همان گونه که اشاره شد در زمان نادر هیچ توسعهای در جهت آبادانی و معماری برداشته نشده و از حدّ ترمیم و بازسازی و اهدای نذورات فراتر نرفته است. با این حال احداث برخی ساختمانها را منسوب به نادر میدانند که به طور مسلّم دستور ساخت آنها نیز در جهت اهداف نظامی و مقابله با دشمنان و به خصوص در هنگام محاصره شهرها بوده است. رضازاده شفق در بررسی خود در باره ابنیه نادری به همین چند نکته بسنده کرده و مینویسد:«در دستگرد بنایی به یادگار تولّد خود ساخت و آن را مولودگاه نام کرد. در کلات نادری خزانهای بنا نهاد و در مشهد بقعهی مدفن خود را ساخت. نادر مساعی جمیله در تزئین آستانه رضوی به کار برد. خود و زنان حرمش نذورات بسیار و هدایای بیشمار برای تزئین عتبات عالیات عراق تقدیم کردند. در شیراز به امر نادر بنای شاهچراغ را مرمّت نمودند. در قزوین تالاری به صورت ایوان در یکی از باغها دیده میشود که به نادر منسوب است. در بین کرمان و سیستان میلهایی به امر نادر در صحرای کویر بنا گذاشتهاند که راه بیابان را نشان میدهد. در راه وزیرستان جنوب غزنین سه چاه در حوالی وانخواه به نادر منسوب است.»[1]
تنها مکانی که در آن جا به دستور نادر چندین بنا و آن هم به خاطر محافظت از خانواده و گنجینهها ساخته شد، واقع در کلات میباشد. هرچند که آیندهنگری نادر نسبت به منطقه استراتژیک و نفوذ ناپذیر کلات درست بود، ولی بعد از قتل وی به آسانی در تصرّف مخالفان قرار گرفت و سرانجام خانوادهاش مقتول و گنجینههایش به تاراج رفت. برای آن که با وضعیت کلات در زمان نادر بهتر آشنا شویم به دو روایت اشاره میگردد:
ــــ «در کتاب کیّنیر صاحب مسطور است که کلات قریب یک درجه در شمال مشهد در راه مروِ شاه جهان در جایی واقع است که آن را اژدرکوه گویند و اطراف آن همه کوهستان است و آن کوهی است بسیار بلند و فقط دو راه تنگ دارد. بعد از آن که به قدر هفت میل بالا میروند، سطحهای نمودار میشود که قریب دوازده میل محوّطه آن است و چشمههای خرد بسیار دارد و غلّه و برنج در آن جا به فراوانی حاصل میشود. سکنهی آن جا در چادر زندگی میکنند. فقط عمارتی که در این سطحهی نیکوآئین به نظر میآید دو برج و عمارت کوچکی از مرمر است که نادر بنا کرده است. برجها را به جهت محافظت راه و خانه را به جهت مقام خود نادر ساختهاند. چون سطحهی مزبور را رها کرده به قدر پانزده میل دیگر بالا روند به قلّه کوه میرسند. در آن جا سطحه دیگر به نظر میآید که اگرچه به بزرگی قطعه اوّل نیست، امّا در حاصلخیزی به آن برابری میکند. اشکالی که در گرفتن کلات و قلعه سفید است، همان صعوبت راه است و چون بر قلّه کوه واقعاند. اگر سنگی از کوه به غلطد، اگر سبب تباهی نشود سدّ راه دشمن خواهد شد.»[2]
ــــ «کلات دژی است که دیوارهای بلند و استوار دارد و به درون آن جز از راههای ویژه نتوان رسید. در سوی غربیاش دژی به نام فرود استوار و آراسته است. کوههای بلندش پر از آهوان و دیگر شکارهای گوناگون است. از نرگس و لاله، چشم و چراغ گیتی است و چون جایی تنگ و دلپذیر و در استواری بیهمتا است نادر در زمان پیش، رخنههای آن را با آهک و ساروج بسته و دو سه جای آن بناهای استوار ساخته و در آن نارککاریها به کار برده. بام آنها را مرمر فرش کرده و در زمینهای پست آن جا باغها آراسته و به گلهای رنگارنگ آزین داده و چشمههای آب شیرین خوشگوار از هر سو روان گردانیده بود. مرکب پادشاه در اوایل شوّال به آنجای دلگشا رسیده و به دژ فرود آمد.
شاهنشاه با نزدیکان به تماشای آن سرزمین پرداختند و پس از گردش در آنجاهای دلنشین با شکارچیان به شکار کبک و آهو و دیگر مرغان و چهارپایان دست یازیدند. پس از پایان یافتن شکار و گردش کوهسار در اواخر ماه شوّال به مشهد رهسپار گردیدند. از سه ماه زمستان به مشهد رهسپار گردیدند. از سه ماه زمستان، دو ماه نخست را در سراهای گرم به سر برده، بر بالشهای نرم تکیه کردند. در بیست و ششم ماه ذی حجه به سوی داغستان کینهخواه روان گردیدند و چون در زمانی که شهر طوس به دست پادشاه گشوده گشت در آستان رضوی ایوان میرعلی شیر را با دو منارهاش زراندود ساخته بود. در این زمان به اندیشهی تذهیب گنبد نجف افتاد و به این آهنگ دستهای از استادان ماهر را با بیست بار سیم و زر به آن جا فرستاد.»[3]