ویژگیهای پایتخت نادر متمایز از پایتخت دیگران میباشد. این پایتخت علاوه بر سادگی و بیآلایش بودن، گستردگی آن به پهنای ایران زمین میباشد. در پایتخت وی صدها هزار نفر زندگی میکردند، ولی از وجود کاخ و حرمسرا و تجمّلات دیگر خبری نبود. پایتخت نادر متحرّک و بنا به موقعیت زمان و مکان تغییر مییافت و مراسم عید نوروز و غیره در آن مکانها انجام میگردید. نادر با روحیه نظامی خود این پایتخت خود را بر همه چیز ترجیح میداد و همیشه از یکجانشینی گریزان بود. تنها محل ثابت و استقرار نادر کلات ابیورد خراسان بود ولی آن جا را به منزلهی محل تولّد و ذخیره غنایم مینگریست و به جرأت میتوان گفت که بسیاری از افراد عادی به مراتب بهتر و تجمّلیتر از او زندگی میکردهاند. در حقیقت پایتخت نادر زین اسبش بود که مسافتهای بسیار طولانی را با آن پیمود.
دو رکن اصلی پایتخت وی محل استقرار اردوگاههای نظامی و تمرینات آنان و دیگری جایگاه مخصوص خود نادر میباشد. در توصیف این دو پایگاه چنین گزارش دادهاند:«اردوگاه نادرشاه معمولاً به یک شیوه برپا میشد. دیوانخانه در مرکز اردوگاه قرار میگرفت. دیوانخانه محل باریابی، رسیدگی به شکایات و انجام امور دولت بود. شاه از ساعت 7 صبح تا 10 شب به جز در مواقعی کوتاه در دیوانخانه حضور داشت. نادرشاه از سال 1744 به بعد میگساری را تعدیل کرد. شاید این تعدیل در نتیجه توصیهی علویخان، پزشک دربار صورت گرفته بود. افزایش روز افزون معاشرت با زنان و فرزندان بیانگر آن است که او دیگر در مجالس میگساری و بزم محفل دوستان شرکت نمیجست و پس از خروج از دیوانخانه در پایان روز یک راست به حرمسرا میرفت. دیوانخانه چادری بود که از پارچه قهوهای مایل به سرخ دوخته شده بود. این چادر به وسیله سه دیرک بزرگ که بر سر هرکدام یک گوی مطلا قرار داشت، نگه داشته میشد. قسمت جلوی چادر حتّی در هوای سرد نیز باز بود. قسمتهای داخلی نیز بدون تزئین و پیرایه بود. محوّطهای باز و بزرگ که برای اعدام و تنبیه مجرمان در نظر گرفته شده بود، در جلو دیوانخانه قرار داشت. در انتهای این محوّطه دروازهای وجود داشت که توسّط کشیکچیان شاه محافظت میگردید. این کشیکچیان مراجعان را نزد شاه میبردند. در طرف دیگر دروازه یک محوّطهی باز و بزرگ قرار داشت که از سه طرف با چادرهای کشیکچیان احاطه شده بود. در یک طرف این محوّطه و در میان چادرها مجموعه چادرهای شاهزادگان قرار داشت. در طرف دیگر آن، دو پرچم بزرگ ابریشمی نصب شده بود. این پرچمها چنان بلند و سنگین بود که بیش از دوازده نفر برای جابهجایی آنها نیاز بود. جابهجایی و برداشتن پرچم نشانهی برچیدن اردوگاه و نصب آن پس از چند روز راهپیمایی نشانهی برپایی مجدّد اردوگاه در محل مذکور بود. اندکی دورتر از پرچمها اردوگاه و بازار و چادرهای بازرگانان و فروشندگان دورهگرد جای گرفته بود.
اقامتگاه ویژه شاه که در پانصد قدمی دیوانخانه قرار داشت، شبانه روز توسّط چندین هزار کشیکچی به نوبت محافظت میشد، در همین مکان چادر کوچکی وجود داشت که ملاقاتهای محرمانه شاه در آن جا انجام میگرفت. از پشت این چادر دری به حرمسرا باز میشد. حرمسرا توسّط یک حصار گِرد احاطه شده بود. درون حصار نیز یک پرده گرداگرد حرمسرا را پوشانده بود. یک عدّه خواجهسراهای سیاه میان حصار و پرده کشیک میدادند. این خواجهسراها حدود 60 نفر بودند. در میان این دو حصار، یک چادر برای استراحت روزانه شاه، یک چادر برای خواب وی و چندین چادر دیگر جهت اقامت زنان وی در نظر گرفته شده بود. درون بعضی از این چادرها به چندین قسمت تقسیم شده بود. در یک گوشه از حرمسرا تعدادی چادر برای رقاصهها، آوازخوانان و مطربهها اختصاص داشت. کلّ مجموعه چادرهای سلطنتی در مرکز اردوگاه برپا میشد و بر گرداگرد آن چادرهای فرماندهان، سربازان و عناصر غیر جنگی اردوگاه برپا میشد. هنوی نتوانست به حضور نادرشاه بار یابد، امّا روزی او را حین حرکت از حرمسرا به طرف دیوانخانه دید. لباس نادرشاه ساده و بیپیرایه بود. امّا سنگهای گرانبها به لباسهای او نصب شده بود.»[1] و تمرینهای نظامی بدین شکل بود:«مشق و تمرین دادن قشون نظامی، در تمام دوره زندگی نادر به صورت کار روزمرّه وی در آمده بود. احتمال میرود او از همان دوره فرماندهیاش در زمان باباعلی، حاکم ابیورد بدین کار مبادرت میکرده است. لکن هیچ منبعی به دقّت واتاتزس گزارش از این تمرینها به دست نمیدهد.
واتاتزس مینویسد نادر سوار بر اسب وارد میدان مشق میشد. با خم کردن سرش به مینباشیها و یوزباشیهای قشون سلام میداد. نادر هیکلی تنومند، زیبا و مردانه داشت. اسبش را در میدان جنگ نگه میداشت. دمی مینشست و قشون حاضر در میدان مشق را از نظر میگذرانید. واتاتزس مینویسد هنگامی که نگاه نادر به قشون متمرکز میشد گلویش مدام تکان میخورد، گویی در تلاش است تا آب دهانش را ببلعد. نادر در پایان به حالت شوخی رو به افسرانش میکرد و میگفت: ارباب چه اوامری دارند؟ سپس از چگونگی آرایش سپاه یا نوع اسلحهی مورد استفاده در آن روز میپرسید و سرانجام مشق آغاز میشد. از هر سو حمله میکردند. به هر جهت میچرخیدند. صفوف نفرات درهم فشرده میشد، سپس دست به حمله میزدند. آرایش سپاه به هم میخورد. سپس همین سپاهِ پراکنده در همان نقطه دوباره جمع میشد. آنگاه میگریختند و در حین فرار به ضد حمله میپرداختند. قشون پراکنده به سرعت مجدّداً دور هم جمع میشدند. سپس بر روی اسب همه نوع نمایش و تمرین انجام میدادند. برای مشق سلاحهای واقعی به کار میبردند. امّا مراقب بودند که به همرزمانشان صدمه وارد ننمایند. علاوه بر مشقهای جمعی، افراد سوارهنظام به صورت فردی نیز مهارتشان را در به کارگیری سلاحهایی چون نیزه، شمشیر، سپر و کمان به نمایش میگذاشتند. گوی شیشهای را بر بالای دیرکی عمودی قرار میدادند. سواران چهار نعل به سوی هدف میتاختند و تلاش میکردند گوی را با تیر و کمان، هدف قرار دهند. واتاتزس مینویسد شمار کمی از افراد میتوانستند هدف را بزنند. امّا هنگامی که خودِ نادر این تمرین را انجام میداد، در سه یا چهار بار تیراندازی میتوانست، دو یا سه بار تیر را به هدف بزند. او کمان به دست، چهار نعل به سوی هدف میتاخت. دستش را همانند بال پرندگان باز میکرد. تیری از ترکش برمیداشت و چون عقاب با حرکتی نرم تیر را به هدف میزد. مشق سوارهنظام سه ساعت به طول میانجامید. افراد پیادهنظام همواره به صورت جمعی تمرین میکردند. نفرات پیادهنظام، منظورم کسانی است که تفنگ حمل میکردند به صورت جمعی و درون واحدها به تمرین میپرداختند. آنها به سوی هدف تیراندازی میکردند و به طور مدام به تمرین میپرداختند. چنان چه تهماسبقلی خان، سربازی عادی را که همواره در اوج آمادگی میدید او را به مقام یوزباشی یا الّیباشی(فرمانده 50 نفر) ترفیع میداد. او سربازانش را به ابراز شجاعت، قابلیت و کسب تجربه ترغیب مینمود و به عبارت ساده، او از خود الگویی از یک شخصیت قوی و دارای استعداد نظامی ارائه میداد. واتاتزس در توصیفهای خود بیشتر به مانورهای سوارهنظام و نمایش مهارت اشخاص در کاربرد سلاح میپردازد، زیرا این دو نوع تمرین، اهمیّت چشمگیری داشتند. امّا توصیف تعلیم پیادهنظام و استفادهی پیادهنظام از مواد گرانبها و پرهزینهای چون باروت و گلوله در تمرینها نیز از اهمیّت فوقالعادهای برخوردار است و اشتیاق نادر را برای به حداکثر رساندنِ قدرتِ آتش قشون نشان میدهد. قدرت آتش در جنگهای نادر نقش تعیین کننده داشت. در گزارش واتاتزس همچنین توجّه نادر، به انتخاب افسران کاردان و ترفیع افراد سپاه بر اساس لیاقت جلب توجّه میکند. سرعت تحرّک و انعطاف پذیری سپاه تحت فرماندهی نادر مستلزم وجود افسران کاردان برای انتقال دستوراتِ فرماندهی به سربازان بود. انجام سه ساعت مشق نظامی در روز، قشون را به سطح بالایی از نظم و انضباط رساند به گونهای که هر آن چه نادر در مورد نحوهی حرکت و جنگ در اندیشهی خود داشت، آنان را با تمرین به نمایش میگذاشتند. واتاتزس از تأثیرگذاری نادر به عنوان سرمشق بر ذهن افراد قشون سخن میگوید. از اصول نادر این بود که بدون توجّه به خطرات آشکار همواره در خطّ مقدم میدان جنگ به فرماندهی سپاه میپرداخت. آموزش، افزایش قدرت آتش، انضباط و سرمشق قرار دادن خود، رمز پیروزیهای او در جنگها بود. کارِ دگرگون ساختن قشون در این هنگام پیشرفت خوبی داشت.»[2]