پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

مراسم عزاداری عاشورا در دوران صفویه

مراسم عزاداری عاشورا در دوران صفویه

به یقین در برگزاری هر نوع مراسم فرهنگی اهداف و پیامی نهفته است و برگزاری مراسم مذهبی نیز فارغ از این مقوله نمی‌باشد. یکی از اهداف مراسم تاسوعا و عاشورا به نمایش گذاشتن و یادآوری آن واقعه به خاطر مقابله‌ی دو جبهه‌ی حق و باطل در طول تاریخ بوده و خواهد بود. بر اساس روایت موجود در شیوه برگزاری این مراسم همواره بر مظلومیت خاندان امام حسین ( ع) تأکید گردیده و آن چنان که باید در باره علت وقوع این حادثه‌ی غم انگیز و این که چرا امام حسین (ع) با حضور اعضای خانواده‌اش مجبور به ترک دیار خود و عدم استقبال از سوی مردم و همچنین عکس‌العمل در مقابل حاکمان زمان شده‌اند، کمتر مطرح شده است. مهمترین علت قیام در توصیف حکومت امویان که نماد تفرقه و ریاکاری در تاریخ می‌باشند، نهفته است. عظمت و بزرگی این قیام و اعتراض به حدّی است که در طول تاریخ راه گشا و الگویی برای آرمان بشری در جهت دستیابی به آزادی و رهایی از قید ظالمان بوده است. به فرض آن که شروع مراسم را از سال 352 هجری توسط آل بویه در نظر آوریم، حال باید نتیجه گرفت که فواید آن برای توده‌های مردم و حاکمان چه بوده است و کدام گروه سود بیشتری برده‌اند؟ یکی از اهداف اصلی امام حسین (ع) که امر به معروف و نهی منکر بوده است و جای پرسش اینجاست که چرا این امر مهم از سوی حاکمان اهمیّت نیافته و تنها شامل مردم شده است؟

برای آشنایی و برداشت از برگزاری مراسم تاسوعا و عاشورا از زمان صفویه به خاطرات یکی از مبلغان مذهبی اروپا به نام کشیش آنتونیو دوگوه‌آ که در سال 1011 هجری به ایران آمده است اشاره می‌گردد. وی از مراسم عزاداری در شهر شیراز می‌نویسد: «ایرانیان مراسمی دارند که به مراسم عاشورا یا شاه حسین معروف است و مربوط به حسین پسر علی است. دوران این مراسم ده روز است و در این ده روز به هیچ کاری دست نمی‌زنند؛ ولی بر من درست معلوم نیست که این ده روز عید است یا عزا، زیرا دسته‌ای از مردم می‌خندند و می‌رقصند و می‌خوانند. برخی دیگر گریه و ناله می‌کنند. روزها نیز همچنان فریاد زنان در کوی‌ها می‌گردند و با نوای موزیک نوحه می‌خوانند. بعضی مسلّح‌اند و برخی بی سلاح و قسمت بزرگی از مردم چماق‌هایی به رنگ‌های مختلف به بلندی پنج یا شش قدم در دست دارند. غالباً دو دسته می‌شوند و با آن چماق‌ها به جان یکدیگر می‌افتند و چنان به سختی می‌زنند که معمولاً چند نفر می‌میرند. شاه عبّاس این زد و خورد را ممنوع ساخته و باقی تشریفات ده روزه را نگه داشته است؛ زیرا اگر بخواهد تمام عادات قدیم ملّی را منسوخ کند، کار دشواری است و ممکن است مسبّب خطراتی گردد. پیشاپیش دسته شترانی دیده می‌شد که بر پشت هر یک پارچه‌ای آبی رنگ افکنده و زنان و کودکانی را سوار کرده بودند. سر و روی زنان و کودکان زخمی و تیرخورده بود و گریان و نالان به نظر می‌رسیدند. سپس جمعی مردان مسلّح گذشتندکه با تفنگ بر هوا تیر می‌انداختند و بعد از آن‌ها چند تابوت گذشت. حاکم شهر و سایر بزرگان دولت هم از دنبال ایشان می‌رفتند و همگی به مسجد بزرگ شیراز داخل شدند. در آن جا ملایی به منبر رفت و روضه خواند و همه گریستند.»1

1 - زندگی شاه عباس ، نصرالله فلسفی، انتشارات دانشگاه تهران، جلد سوم ، ص 10

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد