پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

نادر و اقلیَت های مذهبی

نادر متدیّن یا بی‌دین

 

شاید مهمترین تفاوت دیدگاه مذهبی نادر را نسبت به پادشاهان دیگر در این نکته می‌توان یافت که او برای رسیدن به اهداف سیاسی نظامی خود تمایلی به استفاده از مذهب نداشته و می‌خواست ضمن دستیابی به اهداف سیاسی‌اش اختلافات مذهبی را از میان بردارد. بر همین اساس و مدارای وی با ادیان دیگر، مورّخان را بر آن داشته که با توجّه به جهان‌بینی خودشان او را گاه شیعه و یا سنّی و یا بی‌اعتقاد به همه‌ی ادیان متّهم سازند. اکثر افراد وی را شیعه‌ی متعصّب خوانده‌اند؛ تعدادی نیز او را لامذهب توصیف کرده و می‌گویند اصلاً مذهب نادر معلوم نبوده و تنها نیایش او این بود که قبل از جنگ یک دقیقه سر بر زمین می‌گذاشت و دعا می‌خواند و از این نظر او را مورد انتقاد قرار داده‌اند. لاکهارت در بررسی‌های تاریخی خود می‌نویسد:«نادر اشتباه‌های فراوانی داشت ولی از تعصّب مذهبی به دور بود و اقدامات او را در این زمینه نمی‌توان در شمار خطاهایش داشت. راست است که به شیعیان سخت‌گیری‌هایی روا داشت ولی این کارها را صرفاً به دلیل جلوگیری از تشتّت دینی می‌کرد. در مورد تلاش‌های آمیخته با خشونت وی برای نزدیکی شیعیان با سنّی‌ها سخن بسیار گفته شده است. این اعمال درست در جهت عکس اقداماتی است که شاه اسماعیل و جانشینانش برای تمرکز قدرت در دست شیعیان، سپردن نقش اساسی اداره‌ی مملکت بدان‌ها و تأمین وحدت مذهبی در ایران معمول داشته بودند. مسلّم است که نادر پیش از جنبه‌ی محدود ملّی دیدی وسیع و جهانی داشته و حدود سرحدّات امپراطوری خود را بسیار دورتر از مرزهای کشوری صفویان در نظر می‌آورده است. نتیجتاً این طور می‌شود استنباط کرد که او در اندیشه‌ قراردادن خویش در رأس یک دنیای واحد اسلامی بوده است.»[1] هنوی نیز در این رابطه و بدون توجّه به جنگ‌های صلیبی و حوادث قرون وسطی و دستگاه تفتیش عقاید اروپائیان در مورد بی‌اعتقادی نادر می‌نویسد:«هنگامی که ظلم و اصول عجیب دولت‌هایی را که معمولاً در کشورهای اسلامی بر سر کارند به نظر می‌آوریم، از تفکّر در باره‌ی مذهب عیسویت عقایدی عالی در ما پدید می‌آید و کسانی که مشتاق به کار بردن اصول خاصّ مذهب عیسوی هستند چه قدر شایسته ستایشند.

در آغاز سال 1740 میان رهبر مذهبی ارامنه و بعضی از مبلّغان کاتولیک اختلافی پدید آمد. قضیه را ناچار به نادر ارجاع کردند و او رهبر مذهبی ارامنه را به پرداخت مبلغی کلان مجبور کرد و گفت: کشیشان نیازی به پول ندارند و فقط فکر مردم را پریشان می‌کنند و به بهانه مذهب پول می‌گیرند، در صورتی که احتیاج او بیشتر است؛ زیرا آن پول را به مصرف نیازمندی‌های قشون می‌رساند. همچنین نادر در بسیاری از موارد دلیری‌های علی(ع) را بی‌ارزش می‌دانست و از رفتار او انتقاد می‌کرد و می‌گفت علی سپاهیان خود را در بیابان‌ها به حرکت درمی‌آورد و عدّه‌ی زیادی از آن‌ها را به سبب تشنگی هلاک می‌کرد. آنگاه از مردم می‌پرسید چرا به جای استمداد از علی از خدا کمک نمی‌خواهید؟ ظاهراً نادر در مقاصد مذهبی خود انگیزه پیچیده‌ای را دنبال می‌کرد و می‌خواست که ذهن مردم را به خود مشغول دارد و در همان زمان با ایجاد مذهبی نوین مانند پادشاهان گذشته به شهرت خود بیفزاید و چون خاندان صفوی که به سبب تقوی و ایمان بر تخت سلطنت نشسته بودند، او نیز ظاهراً مایل بود که براساس مذهبی نوین سلسله‌ای تازه تأسیس کند.» [2]

مایکل آکس دورتی هم در بررسی‌های خود چنین نتیجه می‌گیرد که گرایش مذهبی نادر جنبه سیاسی داشته و اعتقادی به اصول مذهبی در وجود او نبوده و می‌گوید:«نادر به عنوان یک شیعه پرورش یافته بود امّا او با وجود تغییر مذهب به تعالیم و احکام به هیچ یک از مذاهب تعلّق خاطر نداشت. برخی بر این باور بودند که نادر به رغم استفاده از مضامین مذهبی در نطق‌ها و سخنانش فاقد ایمان مذهبی واقعی بود. بازن پزشک فرانسوی که بعداً به عنوان پزشک مخصوص نادر در خدمت او بود، نوشته است، نمی‌توان تشخیص داد که نادر از کدام مذهب پیروی می‌کند. بسیاری از افرادی که او را از نزدیک می‌شناسند، می‌گویند او به هیچ مذهبی پیرو نیست. احتمالاً سفیران سیاسی روسیه نیز گزارش‌های مشابهی از نادر ارائه کرده‌اند زیرا ملکه الیزابت در باره بی‌دینی فردریک کبیر که معاصر نادرشاه بود، آشکارا گفت که او مقدّسات را به سُخره می‌گیرد. هرگز پا به کلیسا نمی‌گذارد. او نادرشاه پروسی است.

انگیزه نادر در تغییر مذهب ایرانیان به تسنّن کاملاً سیاسی بود. در خارج از ایران تغییر مذهب نادر بیانگر علاقه وی به گسترش نفوذ در جهان اسلام تلقّی شد. تلاشی برای کسب موقعیت سیاسی گسترده در جهان اسلام با وجود مذهب تشیع غیر ممکن بود. مذهب در کانون انگیزه‌های نادر قرار نداشت. بلکه همانند تیمور همه‌ی تلاش نادر برای سیطره بر جهانی معطوف شده بود که او می‌شناخت. نقل است که مردی روحانی در باره بهشت با نادر سخن گفت. پس از آن که مرد روحانی از بهشت و لذایذ و خوشی‌هایش سخن‌ها گفت، نادر از او پرسید آیا چیزهایی مانند جنگ و غلبه بر دشمن نیز در بهشت وجود دارد؟ چون مرد پاسخ منفی داد؛ نادر گفت: بدون این، چه خوشی و لذّتی در آن جا وجود دارد؟»[3] ولی از دیدگاه دکتررضا شعبانی چنین استنباط می‌شود که وی با دید احتیاط نگریسته و معتقد است که این دیدگاه‌ها نمی‌تواند صحّت داشته باشد و احتمال می‌رود که از روی غرض و برای تغییر اذهان مردم بیان کرده‌اند وگرنه موارد احترام گذاشتن نادر به قبور ائمّه در مشهد، کربلا و نجف و مسأله اوقاف کاملاً مشهود است و شاید این گفته از حقیقت دور نباشد که گروه کثیری از مردم سیاست مذهبی نادر را درست درک نمی‌کرده‌اند و تعبیرات مبهم از آن داشتند و سخت‌گیری‌های او نسبت به شیعیان صرفاً به دلیل جلوگیری از اختلافات مذهبی بوده است. با توجّه به اقدامات مذهبی نادر و دفاع وی از حقوق شیعیان در مذاکرات با عثمانی‌ها به سختی می‌توان نظراتی مانند میرزا خلیل مرعشی را پذیرفت که می‌گوید:«نادر پس از مراجعت از هند و از میان برداشتن طهماسب و پسرش عباس از دین مبین بیگانه شد و در اوایل حال به بهانه‌ی تألیف قلوب اهل روم و غیره بعضی از افعالی را که شیوه و شعار شیعه می‌باشد مثل تعزیه داشتن خامس آل عبا حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام شهید دشت کربلا در عُشر محرم‌الحرام، برپاداشتن رسم عید غدیر خم و عید نوروز و غیره از تمام بلاد قلمرو خود موقوف نموده ؟! چادر به یک شاخ افکنده، علانیه‌ی قدغن نموده که کسی قرآن نخواند، بلکه نداشته باشد. العیاذبالله منه چه اگر قرآن راست می‌بود، این همه اختلاف در میان امّت جناب رسول خدا واقع نمی‌شد و شروع به کلمات کفر و زندقه نموده و احداث ظلم و بیداد بی‌نهایت کرده. به این نیز اکتفا ننموده بنا گذاشت که تمام فرقه شیعه را باید به قتل رسانید.»[4]

برای آن که در زمینه بی‌اعتقادی نادر نسبت به مذهب نتیجه بهتری ارائه شود به بررسی یک نویسنده لائیک اشاره می‌گردد که می‌نویسد:«معاصران نادرشاه حکایت می‌کنند که او آشکارا نسبت به مذهب بی‌اعتنایی می‌کرد. بازن طبیب دربار او خاطرنشان می‌سازد که شاه می‌خواست مذهب مخصوصی برقرار کند و این کار بسیار سخت بود. کسانی که از نزدیک با او تماس داشتند معتقد بودند که او آدمی لامذهب بود. به روایت هانوی نادر نسبت به هر دو فرقه‌ی اسلام به یک اندازه بی‌علاقه بود. چنان که این مؤلّف می‌نویسد گویا شاه اظهار تمایل کرده که از اسلام و مسیحیت مذهب نوی بسازد که از هر دوی آن‌ها بهتر باشد و مردم یک وقتی از آن پیروی کنند. ای. کالوشکین مأمور ثابت روسیه در ایران، در گزارش 31 مه 1741م خبری می‌دهد که نادر در 25 مه اسقف ارمنی اسقف کاتولیک، ملاّ و خاخام را پیش خود می‌خواند و به آن‌ها دستور می‌دهد که انجیل حواریون و تلمود را ترجمه کنند. وقتی که آن‌ها ترجمه‌ها را می‌خوانند نادر علّت پاداش گرفتن اسقف‌ها، ملّایان و سایر اشخاصی را که به امور مذهبی می‌پردازند به آن‌ها گوشزد می‌کند. شاه سپس می‌افزاید که قادر متعال به او عظمت قدرت و شهرت داده و در قلب ما بینش به وجود آورده که اختلاف بین این همه آئین‌ها را ببینیم، از میان آن‌ها انتخاب کنیم و ایمان نوی بسازیم که هم خدا از آن خشنود و هم برای ما وسیله‌ی نجاتی باشد. برای همین است که این قدر در جهان آئین‌های مختلف وجود دارد. آئین‌هایی که یکی دیگری را لغو می‌کند و هر یکی فقط خودش را ارزشمند می‌داند. این آئین‌ها یکی نیستند در صورتی که خدا یکی است و آیین هم باید یکی باشد. نادر در حالی که به ترجمه تورات و انجیل و قرآن گوش می‌دهد، گاه‌گاه به پیغمبران یهود، محمّد و علی می‌خندد. او آشکارا اظهار می‌دارد که خودش را کمتر از پیغمبر و علی قابل احترام نمی‌داند زیرا آن‌ها از آن جهت بزرگند که جنگجویان خوبی بوده‌اند و بالاخره می‌گوید که خودش هم در سایه اسلحه به همان شهرتی که آن‌ها به دست آورده‌اند، رسیده.

چنان که یادآور شدیم نادر در سال 1736م در قوریلتای مغان، سه شرط اعلام داشت و وعده داد که اگر قبول افتد به تخت سلطنت خواهد نشست. در شرط سوّم او گفته شده بود که علّت جنگ‌های خونین بین مسلمانان به خصوص بین ایران و ترکیه نفاق‌های مذهبی است. نادر پیشنهاد کرد که برای اجتناب از نزاع‌ها و خون‌ریزی‌های بعدی شیعیانِ تبعه‌ی او از لعنت کردن که به وسیله شاه اسماعیل اوّل صفوی مقرّر شده بود، ممانعت کنند و هواخواه مذهب امام جعفر صادق شوند. دستور شاه در باره اتّحاد هر دو فرقه‌ی سنّی و شیعه که وجودشان بین فارس و ترک تخم نفاق افکنده بود، منتشر شد. در دستورِ یاد شده آمده بود که هرکس از اجرای این قانون کوتاهی کند باید منتظر بی‌مهری شاه باشد.

در همان سال ای. کالوشکین خبر داد که نادر در قوریلتای مغان از زیردستان خود خواستند که در تمام دولت از جشنی که به خاطر مرتضی علی گرفته می‌شد چشم بپوشند و دین ترکیه را لعنت نکنند. این کار تمام مردم را دچار اندوهی عظیم کرده و ناراحتی غیر قابل تحمّلی برایشان آورده. با وجود این برحسب ظواهر، آن‌ها مجبور خواهند شد که نظر او را اجرا کنند. در همان هنگام به وسیله سفیر ترکیه که در قوریلتای مغان حضور داشت به اطّلاع سلطان عثمانی رسید که نادر به تخت سلطنت نشستند و ایرانیان از مذهب شیعه روی گردانده‌اند. سفیران نادر که به استانبول فرستاده شده بودند، دستور داشتند که در باره شرایط زیر با ترکیه قرارداد امضاء کنند. مذهب امام جعفر صادق که اتباعِ شیعی شاه پیرو آن هستند، سلطان عثمانی به عنوان پنجمین مذهب سنّی پذیرفته شود. در کعبه رکن پنجمی برای هواخواهان مذهب امام جعفر صادق بنا کنند. حجّاج ایرانی را از مکّه باید امیرالحاج همراهی کند. در دستورالعمل قرارداد، راجع به لزوم مبادله‌ی اسراء و انتصاب نمایندگان دائمی در دربارهای ایران و ترکیه از جانب هر یک از طرفینِ قرارداد گوشزد شده بود. اصلاحات مذهبی نادرشاه در واقع می‌بایست مددکار سیاست خارجی اشغالگرانه او باشد. در مذاکراتی که بین نمایندگان شاه ایران و سلطان عثمانی در استانبول انجام گرفت در مورد سه شرط پیشنهادی نادر بدون هیچ گونه کوشش خاصّی توافق به عمل آمد. دو شرط اوّل سبب مباحثه بزرگی شد که در این مباحثه‌ از ایران علی اکبر ملاباشی و میرزا ابوالقاسم کاشانی صدر و از طرف ترکیه قاضی آناتولی، قاضی سابق استانبول و سایر فقهای برجسته شرکت داشتند. سفیر ترکیه در پایان سپتامبر سال 1636م. استانبول را ترک کرد امّا در مه سال 1738م. توانست به نادرآباد(اردوگاه قشون شاه در عرض ماه‌های بسیاری که قندهار در محاصره بود به یک شهر نظامی تبدیل گردید و نادرآباد نامیده شد.) که در آن موقع اردوگاه و دربار شاه در آن جا قرار داشت، برسد. سفیر ترکیه نامه سلطان ترکیه را به نادر داد. در این نامه سلطان عثمانی از این که نمی‌تواند پیشنهاد نادر را در مورد مسائلی که به مذهب مربوط است بپذیرد، معذرت خواسته بود. نادر در جواب تذکّر داد که دو تقاضای اوّل اساسی است و بدین جهت نباید مذاکرات را تمام شده تلقّی کرد و این قرارداد به تصویب نرسید.»[5]


 



[1] - ص  137 تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه دکتر رضا شعبانی جلد دوم - 1365

[2] - صفحات 262 و 263 زندگی نادرشاه تألیف جونس هنوی ترجمه اسماعیل دولت شاهی

[3] - ص 222 شمشیر ایران سرگذشت نادرشاه افشار مایکل آکس ورسی ترجمه حسن اسدی - 1389

[4] - ص 270 تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه دکتر رضا شعبانی - 1365

[5] - صفحات 155 تا 160 دولت نادرشاه افشار ک.ز ز- اشراقیان م.- ر- آرونوا ترجمه حمید امین - 1356

6- آینه عیب نما, نگاهی به دوران افشاریه و زندیه, علی جلال پور, 1397, ص 133

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد