طالع میخواست که نادر واپسین کشورگشای آسیا شود و شهرت جاودان کسب کند. - ژنرال سرپرسی سایکس
مهمترین دیدگاه دوست و دشمن در باره نادر، هوش و ذهن خلّاق و شگرف وی در امور نظامی میباشد. استعداد و کارآیی او در این زمینه به حدّی است که نادر را در ردیف بزرگترین افراد نظامی جهان قرار دادهاند و بعضی از اقدامات او را به معجزه تشبیه کرده و یا جادوگرش دانستهاند. نادر در طی نبردها مدام حیلههای جنگی را بر زور و توان ترجیح میداد. لشکرکشیهای او به طرز شگفتآوری سریع و بدیع و خارج از قاعده جنگهای منظّم انجام میگرفت که همیشه دشمنان را گیج و غافلگیر میساخت و از کوچکترین نقاط ضعف آنان حداکثر استفاده را میبرد. این توصیف و تمجیدها تنها شامل بخشی از عملیات نظامی وی میباشد که جنبه ظهور یافته و دشمنان، آنها را میدیدند وگرنه قسمت اصلی عملیات که شامل طرّاحی و تدارکات و عبور از صدها موانع و مشکلات دیگر میشد از دید دیگران مخفی مانده است. متأسّفانه در باره این قسمت از عملیات نظامی او اطّلاعات کافی موجود نیست و کمتر بدانها پرداخته شده است. مایکل آکس ورسی علّت این امر را بدین صورت میداند:«مورّخانی که در مورد جنگهای نادر قلم زدهاند چون خود سپاهی نبودند، غالباً امور سپاه و جنگ را با کلمات قالبی و تکراری به رشته تحریر درآوردهاند. کاملاً محتمل است که نادر به خاطر جلوگیری از انتشار راز پیروزیهایش، خود مانع نوشتن دقیق جزئیات میشد. دیوان سالاران و اهل قلم سپاهیگری را کاری خشن و دور از شأن خود میپنداشتند. سپاهیان نیز که اغلبشان بیسواد و نویسندگی را دون شأن مردان و کاری لغو و عبث میپنداشتند. این اختلاف مانع جریان دقیق اطّلاعات میگردید. در مورد ترکیب قوا و تعداد نفرات قشون نادر در دورههای مختلف آگاهی کافی در دست نداریم. امّا آگاهیهای ما از چگونگی مشقها و شیوههای جنگی قشون نادر بسیار اندک میباشد.»[1]
در اینجا صحبت از یک سردار با سابقه نیست بلکه سخن از روستازادهای است که هیچ گاه آموزش نظامی ندیده و بر اساس حوادث زمان و با تأکید بر هوش و درایت و شجاعت و ارادهی پولادین و همّت بلند خود مراحل تکامل را پیموده است. با توجّه به این سوابق است که وسعت اطّلاعات وی شگفتی همگان را برانگیخته و شاهد اعمالی بودهاند که از عهدهی سرداران با تجربه و کهنهکار نیز خارج بوده است. از نکات دیگری که بدان کمتر اشاره شده، این است که نادر چگونه توانست کشوری را که در نهایت ضعف و پراکندگی قرار گرفته بود به یک باره از نظر نظامی در ردیف برترینهای جهان قرار دهد و تعداد سلاحهای آتشین به خصوص توپخانه را به هزاران آتشبار برساند؟ این اقدامات نادر اثبات کنندهی سیستم مدیریتی است که در نهایت پاسخگوی بسیاری از چراهای تاریخ خواهد بود که علت ضعف و عقب ماندگی هر کشور را در جاهای دیگر باید جستجو کرد. نادر پیام رسان این موضوع بود که قدرت و اقتدار هر کشور حرف اوّل را میزند و در سایه آن میتوان به اهداف دیگر رسید. نادر با همین دیدگاه خود ایران را که بر فرش تکیه زده بود، با استفاده از امکانات موجود به عرش رسانید و از اضمحلال آن جلوگیری کرد. برای آن که به اراده و همّت نادر پی ببریم، به نمونهای از مشکلات تدارکاتی و موانع آن در جنگل و بیابان و نقاط صعبالعبور اشاره میگردد:«پیش از ورود قوای ایران به استرآباد، سربازان در زیر باران سنگین به سختی از درّه گرگان عبور کردند. چون مجبور میشدند مکرر از رودخانهها بگذرند در جریان عبور آنها تعدادی سرباز و چاپار غرق شدند. یک روز هم که ارتش اردو زده بود ناگهان سیل جاری شد و چند هزار آدم و چاپار را با خود برد. گنجینهای از نادرشاه به ارزش پانصد هزار تومان هم از دست رفت. آب بیشتر بالا آمد و نادرشاه که بر بالای تپّهی کوچکی خیمه زده بود، نگذاشت چادر او را به مکان مرتفعتری ببرند و تپّه محل مسکونی او در محاصرهی آب افتاد. بر کرسی قابل حمل خود نشست و بالا آمدن آب را تماشا کرد. آب بالاتر آمد و سپس فرو نشست. نادرشاه بر فیلی سوار شد و از آب گذشت. سربازانش تا درّههای پایین به جستجوی آن چه رفتند که آب برده بود. قدری از آنها را پیدا و اجساد را دفن کردند و بعد از گذشت دو یا سه روز لشکر به سوی استرآباد به حرکت درآمد.»[2]
نیروهای نظامی نادر متشکّل از طوایف و قبایل مختلف بودند و اعتنایی به اعتقادات مذهبی آنان نداشت و از دیدگاه گستردهتر حتّی شامل جنگجویان دشمن شکست خورده نیز میشد، زیرا نادر معتقد بود که با این عمل خود ضمن به دست آوردن جنگجویان دشمن که آنان را ضعیف میساخت، وجود آنها را برای اطاعت حاکم آن محل لازم میدانست. نویسنده کتاب شمشیر ایران در رابطه با استفاده از قبایل مختلف و تجهیزات قشون نادر به نقل از هنوی میگوید:«هنوی که احتمالاً در هنگام حضورش در اردوگاه تنها بخشی از قشون نادر را دیده بود شمار قشون او را دویست هزار نفر برآورد کرده است. هنوی ترکیب قشون و تجهیزات و ساز و برگ سربازان را با ذکر جزئیات نوشته است. اکثر سربازان مجهّز به تفنگ و خنجر بودند. امّا ازبکها و دیگر افراد سوارهنظام سبک احتمالاً فقط به نیزه، کمان یا تپانچه و خنجر مجهّز بودند. هنوی مینویسد سربازان پول لباسشان را خود میپرداختند، امّا چون آنها را از شاه میخریدند لباسشان تا اندازهای متحدالشّکل بود. گزارشهای نماینده شرکت هند شرقی هلند حاکی از آن است که نادرشاه مکرّر برای سربازانش در حجم زیادی لباس سفارش داده است. ایرانیان به طور کلّی به مهارتشان در تیراندازی و هدفزنی میبالیدند و به وزن و مقدار باروت در هنگام بارگذاری تفنگ جز در ایّام گرماگرم جنگ دقّت به خرج میدادند. افغانها به نیزه مسلّح بودند. هنوی به طور وپژه به دلیری و بیباکی آنان اشاره کرده است. پنجاه هزار افغان، شش هزار ازبک، شش هزار ترکمن و شش هزار بلوچ در قشون نادرشاه حضور داشتند. هزار نفر از فرزندان رؤسا و بزرگان، دو هزار نفر از فرزندان نجبا و هزار نفر غلام، گارد ویژهی سلطنتی را تشکیل میدادند. هنوی مینویسد سه عنصر مذکور نخبهترین سربازان قشون را تشکیل میدادند و همچون دورهی صفویان سوارهنظام بودند. از سوی دیگر کشیکچیان به صورت پیادهنظام خدمت میکردند و در اردوگاه و هنگام حرکت قشون از نادرشاه محافظت میکردند و گویا در جنگ شرکت نمیجستند. هنوی جزایرچیها را در ردیف پیادهنظام ذکر کرده است. شمار جزایرچیها دوازده هزار نفر بود. هنوی مینویسد نادرشاه شخصاً واحد جزایرچیها را تشکیل و در شکلگیری آن دقّت به خرج میداد. آنان لباسهای عالی بر تن داشتند و تفنگهای سنگینی با کالیبر بزرگ حمل میکردند. هنوی با لحنی جانبدارانه مینویسد که واحد جزایرچیها شباهت ناقصی به پیادهنظام ارتشهای اروپائیان داشتند. همچنین یک پیادهنظام چهل هزار نفری به نام قاراقشون(قشون سیاه) نام میبرد که بر خلاف جزایرچیها از لباسهای مناسب برخوردار نبودند. وی همچنین بیست هزار افغان را که محتملاً سوارهنظام بودند در فهرست واحدهای قشون ذکر کرده است.» [3]
نادر انسجام این نیروها را از طریق نظم و انضباط شدید تضمین میکرد و این رفتار او حتّی شامل برادر و پسر خود نیز میشد و اصلاً آنها را به خاطر منافع کلّی نمیبخشید. در این مورد نمونههای بسیاری به ثبت رسیده است. این شیوهی رفتار نادر بر روحیه سربازان تأثیر مستقیم داشت و به او احترام میگذاردند و به احتمال زیاد یکی از دلایل عدم تمرّد در سپاهیانش همین مورد باشد. او برای نیروهای نظامی ارزش بسیاری قائل بود و به موقع آنها را میستود و یا تنبیه میکرد. محمّدکاظم در باره عکسالعمل نادر نسبت به برادرش ابراهیم که بر اثر سهلانگاری وی، تعداد زیادی از سربازان کشته شده بودند، مینویسد:«فی مابین عرض راه، نظر آن مظهراله بر قامت برادر خود افتاد. دست بر تازیانهی زرّین و هِی بر تکاور زرّین زده، گفت: ای نامرد از کلاب کمتر، باعث چه بود که جمعی از غازیان و بهادران گرامی را در معرض تلف آورده و به دست جماعت افغان به کشتن دادی؟ او آن را مورد اعتراض ساخته، موازی بیست دو عدد تازیانه که والد فقیر شماره نموده بود بر سر و دوش برادر خود زده و چون عاصی گردیده، دست بر شمشیر نمود که حال تو را به قتل بیاورم، اُولی خواهد بود و حمله نمود و چون نزدیک رسید دم تیغ را گردانیده با پشت تیغ یک ضربه بر کفل اسب آن فرود آورد و چون دید که برادرش حرکت ننمود، شمشیر را انداخته و عنان مرکب را برگردانیده، روانه چاوشلو که مسکن آن بود، گردید.»[4]
برای آن که به عظمت و بزرگی عملیات نظامی و پیرزمندانه این مرد پولادین پی ببریم، به تعدادی از جنگهای او اشاره میگردد: 1726/ محرّم 1139 جنگ با ملک محمود سیستانی ــ 1727/ ذیالحجّه 1139 با طایفه ابدالی ــ 30 مارس 1725 تصرّف ایالات ساحل بحر خزر ــ مه 1729/ شوّال 1141 تسلّط بر هرات و غلبه بر افغانها ــ دسامبر 1729/ غلبه بر اشرف افغان ــ 1142/ 1730 تصرّف نواحی شمال غربی ایران ــ 1730 خروج عثمانیها از قسمتی از خاک ایران ــ 1732 غلبه بر شورش ابدالیها ــ 1733/ 1147 غلبه بر طغیان محمّدخان بلوچ ــ 1735 تصرّف منطقه ایروان ــ 1737/ 1150 لشکرکشی به قندهار ــ 1739/ 1152 تصرّف دهلی ــ 1740/ 1153 فتح خوارزم و ......
چنان که اشاره شد تعداد عملیات پیروزمندانه و پیاپی نادر با آن همه مشکلات تدارکاتی و عدم تبعیت از فصول و آب و هوا کاری بس بزرگ و بینظیر در جهان بوده است. نادر یگانه سردار و پادشاهی است که در تمام جنگها همیشه حضور داشته و همانند سربازان زندگی میکرده است. البتّه او در طی جنگها دو اشتباه بزرگ انجام داد، یکی شکست اولیّه با عثمانی بود که بر اثر بیتجربگی و بدشانسی انجام گرفت و دیگری جنگ بر علیه لزگیهای داغستان بود که در آن منطقهی نامساعد پیروزی مهمّی برایش در پی نداشت و غرور فتح دهلی را درهم شکست. با توجّه به این مسائل برای آن که در توصیف نبوغ نظامی وی به دیدگاه کاملتری دست یابیم به گفتار دو تن از مورّخان استناد میگردد:
الف ـ دیدگاه دکتر لاکهارت
«نادر در اوّلین مرحله یک مرد رزمی بود. پس جا دارد در آغاز سخنی در آن باب گفته شود. از اخباری که از منابع متفرّقه به ما رسیده عیان است که نادر بلاشک در نبرد نابغه بوده، از یک خانواده محقّر شروع نمود و درسی نیاموخت و فقط جنگهای محلی عشیرهای دید. با این همه استعداد نظامی و علم جنگآوری در جبلت او مکنون بود که به جنگهای بس بزرگ پرداخت و به موفقیتهای عظیم نائل شد و در طالع کشورش چندان تحوّلات شگرف به وجود آورد که این بیشتر به معجزه شبیه است و مبالغه نیست که او را ناپلئون شرق نامیدند و به اسکندر و تیمور تشبیه کردند. همچنین میتوان او را با معاصر آلمانی جوانتر خودش فردریک قیاس نمود که در فتوحات و فعالیّت و فن جنگآوری همتای او بود. در تعبیه نقشه جنگ به تمام حریفان زمان خود برتری داشت و گفتهاند که در هر جنگ جزئیترین جهات را پیشبینی میکرد. با این همه در بعضی موارد معلوم میشد پیشبینی لازم را نکرده، چنان که نبرد با توپال عثمان پاشا که آن چنان عاقبت وخیم داشت، خوب تهیّه نشده بود. همچنین در رزمها با لزگیها هم موفق نشد. البتّه به این معنی پی برده بود که اگر قرار به تصرّف داغستان باشد باید آواره یا فتح شود؛ ولی همواره عملیات خود را موسم نامساعد و دیر آغاز نمود و از عهدهی تصرّف موانع هولناک کوهستانی برنیامد. برزگترین روش جنگی که نادر مهارتی به سزا در آن داشت همانا حمله سوارهنظام او بود که معمولاً از جهت غیر مترقّبهای میتاخت و معمولاً خصم را خورد میکرد. شکستی که در تنگه خیبر و درّه بازار و تنگه تساتسویی به نیروهای هندی وارد آورد، واقعاً شاهکار بود. با این حال نادر از مزایای پیادهنظام هم استفاده کامل میکرد. پیادهنظام نادر و جزایرچیهای بسیار منظّم او کاملاً مجهّز و در واقع جواب ده ینیچریهای عثمانی بود. سرعت انتقال نادر به وضع نظامی در موقع جنگ حیرتآور بود. ویلیام کوکل از روی مشاهده شخصی در این باب چنین میگوید، نمیتوان باور کرد با چه سرعتی نادر نقایص طرفین را در مییابد. اگر یکی از سرکردگانش بدون فزونی دشمن زمینه را خالی کند بیدرنگ با تبری که همیشه در دست دارد به سوی آن سرکرده میتازد و او را میکشد و یکی دیگر را که بعد از او میآید به جای او منصوب میکند.
در محاربات بزرگ قوای ذخیرهی خود را با نهایت مهارت مهیّا میدارد و درست به موقع از آن استفاده میکند و به ضعیفترین قسمت خصم حمله میبرد. نادر هم مانند هینبل ویلینگتن در اغلب محاصرههای خود مانند محاصرههای بغداد و موصل و قارص و بصره و کرکوک و قندهار موفق نشد و ظاهراً تصرّف قندهار را دست خیانت داخلی ممکن ساخت. علّت این ناکامی اولاً نقص توپخانه بود که از طول مسافت و نبودن راه برای حمل توپخانه سنگین ناشی میشد. دوّم آن که مهندسان ایرانی به اندازه مهندسان عثمانی خبره نبودند. سوّم آن که در محاصرهها نادر به حکم طبیعت میتوانست از نبوغ نظامی خود مانند حملات ناگهانی و غافلگیری و نظایر استفاده کند و همچنین نباید فراموش کرد که قلاع آن زمان نسبت به وسایل جنگی مستحکم بود. از طرف دیگر توپخانهی سبک نادر در نتیجه اهتمام خودش و کمک مهندسان فرانسوی بسیار مؤثّر و مهیب بود و در واقع او بود که ایران را به دارا بودن توپخانه مجهّز ساخت. نادر تنها فرمانده لایقی نبود، بلکه مدیر قابلی هم بود و با شخصیّتی که داشت، میتوانست از افراد حدّ اعلای استفاده کند و در واقع به سربازان ایران امید نوین داد و روحی نو دمید و با پیوستن عدّهی زیادی از افغانان و ازبکان به لشکر ایران و انتظامات سختی که معمول میداشت یکی از قویترین سپاهها را به وجود آورد و نفوذ او در سپاهیان همین اندازه کافی است که یادآوریم چگونه غارت دهلی را با یک فرمان یکباره توقیف کرد و غنایم را پس گرفت. حافظه عجیب نادر هم شگفتآور بود و به شهادت کلیّه سرکردگان خود حتّی اغلب افراد را با نام و نشان به خاطر داشت. شماری از معاصرین نادر در باب صدای قوی او روایت کردهاند که چون فرمان میداد در سراسر نبرد طنین میانداخت و دشمنان به هراس میافتادند. اگر بخواهیم نتایج عملیات نادر را در نظر گیریم تردیدی نیست که او ایران را از استیلای اجانب رها ساخت. گرچه استبداد او ارزش این خدمت را کاست. مهاجمات عدیدهی او بر ضد عثمانی آنان را ضعیف نمود و به روسیه و اتریش فرصت داد و در جریان امورِ اروپای جنوب شرقی مؤثر افتاد. در خاور حملهی او امپراتوری مغول را متزلزل ساخت و مهاجمهی بعدی احمدشاه درّانی به آن سامان داد، و در واقع کار را برای سلطهی انگلیس آسان نمود. در پایان میتوان گفت که نادر بزرگترین سرباز روزگار خود بود. وطن خود را از پستترین مرحلهی انحطاط به اوج عزّت رسانید و دارای بزرگترین نیروی نظامی کرد. افسوس که فتوحات او به جای این که تأمین یک رفاه پایدار برای کشورش کند، زود گذشت و سبب خسارات بیحساب مالی و جانی شد.»[5]
ب ــ دیدگاه آرونوا
«سخن گفتن درباره تعداد افراد قشون نادر بسیار مشکل است. هرچند که تعداد سربازان زیر پرچم متغیّر بوده، با وجود این تردیدی نمیتوان داشت که در طول حکومت نادر تعداد آنها کمابیش ثابت مانده. اطّلاعاتی که در منابع مختلف راجع به این موضوع یافت میشود فوقالعاده ضدونقیض است. هانوی تأکید میکند که قشون از 200 هزار نفر تشکیل شده بود. به هنگام جنگ در شماخی(1735) نادر به قول یکی از همرزمانش 90 هزار جنگجو داشت. به گفته محمّدکاظم تعداد سربازان نادر در دورهای که برای جنگ با ترکیه(1743) آماده میشد 375 هزار نفر بود. با این حال چنان که پتروشفسکی میگوید نباید به دقّتِ ارقام تاریخنگاران اعتماد کرد زیرا اغراق آمیز است. و دیگران تعداد آنها را 50 تا 60 هزار نفر نوشتهاند.
سپاه دوازده هزار نفری جزایرچی یا تفنگچی، پیادهنظام عظیم و ممتاز کشور را تشکیل میداد. جزایرچیها خوب لباس میپوشیدند و از شاه تعلیم میگرفتند. به گفته هانوی آنها بسیار سودمند بودند، به طوری که تا آن حد نمیتوان از پیادهنظام ایرانی انتظار داشت. جزایرچیها به تفنگهای چخماقی سنگینی مسلّح بودند. تفنگ چخماقی دهانهی گشادی داشت و مرصّع به طلا و نقره بود. چنان که آبراهام کرتاسی میگوید هنگام پذیرایی نادر از اشراف در دشت مغان سه هزار نفر جزایرچی در یک دو یا سه ردیف شاه را محاصره کرده بودند. جزایرچیها نزدیک به هم ایستاده بودند و مثل قراولها به تفنگهای چخماقی خود تکیه داشتند. نادر در میان قشون دائمی گروهی قراول قرار داشت. به نظر هانوی آنها چهارهزار نفر بودند و به نظر آبراهام کرتاسی شش هزار نفر. آنها عمامههایی سفید به سر داشتند که به دور کلاهشان پیچیده شده بود و شمشیر و نیزه مسلّح بودند. آبراهام کرتاسی یادآوری میکند که اسلحه آنها عبارت از تفنگ چخماقی ساده بود. شش هزار قراول روز و شب در اردوگاه پاسداری میکردند به ویژه ده نفر از آنها که نزدیک اقامتگاه نادر بود. شاه اغلب، شب هنگام به بازدید قراولها میپرداخت و اگر هر ده نفر را هم در حال چرت زدن میدید فوراً دستور میداد که آنها را اعدام کنند. قراول سالانه 250 تومان مواجب میگرفت.
در قشون نادر 500 جارچی، 200 نفر شاطر و یک هزار پرچمدار(ریکا) وجود داشت. هانوی از 250 نفر نسقچی نام میبرد که مواجب کلانی میگرفتند و قدرت زیادی داشتند. آبراهام کرتاسی تعداد آنها را 300 نفر دانسته، رئیس نسقچیها، نسقچیباشی نامیده میشد که به هنگام تشکیل قوریلتای مغان عبدالحسین بک این مقام را داشت. وظیفهی نسقچیباشی عبارت بود از مجازات بزهکاران و حتّی سرکوبی دزدانی که به اردوگاه رخنه میکردند. در زمان جنگ نسقچیباشی جنگجویان را تعقیب میکرد و نمیگذاشت که آنها فرار کنند. هرکس که سعی میکرد، بگریزد نسقچیباشی او را میکشت. سیصد نفر جانتاول محافظ اطراف اردوگاه، راهها، گذرگاههای کوهستانی و غیره بودند. آنها نیز میتوانستند حکم اعدام صادر و اجرا کنند. در ارتش منظّم نادر نیز مانند ارتش صفویان، بک زادگان(دو هزار نفر) و ریش سفیدزادگان(یک هزار نفر) که پسران و اقوام خانها و دیگر اشراف قبیلهای بودند، وجود داشتند. بسیاری از آنها محافظ خزانه شاه در کلات بودند. در عملیات نظامی قشون نادرشاه، توپخانه نقش بسیار بزرگی داشت زیرا تعیین کنندهی نتیجه برخی نبردها بود. مثلاً سه روز گلوله باران قلعهی خانکاه خیوه را به یک ویرانه مبدل کرد. در مورد توپخانه نادر ما اطّلاعات دقیقی نداریم. با وجود این اطّلاعات پراکندهای وجود دارد که بسیار گویاست. چنان که محمّدکاظم میگوید نادرشاه از قصد پادشاه چین که گویا خیال شروع جنگ را داشته با خبر بوده و بدین جهت برای تدارک لشکرکشی دستور صادر کرده. نادر تحصیلداران مخصوصی به اطراف خراسان فرستاد تا سه هزار خروار چدن برای تهیّه گلوله توپ و دویست خروار مس و قلع برای ریختن توپ و خمپاره به مرو بیاورند. حاجی سیفالدّینخان بیات که حاکم و ضابط مالیات خراسان بود تمام مواد مذکور را در عرض سه ماه با کمک اهالی به مرو رساند. چون در نواحی مرو ذغال درخت پسته نبود. مردم از بالا مرغاب و ماروچاق(بادغیس) آوردند. در همان موقع نادر، علی دوست بک و عنایتالله بک لالوی، دو نفر از نزدیکان خود را با گروهی استاد و متخصٌص برای ریختن توپ و گلوله فوراً به مرو فرستاد. آنها میبایست هفتاد عرّاده توپ و خمپاره و 14 هزار گلوله در مرو بریزند. فرمانده توپچیها به سیصد نفر توپچیانی که در مرو بودند دستور داد که همه روزه به نقبزنی آموزشی مشغول شوند و عملیات تخریبی و انفجاری انجام دهند تا بدان وسیله نقبچیهای مرو در این کار ماهر و آزموده گردند.
قشون منظم نادر لباس یک شکل ویژهای نداشت. با وجود این رستههای مختلف دارای علامتهای متفاوتی به شکل پَر بر روی کلاهشان یا به شکل عمامّهی مخصوص و غیره بودند. چیزی که ظاهراً برای همه جنگجویان قشون دائمی اجباری و عمومی به حساب میآمد، شکل کلاهشان بود که طهماسبی نامیده میشد. پیش از قوریلتای مغان بود که این کلاه به وسیله نادر مقرّر گردید. کلاه قرمز با دوازده ترک که نشانه هواخواهی از دوازده امام شیعه بود فقط به قزلباشها تعلّق داشت. طبیعی است که لغو و از بین بردن چنین کلاهی و مقرّر کردن کلاهی دیگر مبیّن یک معنی خاص سیاسی باشد. کلاههای طهماسبی همه یک شکل بودند: پائین آنها به شکل مربع و بالایشان به صلیب میمانست. همه جنگجویان نادر چنین کلاهی داشتند. بعضیها به دور آن عمامهای از پارچه سفید میبستند و بعضی دیگر بر روی آن پَر مینشاندند. نادر نیز چنین کلاهی داشت که پارچه پشمی سفید ظریفی به دور آن میبست و دنبالههای پارچه ابریشمی از کنار گوشهایش آویزان بود.
نادر برخلاف آخرین شاهان صفوی توجّه زیادی به آموزش جنگجویان داشت، مثلاً او در سال 1730م از قبایلی که از فارس عراق عجم و آذربایجان به خراسان کوچانده شده بودند، سان دید. او طبق معمول برخی از جوانان مشهور را به گارد خویش افزود و برای تعلیم فنون نظامی به آنان نیز معلمانی به کار گماشت که در تمام امور مربوط به سوارهنظام مهارت داشتند. انضباط در قشون نادرشاه نه فقط با تشویق و انعام، بلکه با تدابیر خشن نیز برقرار میشد. نادر هرگونه بیانضباطی و خودسری را سرکوب میکرد و نافرمانان را بیرحمانه مجازات مینمود. هنگامی که قشون نادرشاه از لشکرکشی به داغستان باز میگشت و در کنار رود کورا اردو زده بود، 700 نفر از افراد آن فرار کردند. آنها خیال داشتند که به کوه بگریزند. نادر با حیله آنها را برگرداند. سپس قسمت اعظم آنها را کور کرد و نزدیک 200 نفرشان را سر برید. نادر در عین حال که سربازان را به خاطر جرمشان به سختی مجازات میکرد، میتوانست به موقع لازم نیز نرمش نشان دهد. درباره میزان مواجب سرکردههای نظامی اطّلاعات معیّن و مشخّصی در منابع میتوان یافت. سرکردههای نظامی درجه اول سالانه در حدود 1200 تا 500 تومان و سرکردههای نظامی درجه دوم 300 تا 100 تومان میگرفتند.»[6]
[1]- ص 121 - شمشیر ایران – سرگذشت نادر شاه افشار – مایکل آکس ورسی – ترجمه حسن اسدی - 1389
[2] - ص 378 – شمشیر ایران(نادرشاه) - مایکل آکس دورتی – ترجمه محمّدحسین آریا - 1388
[3] - صفحههای 329 و 340 – شمشیر ایران – سرگذشت نادرشاه افشار – مایکل آکس ورسی – ترجمه حسن اسدی - 1389
[4][4] - ص 11 – تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه – دکتر رضا شعبانی – جلد دوم - 1365
[5] - منتخبی از صفحات 381 تا 399 – ایران در زمان نادرشاه – و. مینورسکی و جمعی دیگر – ترجمه رشید یاسمی - 1381
[6] - برگزیدهای از صفحات 143 تا 155 – دولت نادرشاه افشار – ک.ز.ز.اشرافیان – م. ر. آرونوا – ترجمه حمید امین - 13567
7- آینه عیب نما, نگاهی به دوران افشاریه و زندیه, علی جلال پور, 1397, ص 174
درود به روح پُر فتوح شاهنشاه سرافراز ایران زمین ، نادر شاه افشار کبیر