حکومت نادر یک سیستم کاملاً نظامی است و در کانون این نظام شخص نادر است که تمام فرامین از جانب او صادر میشود و یا به وسیله او شکل میگیرد. سراسر زندگی کوتاه مدّت نادر آکنده از مبارزه و جنگ میباشد. در نتیجه تمام امکانات اقتصادی و تولیدی و فرهنگی و هنری در حول و محور این کانون میچرخیدهاند. اگر به سالهای حکومت نادر و مبارزات او برعلیه شورشهای داخلی و همچنین جنگهای خارجی توجّه شود، دیگر انتظار از رشد و توسعه هنری و گرایش نادر به هنر و معماری کاری بیهوده است. نادری که جایگاه مستقرّی نداشته و همواره پایتختش زین اسب و خیمهگاهش خانهی او بوده است چگونه میتوانست به سیستم و دیوان اداری توجّه نماید و از همه مهمتر هنر زمانی رشد مییابد که حداقل آرامشی در جامعه حکمفرما باشد و در نهایت به همین دلیل است که در این دوران هیچ توسعه هنری را شاهد نیستیم. در این وضعیت تنها علائم و ذوق هنری نادر را میتوان به تزئین و توجّه به بعضی اماکن مذهبی و یا زینت خیمه و مراسم جشن و سرور در همین مکانها یافت. محمّدکاظم که خود شاهد یکی از این صحنهها بوده است، مینویسد:«...و از جملهی عجایبات که مسوّد این اوراق ملاحظه نمود یک زنجیر فیل بسیار بزرگ با دو فیلبچّه به مجلس آوردند و جُل مروارید دوزی بربالای آن انداخته و خلخالهای طلا و نقره بر دست و پای آن بسته، به مجرّدی که چشم آن فیلان بر حضرت صاحبقران افتاد، دستهای خود را خم کرده به کرنش شهنشاهی مشرّف گشتند و بعد از آن که سازندگان، سازها را به نوازش درآوردند و مرد فیلبان در پیش روی آن ددها به بازی کردن درآمدند که آن فیلان نیز به نحوی رقّاصی میکردند که گویا صاحب اصول مملکت فرنگ و رقّاص بر نغمهی چنگ بوده، بعد از ساعتی که پیلان رقّاصی را به اتمام رسانیدند، چند رأس بُزِ پر خط و خال عجیب که در مملکت ایران ندیده بودم به مجلس آوردند و آن جانوران نیز به هوای سازندگان رقّاصی بسیار کرده و ساکت شدند و چند رأس عوامل با جُلهای زربفت آوردند آنها نیز به صنعت تمام رقّاصی کرده و به در بردند و دیگر دسته به دسته رقّاصان و تقلیدگران ایرانی و هندوستانی و فرنگی به مجلس آمده، هر یک به طرز و صوت خود مقلّدی و بازیگری کرده، ساکت میگشتند.»[1]
به طور کلّی علاقه و گرایش نادر بیشتر در حدّ همین مراسم بوده و تمایلی به شعر و کتابت در او دیده نمیشود، هرچند که در مواقعی اهداء کتاب در ایران و یا علاقه به کتب را در دهلی به او نسبت دادهاند ولی اگر این روایتها صحّت داشته باشد تمایل نادر را به هنر و هنرمندان در همین حد باید پنداشت. مایکل آکس دورتی با ذکر مثالی در رابطه با علاقه نادر به شعرا مینویسد:«در حکایتی آمده شاعری اهل خراسان راه درازی تا قندهار آمده بود تا ابیاتی در مدح و ثنای نادرشاه بخواند. او اشعار خود را در باریابی نزد شاه خواند، لکن مطلوب طبع واقع نشد و به یکی از حاجبان دستور داد شاعر را دورِ اردو بچرخانند و او را برای فروش عرضه کنند امّا خریداری پیدا نشد. آنگاه نادرشاه از او پرسید چه طور به اینجا آمدهای؟ شاعر گفت: سوار بر الاغ. نادر گفت: الاغ را برای فروش عرضه کنید که فوراً با قیمت شیرینی فروخته شد. نادرشاه پول الاغ را به حاجب داد و شاعر را با تمسخر از اردو راند. نادرشاه دلبستگی چندانی به هنر نداشت.»[2]در یک جمع بندی کلّی رضازاده شفق در مورد هنرِ زمان نادرشاه مینویسد:«هنر عمدهی نادر جنگآوری بود. لطفعلی بیک آذر متولّد 1123 در آتشکدهی خود از فقر ادبی آن دوره بحث میکند و در قسمت احوال معاصرین چند تن از معاصرین را ذکر میکند که هیچ کدام جز شیخعلی حزین شهرتی نیافتند. آقا تقی صهبا که پزشک دربار نادر هم بود از حدّ متوسّط برتر نرفت. پس اگر لطفعلی بیک را (که سیزده سال بعد از نادر تألیف نمود.) در نظر نگیریم، دو شخص معروف زمان نادر، میرزا مهدیخان و شیخ حزین بودند. با این که نادر علاقهای به ادبیات نداشت با این حال چهارصد جلد کتاب خطّی به کتابخانه آستان (امام رضاعلیهالسلام) تقدیم نمود. نیز او بود که توسّط میرزا مهدیخان به تألیف تاریخ نادری دستور داد و شاعر هندی محمّدعلی بیک را در سرودن منظومه نادرشاه تشویق نمود. تنها شاعری که نادر به او ارادت داشت حافظ بود و شاید از غزلهای آن شاعر تفأل میکرد. نادر از لحاظ شهرسازی و عمارت فعالتر بود. از شماخی نو و نادرآباد و خیوک آباد سخنی رفت. همچنین از تکمیل بقعهی مطهر امام رضا (ع) و بنای مولودخانهی دستگرد و ساختمان گنجینه در کلات ذکری به میان آمد. در شیراز نیز آبادیها به عمل آورد. نهایت این که به واسطهی طغیان تقیخان رو به ویرانی نهاد. در اصفهان کاری انجام نداد ولی در قزوین قصری ساخت که هنوی از آن یاد کرده. در مازندران هم کاخی به نام چهل ستون برپا نمود که سِر ویلیام اوزلی در کتاب سیاحت خود آن را وصف کرده. نادر موقع اقامتش در دهلی دستور داد تصویرهایی از او بکشند که یکی اثر غلام محیالدّین هندی بود. در لندن دو تصویر از نادر موجود است که یکی در ایندیا آفیس و دیگری در ایندیا میوزیوم هست و گویا هر دو توسّط هنرمندان ایرانی در قرن هیجدهم نقش شده، ولی معلوم نیست معاصر نادر بوده باشند. نقّاشی دیگر در تصرّف کمپانی شرقی هند است که گفتهاند از زمان نادر است . همچنین نادر به یک انگلیسی به نام کاسل دستور داد و او چند مجلس جنگ برایش ترسیم کرد.»[3]
[1] - ص 357 – تعلیقات کتاب تاریخ نادرشاهی – محمّد شفیع تهرانی(وارد) – به اهتمام رضا شعبانی
[2] - ص 305 – شمشیر ایران (نادرشاه)– مایکل آکس دورتی – ترجمه محمّدحسین آریا - 1388
[3] - ص 230 – نادرشاه – تدوین و ترجمه صادق رضا زاده شفق - 1386
4- آینه عیب نما, نگاهی به دوران افشاریه و زندیه, علی جلال پور, انتشارات گفتمان اندیشه معاصر, 1397, ص 124