پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

حرمسرای نادر

 

 

حرمسرای نادر

 

نادرشاه را می‌توان جزء یکی از پادشاهان نادر دانست که پس از رسیدن به حکومت به تشکیل حرمسرا اقدام ننمود. احتمالاً او تا قبل از رسیدن به قدرت تصوّری از نقش حرمسراها در دربار نداشته است، ولی پس از آن که در زندگی مبارزاتی خود با حاکمان به مقابله یا مماشات و همنشینی آنان توفیق یافت، مسلّماً آگاهی او از نحوه‌ی زندگی درباریان و عیش و نوش و عملکرد حرمسراها افزایش یافته است. شیوه زندگی نادر بیانگر این موضوع می‌باشد که او چه قبل از پادشاهی و یا پس از آگاهی نیز تأثیری بر روحیه وی نداشته و تمایلی به تشکیل حرمسرا از خود نشان نداده است. از همان ابتدای تاجگذاری نشان داد که خواهان تغییر و تحوّل در سیستم فرهنگی صفویه می‌باشد و به طور کلّی جایگاه مستحکم و پایدار حرمسراهای صفوی را منسوخ کرد و سیاست محبوس کردن شاهزادگان را در حرمسرا از بین برد و به تکاملِ توانایی و آماده سازی فرزندانش در جامعه پرداخت. در این رابطه مایکل آکس دورتی می‌نویسد:«مثال دیگری هم از رفتار نادرشاه نسبت به زنان در درست داریم. تمایل افراطی شاه سلطان حسین برای همخوابگی با همسران جدید مشهور خاص و عام بود. روایتی که قاعدتاً می‌باید صحیح باشد، می‌گوید: رجال مملکت از این بابت از پادشاه تقلید می‌کردند امّا نادرشاه علیه این گرایش عمل می‌کرد و به قول هنوی وقتی بر تخت سلطنت نشست حکمی صادر و اعلام کرد مبنی بر آن که هر کس زنِ مرد دیگری را منحرف و یا به عنف زن شوهرداری را تصرّف کند مرگ او جایز است. کسانی که دختران زیبایی دارند و آن را به عقد مردان جوان در می‌آورند به هیچ دلیلی نباید با این دختران به خشونت رفتار کنند. در دوره شاه سلطان حسین اشرافِ سرشناس هر زنی که مطلوب طبع خود می‌دیدند، چه شوهردار و چه بی‌شوهر در او طمع می‌کردند. امّا در آن جا که نادر خود قوانین را به دقّت مراعات می‌کرد، معدودی جسارت می‌کردند در دوره نادرشاه از آن تخطّی کنند. بارها در روایات می‌خوانیم او مانع ربوده شدن و یا تجاوز به عنف به زنان شده و یا مرتکبان را جزا داده است (حتّی یک مورد مشهور هم از انحراف مشاهده نمی‌کنیم). احتمال می‌دهیم این شیوه به محبوبیت او به منزله‌ حاکمی عادل افزوده است و تمایز آشکاری بین ماهیت زمامداری او و آخرین شاهان صفوی را عیان کرده است.»[1]

اگر دیدگاه و عقیده نادر نسبت به احترام خانواده و زنان این چنین باشد، در نتیجه معلوم نیست هنوی بر چه مبنایی قضاوت کرده که می‌نویسد:«نادر به زنان علاقه بسیار داشت. می‌گویند که تا چند سال پیش از مرگش هر شب دختری به حضور او می‌بردند، ولی این خود قصّه‌ی مسخره‌آمیزی بیش نیست. وی در اواخر عمر به سی‌ و سه زن قناعت می‌کرد و بعضی از آن‌ها را مدّت‌ها دوست داشت. در جنگ‌های با ترکیه عثمانی غالباً زنان خود را همراه می‌برد. نادر از عشق‌بازی با پسران بی‌نهایت تنفّر داشت و اگرچه بارها می‌توانست با تنبیه مرتکبان این گناه درس عبرتی به مردم بدهد، ولی فقط در یک مورد بود که دستور داد چشمان مردی خاطی را برآورند و گوش و بینی و لب او را ببرند. در اثر این وضع غم انگیز بود که آن مرد خود را هلاک کرد.»[2]

در هر صورت روابط نادر با زنان غیر طبیعی نبوده و رفتار او قابل مقایسه با دیگران نیست و علّت این رفتار را ناشی از آن می‌دانند که:«از خصوصیات اخلاقی دیگر نادرشاه یکی هم رأفت و شفقت تقریباً عجیب او نسبت به زنان بود. به چند مورد معدود با زنان اسیر بی‌تخطّی به حرمت آنان و حتّی جزای شدید خاطیان رفتار می‌کرد. گفته می‌شود به لحاظ روانی این شفقت او از مهربانی مادرش نسبت به وی و برادرش ابراهیم سرچشمه داشته است. چون آن شیرزن در عین منتهای بی‌نوایی و تهیدستی و جوانی دو یتیم خود را با شفقت فراوان به بار نشاند و هیچ کس دیگری را به همسری نپذیرفت.»[3] در ابتدا همسران نادر، دختران باباعلی حاکم ابیورد بودند که با فوت یکی از آن‌ها دیگری به همسری او در می‌آید. همسر دیگر او مرضیه بیگم دختر شاه سلطان حسین می‌باشد و مجید دوامی نیز در کتاب خود که البتّه به شکل داستان سرایی می‌باشد از زن سوگلی نادرشاه به نام جهان‌بانو در اصفهان نام می‌برد و می‌نویسد که ساختمان اندرونی پادشاه در زمان زندیه بر اثر زلزله خراب شده است.

با توجّه به موارد ذکر شده کمتر نکته‌ای می‌توان یافت که نادر نسبت به اسرای زن بدرفتاری کرده باشد و هنگام بازگشت از دهلی نیز آن‌ها را آزاد کرد که به خانه‌های خود بروند. تنها مورد استثنا که خاطره‌ی ناگوار و توجیه ناپذیری از خود باقی گذاشته است برخورد وی با اسرای زن داغستانی می‌باشد و معلوم نیست بر اثر ناتوانی و ضعفی که از مردان لزگی دیده و یا عوامل دیگر دستور داده‌اند که دختران و زنان آن‌ها را بین سپاهیان خود تقسیم کنند و حتّی در صورت کمبود از زنان دیگر استفاده شود. نادر با این عمل ناهنجار خود تمام زرق و برق شکست دهلی و کسب غنایم آن را از بین برد. ایّامی را که نادر برای عیش و نوش صرف می‌کرده بسیار محدود و در حدّ اعتدال بوده است و در هنگام شب اوقات حضور وی را در اندرونی بسیار قلیل ذکر کرده‌اند. نادر از مصرف مشروبات الکلی نیز امتناع نداشته‌اند ولی هرگز همانند پادشاهان صفوی راه افراط را نپیموده و رعایت جوانب را می‌نموده‌اند و در اواخر عمر نیز این عمل را احتمالاً به توصیه پزشکان کنار گذارده بود و به طور کلّی هیچ کس او را مردی دائم‌الخمر توصیف نکرده است. در باره می‌گساری نادر می‌نویسند:«علاقه‌ی نادر به آراستن مجلس بزم که به صورت عادت روزمرّه وی درآمده بود، مشهور بود. شاید برپایی مجالس می با وجود منع مذهبی میخوارگی تعجبّ برانگیز باشد. با وجود این برپایی مجالس می در میان افغان‌ها و پیروان اسلام در شهرهای ایران امری معمول بود و سابقه آن به قهرمانان حماسی، جنگجویان ترک و مغول و از جمله تیمور و پیش از او می‌رسید. نادر برخلاف طهماسب و شاه سلطان حسین هرگز معتاد به الکل نشد و تحت تأثیر دائمی الکل قرار نگرفت. او کار و تفریح را به هم نمی‌آمیخت. هدف می‌گساری نادر استراحت و آرامش در پایان روز بود. اوضاع جاری و سایر امور معمولاً در این مجالس بحث نمی‌شد. این مجالس در خدمت ایجاد رشته‌های احساسات مشترک و اعتماد بود. گرچه بعضی از مقرّرات وجود داشت که در این مجالس می‌بایست به آن‌ها عمل می‌شد. همچنین این مجالس برای افراد سبک‌ مغز و احمق تله محسوب می‌شد. نادر هرگز در طول روز به تفریح و سرگرمی نمی‌پرداخت. معمولاً بعد از غروب به محل اقامت خود می‌رفت. دست از امور جاری می‌کشید. همراه سه یا چهار نفر از نزدیک‌ترین دوستانش شام می‌خورد. یک جام یا حداکثر سه جام شراب می‌نوشید. در تمام این مدّت کاملاً رفتاری آزاد و بذله‌گویانه در پیش می‌گرفت. هیچ کس حق نداشت در این مجلس خصوصی از مسائل جاری سخنی به میان آورد. افراد می‌بایست رفتار صمیمانه‌تری در پیش می‌گرفتند. نادر به کسانی که او را در این مجالس خشنود می‌کردند، مهربانی می‌کرد. رفتارش در حضور جمع متفاوت و توأم با نزاکت بود. در این مجالس کسی نمی‌توانست بیشتر از هم رتبگانش توجّه نادر را به سوی خود جلب کند یا نفوذ بیشتری بر او داشته باشد. افراد اجازه داشتند در مجالس می بی قید و بند و تکلّف سخن بگویند. نادر به سخنانی اجازه‌ی ابراز می‌داد که در سایر مواقع قدغن بود. با این وجود در سخن گفتن حد و حصری نیز وجود داشت. مردی در پاسخ این سؤالِ نادر که کودکی که مادرش با ده سرباز همخوابه شود، چه از آب در می‌آید؟ آن مرد گفت: مثل مادر تو«نادرِ دو رو» می‌شود. نادر احتمالاً نیش و کنایه‌هایی را که پس از مرگ پدر در دوره فقر و تنگدستی خود و مادرش گفته می‌شد به خاطر آورد. وی بلافاصله دستور داد مرد زبان دراز را خفه کنند.»[4]



[1] - ص 279 شمشیر ایران تألیف مایکل آکس دورتی ترجمه محمّد حسین آریا - 1388

[2] - ص 323 زندگی نادرشاه تألیف جونس هنوی ترجمه اسماعیل دولت شاهی 

[3] - ص 15 شمشیر ایران تألیف مایکل آکس دورتی ترجمه محمّد حسین آریا - 1388

[4] - ص 166 شمشیر ایران تألیف مایکل  آکس دورتی ترجمه محمّد حسین آریا 1388

2 آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه، علی جلال‌‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 121

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد