوقیان رسم چنان بود که پسران شاه (و حتی پسران امرای دربار) را باید شخص دیگری غیر از پدر و مادر تربیت کند تا کودک به مهر و محبت والدین غرّه نگردد و احیاناً سختیها و مشقات گوناگون ببیند و به درد دوری از پدر و مادر دچار گردد و قدر عافیت بیند. این مربیان همه مردمی دانا و مطیع و جنگ آزموده و کاملاً مورد اطمینان و اعتماد سلاطین سلجوقی بودند و کار تربیت شاهزادگان را علاوه بر کارهای محوله و مأموریتهای خود انجام میدادند و به این جهت به آنان لقب آتابیک یعنی پدر بزرگ داده بودند و این لقب بعدها بر اثر کثرت استعمال به صورت اتابک درآمد.
رفته رفته عنوان اتابک مانند عنوان خان از القاب رسمی دربار سلجوقی شد و اهمیت آن چنان شد که منتهای محبت و لطف شاه سلجوقی نسبت به امرا و زیردستان خود که کاری شگرف انجام میدادند، این بود که به آنان لقب اتابک داده میشد اعمّ از این که وی سرپرست شاهزادگان سلجوقی را داشته باشد یا خیر. این اتابکان به تدریج در دستگاه سلاطین سلجوقی قدرت یافتند و زمام بیشتر کارهای لشکری و کشوری در دست آنان افتاد. در زمان سلطنت ملکشاه سلجوقی به علت پهناوری مملکت ملکشاه و با وجود مخالفت خواجه نظامالملک طوسی بعضی از این اتابکان به فرمانروایی و حکومت نواحی مختلفی که اغلب از مرکز فرماندهی و پایتخت یعنی اصفهان دور بود منصوب شدند و حتا خواجه که عواقب بعدی این حکام را حدس زده بود و میدانست که وقتی غلامان درباری به حکومت برسند چه سودایی در سر خواهند پخت، بارها به ملکشاه تذکر داده بود که نباید بندهای را که دور از مرکز باشد تا این حد در عملیات خویش آزادی دهد و از او حاکمی داخل حکومت اصلی ایجاد کند. این اتابکان حاکم، عنوان نایبالسلطنهی پادشاه سلجوقی را داشتند و به نام آنان حکومت میکردند و رفته رفته چون ضعف سلجوقیان بیشتر شد و کارها از دست آنان شد، اتابکان خود در مناطق تحت فرماندهی خویش مستقر و مستقل شدند و حتی در بعضی نواحی پسران اتابکان به جای پدران خویش به حکومت رسیدند (مانند اولاد نوشتکین غرجه مؤسس و بنیان گذار خوارزمشاهیان) و دولت سلجوقی نیز از یک سو به سبب آن که سلاطین سلجوقی خود گرفتار کشمکشهای سلطنت طلبی بودند و از سویی دیگر به سبب دوری راه قادر به سرکوبی آنان نبودند، به این جهت سلسلههای حکومتی نیمه مستقلی در داخل حکومت سلجوقیان در بعضی از نقاط ایران به وجود آمد که به اسامی مختلف مانند اتابکان دمشق (یا اتابکان بوری)، اتابکان موصل ( یا اتابکان زنگی)، اتابکان فارس (یا اتابکان سلغری)، اتابکان لرستان (یا اتابکان هزار اسبی)، اتابکان آذربایجان، اتابکان خوارزم، اتابکان الجزیره، اتابکان دیاربکر و اتابکان شام خوانده میشدند و جز این اتابکان دو سلسله دیگر حکومتی نیز در بعضی نواحی آذربایجان و نیز ارمنستان ایجاد شد که یکی را سلسله پهلوانیان و یکی را ارمنیان یا تیکموریان میگویند. »[1]
[1] - تاریخ ایران از ماد تا پهلوی، نوشته حبیبالله شاملویی، انتشارات بنگاه مطبوعاتی صفی علی شاه، ص 431
2 - نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، ص 217