شواهد نشان دهندهی آن است که زنان از احترام خاصی در نزد مغولان برخوردار بودهاند. گاهی نیز شاهد حضور زنانی از سرزمینهای تصرف شده میباشیم که بر اثر لیاقت و شایستگی به مقامات بالا رسیده و یا در سرزمین خود به حکمرانی منصوب شدهاند. «چنان که جهانگشای جوینی مینویسد احکام فاطمهی خراسانی در دستگاه اوکتای قاآن از اندرون به بیرون روا بوده است و به خصوص وقتی ازبکان از کارها برکنار شدند دست او (فاطمه) در کارها گشاده گشت و بزرگان از هر طرف تحت حمایت او در میآمدند و هنگام رویداد مشکلات به او توسل میجستند. خاصه بزرگان خراسان و جمعی از سادات مشهد نزد او رفتند و در کنف حمایت او قرار گرفتند. گاه نفوذ شخصیت زن تا مرتبهای میرسد که بزرگترین امپراتوران جهان را پیرو خود میسازد و به دین خود درمیآورد. از جمله نفوذ همسر مسیحی «بایدو» سلطان مغول که بر بزرگترین امپراتوریهای آن روزگار حکومت داشت به جایی رسید که او را به دین خود یعنی مسیحیت درآورد.
در زمان هلاکوخان مغول نیز چنین روایت شده است که پس از فوت اتابک محمدبن سعد که به تدبیر و زیرکی او خطه فارس از ایلغار مغولان در امان مانده بود همسر او بانو ترکان قدم پیش نهاد و برای در دست گرفتن زمام پارس در مجلسی که برای تعیین جانشین اتابک فقید تشکیل یافته بود شرکت جست و با یک مانور سیاسی قوی و ایراد سخنرانی مستدل و متین مجلس را در دست گرفت و فرزند خود محمد را که کودکی خردسال بود جانشین شوهر فقید خود ساخت و آن گاه شخصاً زمام سلطنت پارس را در کف با کفایت گرفت. در این زمان هلاکوخان مغول که از فوت اتابک محمدبن سعد آگاه شده بود خود را آماده یورش به خطه فارس کرد، ولی بانو ترکان که به فراست مقصود هلاکو را پیش بینی کرده بود فرصت را از دست نداد و خواجه نظامالدین ابوبکر وزیر صدیق شوهر فقید خود را احضار کرد و نقشه ماهرانهای را که برای دفع شرّ مغولان طرح کرده بود با او در میان نهاد. شاه بانو ترکان صندوقهای بزرگی را که مملو از جواهرات تابناک و چندین رشته مروارید گرانبها و شمشیرهای زمرد نشان و ظروف چینی خوش تراش و پارچههای زربفت بود به وزیر خود سپرد و به او فرمان داد بلادرنگ پیش از آن که خطه فارس گرفتار حمله مغول شود و جان و مال مردم تباه گردد این تحف و هدایا را با جمعی از غلامان خوش قد و قامت و زیباروی به اردوگاه هلاکوخان مغول ببرد و آنها را با تشریفات خاصی با احترام تمام به خان مغول اهدا کند. سپس به او آموخت که چه کلمات نغزی به هلاکوخان بگوید تا او تحت تأثیر قرار بگیرد و از قصد شوم خود منصرف شود. خواجه نظامالملک مطابق برنامهای که بانو ترکان قبلاً ریخته بود با آن هدایا و غلامان زرین کمر به حضور هلاکو آمد و دستورات بانو ترکان را به کار بست و سخنان او را بازگو کرد و آن دشمن قهار را که کمتر با هدایا و ارمغانهای ذیقیمت از تصمیم خود منصرف میشد چنان مفتون و مجذوب پیغام مؤثر و خردمندانه بانوترکان ساخت که خان مغول قشون خود را که داشت رو به پارس حرکت میکرد از میان راه باز گرداند. خواجه نظامالملک مأموریت خود را انجام داد، مردم سراسر خطه پارس این اقدام قاطع و سریع بانوی خود را ستودند و عارف و عامی با مسرّت تمام شایستگی آن زن خردمند را به فرمانروایی سرزمین خود تأیید کردند.
چندی پس از دفع این غائله فرزند خردسال بانو ترکان که برای تماشای شهر به بالای قصر رفته بود به زیر افتاد و در دم جان سپرد و مادر خود را داغدار ساخت. وقتی بانو ترکان از عزای فرزند فارغ شد با جلب نظر بزرگان پارس محمد شاه سعدبن زنگی را به سلطنت پارس برگزید و دختر زیباروی خود را هم به عقد و ازدواج او درآورد، ولی چندان نگذشت که این سلطان دست به فسق و جنایت گشود و خون بسیاری از مردم را بریخت. بانو ترکان برای منع آن پادشاه نابکار از اعمال زشت به کرات او را نصیحت کرد ولی سخنانش در دل سیاه او بی اثر ماند تا این که سرانجام ناچار شد او را از سلطنت خلع کند و شخص دیگری به نام سلجوق شاه به جای او نشاند. سلجوق شاه هم مانند محمد شاه دست به جنایت و فساد و عیاشی گشود. این سلطان حق ناشناس از روی حسادت به احترام و منزلت اعتباری که بانو ترکان در میان مردم سراسر پارس داشت، توطئهای برای قتل او ترتیب داد و نیمه شبی عدهای غلام زنگی برای اجرای این مقصود شوم به خوابگاه آن زن بزرگوار فرستاد. بانو ترکان با این که غافلگیر شده بود به دفاع برخاست و یک تنه با شمشیر به جنگ پرداخت و چند تن را از پای درآورد، ولی سرانجام تاب مقاومت نیاورد و به وضع فجیعی کشته شد. هلاکوخان که تا آن زمان به احترام شخصیت قابل احترام ترکان بانو و رعایت محبوبیت و نفوذ او در میان مردم از حمله به خطه فارس خودداری میکرد به محض شنیدن خبر این قتل فجیع عنان رکیب رها کرد و روی به فارس نهاد و پس از مختصر جنگی سلجوق شاه و همدستانش را در مسجد شیخ ابواسحاق کازرونی محاصره کرد و آن سلطان خائن و جنایتکار را دستگیر ساخت و سر از بدنش جدا کرد.
بانو ترکان از شخصیتهای بزرگ و سایستمداران و خردمندان تاریخ ایران است که در یکی از بدترین ادوار تاریخ ایران با اثبات برتری شخصیت خود به اقران مردان مثل محمد شاه سعدبن زنگی و سلجوق شاه به مرتبهای رسید که مردم پارس هیچ کس را در مقام مقایسه با او در نمیآوردند. او با شیوه مدبرانه زمامداری خود نه فقط از پشتیبانی قاطبهی مردم، بلکه از احترام فوقالعاده هلاکوخان مغول نسبت به خود برخوردار بود. چنان که هلاکوخان وقتی به فارس آمد به پاس احترام آن زن بزرگ جز کشتن قاتلین او دست به خون هیچ کس دیگر نیالود. بدین ترتیب از برکت حسن عمل شاه بانو ترکان مردم خطه پارس از قتل عام هلاکوخان در امان ماندند.»[1]
[1] - قدرت و مقام زن در ادوار تاریخ، غلامرضا انصافپور، 1346، شرکت نسبی کانون کتاب، منتخب از صفحات 96 و 126
2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 298