این نوع ازدواجهای سیاسی سابقهای بس طولانی و به عمر تاریخ دارد. پس از آن که دولتهای مستقل ایرانی در نواحی شرق و حکومتهایی که بعد از آن به وجود آمدند، یکی از مشکلات آنان کسب مشروعیت از مرکز خلافت بوده است و برای مرتفع ساختن این مشکل به ساده ترین راه نفوذ و ارتباط یعنی ازدواج متوسل شدهاند. خلفای عباسی نیز متوجه این امر بوده و گاه به خاطر ضعف درونی مجبور در رسمیت شناختن فرد تازه به قدرت رسیده میشدند و گاه با ازدواجهای سیاسی آرامش و امنیت خود را تأمین میکردند. در این میان خلفای عباسی حد اکثر استفاده را از امتیاز و موقعیت خود برده و همیشه بر این نکته تمرکز داشتند که با ایجاد تفرقه بر آتش اختلاف رقبا بیفزایند و به بهانهی اختلاف عقیدتی در جدال دائمی آنان بکوشند. نوسان این سیاست یکسان نبود و بر اساس توان نظامی و قدرت حکومتها تغییر مییافت و زمانی که دورنمای زمامداری حاکمانی طولانی به نظر میرسید، متوسل به روابط و پیوند خانوادگی میشدند. این روش در زمان سلجوقیان گسترش زیادی یافته بود و گاه با شرایطی مضحک که ارتباطی بین زن و مرد صورت نپذیرد ازدواجهای سیاسی بین خلیفه و شاه سلجوقی تحقق مییافت. باستانی پاریزی در این رابطه مینویسد: «ما میدانیم که دختر ملکشاه سلجوقی نیز همسر خلیفه المقتدر بالله عباسی شد. این زن به نام مهمک خاتون (شاید هم مخمل؟ یا مه ملک خاتون؟) معروف بود. وقتی ابنِ جُهَیر به خواستگاری آمد نظام الملک نمیخواست درین کار دخالت کند، ولی ملکشاه او را مجبور به دخالت کرد و در انجام این ازدواج ارسلان خاتون زن قائم پافشاری بسیار داشت. در همین مراسم بود که پنجاه هزار دینار خلیفهی عباسی به عنوان شیربها پرداخت و مهریه را هم صد هزار دینار قرار دادند. ترکان خاتون زن ملکشاه ظاهراً به این ازواج مایل نبود و بهانه میتراشید، ولی ملکشاه رضا داد. قرار شد که خلیفه مادر و عمّهی خود را به اصفهان بفرستد و چنین شد. زنان و خاتونان غزنه و سمرقند و خراسان هم آمدند و مجلس عقد فراهم شد. ضمن عقد قرار گذاشتند که این ازدواج به شرطی صورت میگیرد که در کاخ خلیفه هیچ کس از کنیزان و حظیّه و قهرمانه (وکیل و سرپرست) وجود نداشته باشد. وزیر هم ظاهراً قبول کرد و عقد در 11 صفر 475- 11 ژوئیه 1082م بسته شد. مهملک خاتون با مادرش ترکان خاتون پنج سال بعد وارد بغداد شدند. جهاز عروسی بر 130 شتر بُختی با پالان دیبای رومی حمل شد و بسیاری از اشیاء طلایی و نقره بر آن بود. هم چنین 74 قاطر از این گروه 12 صندوق نقره پر از جواهر بار داشت. سه عماری و کجاوه با آن همراه بود و سه هزار سوار پیشاپیش جهاز با بوق و کرنا حرکت میکردند و امیر سعدالدوله گوهر آیین و امیر برسق با آن قافله بودند.
پنج روز بعد خلیفه وزیر خود ظهیرالدین را در حالی که سیصد شمع بزرگ و مشعلهای نفتی در پیش او میبردند- پیش ترکان خاتون فرستاد و تخت روان نیز همراه برده شد. وزیر به مادر دختر گفت ان الله یأمرکم أن تؤدّوا الامانات الی اهلها. مادر گفت قبول است و اطاعت میشود. خواجه نظامالملک و امراء و زنان آنان در حالی که هر کدام در دست خود یک شمع داشتند مَحفّهی مجلل دختر را همراهی میکردند. ملکشاه هم این روزها از طریق حلب به بغداد رسیده بود، ولی خودش به عنوان شکار از شهر خارج شد و این عادت پادشاهان مشرق و ترکان در عروسی دخترشان بوده است. در مهمانی آن شب چهل هزار من شکر مصرف شد که حدود هشت هزار دینار تنها قیمت شکر آن مهمانی بود. ملکشاه بعد از انجام مراسم به اصفهان بازگشت. این ازوداج هم معلوم است که به زودی به سردی گرایید. از همان سال اول دختر شکایت به سرد مزاجی شوهر کرد. ملکشاه در سال 482ه/ 1089م یعنی دو سال پس از ازدواج کس به بغداد فرستاد تا دختر را به اصفهان آرند و چنین شد و فرزند خردسالش را همراه برد و عجب این که زن جوان در ذیقعده همین سال آبله گرفت و بمرد. از آن روز دیگر مناسبات ملکشاه و خلیفه به سردی گرایید و چنان شد که ملکشاه قصد داشت مقتدی را از بغداد اخراج کند، ولی خود نیز در صفر 485ه / مارس 1092م درگذشت و در مقبره الشُوینزی مقبره شیخ جنید به خاک سپرده شد.
دختر دیگری از ملکشاه معروف به خاتون، همسر المستظهر بالله عباسی شده است که پس از المقتدی بود و در 487ه / 1094م خلافت یافته بود و در سال 502ه / 1108م که محمد بن ملکشاه سلطنت میکرد خواهر او را خواستگاری کرد و عقد در اصفهان بسته شد و پسر نظامالملک وکیل این عقد بود. صداق او هم صد هزار دینار بود و دو سال بعد دختر را به بغداد بردند. آخرین شاهزاده سلجوقی در دربار عباسی سلجوقه خاتون دختر ارسلان بن سلیمان سلطان روم بود که به عقد الناصرالدین الله درآمد. او ابتدا در حبالهی نورالدین محمد قرا ارسلان پادشاه حِصْن کیفا بود و چون بسیار زیبا بود خلیفه ناصر خواست تا از شوهرش طلاق بگیرد و به ازدواج او درآید. به یک روایت این امر بعد از مرگ شوهرش (5810 / 1185م) صورت گرفت و در این ازدواج شیخ ابو یعقوب شیرازی، شیخ رباط ارجَوان دخالت داشت. این زن مورد توجه ناصر بود و چون درگذشت خلیفه شب و روز میگریست. کتابخانهای نیز بر مزارش ساخت. وقتی ایوبیان در شام روی کار آمدند آنان نیز سیاست پیوندهای خانوادگی با خلفا را مثل سلجوقیها دنبال کردند و ما میدانیم که آخرین زن دولت عباسی شمس الضحی لقب داشت و اسم اصلی او شاه لبنی بود دختر عبدالخالق بن ملکشاه بن صلاح الدین ایوبی کُرد که به ازدواج ابوالعباس احمد پسر المستعصم بالله درآمد. خلیفه در 656ه / 1258م به امر هلاکو به قتل رسید. بعدها علاءالدین عطا ملک جوینی که همراه مغولان به بغداد رفته بود و نسب خود را به فضل بن ربیع میرساند با این شمسالضحی ازدواج کرد. 22 سال عراق تیول صاحب دیوان و برادرش عطاملک جوینی بود و این همان صاحب تاریخ جهانگشای معروف است.»[1]
[1] - گذار زن از گدار تاریخ، دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ناشر کیانا، چاپ اول، 1382، صص 83 تا 86
2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 212