پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

چگونگی تهیه تاج پادشاهی آقا محمد خان

چگونگی تهیّه‌ی تاج پادشاهی

 

آقامحمّدخان با نیروی اراده و پشت‌کار البّته با خون‌ ریزی‌های بسیار توانست خود را به تخت سلطنت برساند و تاج پادشاهی را بر سر بگذارد. از آن جا که در زندگی بعضی از اشخاص، تصادف در موقعیت آن‌ها دخیل می‌باشد. در زندگی او این امر صدق نداشت و با مهارت و زیرکی و هنر نظامی ‌و سرعت عمل در آماده کردن افراد در میدان جنگ توانست پس از 16 سال تاخت و تاز بعد از بازگشت از جنگ تفلیس در سال 1209 ه .ق در تهران عنوان پادشاهی را به خود بدهد. زمانی که همه چیز جهت تاجگذاری فراهم گردید به فکر انتخاب تاجی مناسب افتاد و در تهیّه‌ی تاج پادشاهی چنین روایت شده است که «آقامحمّدخان ‌قاجار نقشه‌ی تاج خود را به دست خویش کشید و از چند زرگر و جواهر فروش اصفهانی و کرمانشاهی خواست که به تهران بیایند و تاج او را بسازند. زرگران اصفهانی و کرمانشاهی و تهرانی بعد از این که نقشه‌ی آقامحمّدخان را دیدند؛ گفتنند: ساختن این تاج، احتیاج به پانزده من (چهل و پنج کیلوگرم) طلا دارد. نقشه‌ای که آقامحمّدخان کشیده بود یک تاج سه طبقه را نشان می‌داد که تقریباً شبیه به تاج سه طبقه‌ی پاپ بود. بعد از این که زرگران گفتنند که آن تاج آن قدر سنگین می‌شود که نمی‌توان آن را بر سر نهاد. خواجه ‌قاجار نقشه‌ی خود را تغییر داد و تاجی ترسیم کرد یک طبقه، امّا چون تا نیمه‌ی‌ آن مرصّع می‌شد و بقیّه به رنگ زرد باقی می‌ماند دو طبقه جلوه می‌کرد، بدون این که در واقع دو طبقه باشد. شکل تاج را مدّور می‌کرد، ولی قسمت فوقانی آن بیش از قسمت تحتانی عرض داشت و به طور کلّی چون یک تخم مرغ بزرگ جلوه می‌کرد که قسمت باریک آن در زیر قرار گرفته باشد. زرگرها گفتنند که اگر جدار تاج را نازک بسازند وزن تاج و جواهر آن یک من و نیم می‌شود. آقامحمّدخان که یک رئالیست یعنی طرفدار واقعیت بود قبل از این که تاج ساخته شود. هر روز یک کلاه سنگین به وزن یک من و نیم را بر سر می‌نهاد و تمرین می‌کرد تا این که در روز تاجگذاری از بر سر داشتن تاج سنگین خسته نشود در حالی که زرگرها و جواهر ساز آن مشغول ساختن تاج آقامحمّد خان بودند عدّه‌ای از خیّاطان برای او قبایی زربفت می‌دوختند که بعد از دوختن باید ترصیع شود.

روز تاجگذاری آقامحمّدخان در تواریخ مورّخین شرق مشخّص نیست بعضی نوشته‌اند او در روز عید نوروز سال 1210ه.ق تاج بر سر نهاد و او را که تا آن روز آقامحمّدخان قاجار بود، آقامحمّد ‌شاه قاجار شد. مدّت یک ساعت که آقامحمّدخان تاج بر سر، روی تخت نشسته بود در تمام مدّت توپ‌ها شلیک می‌کردند و در سر در ارک سلطنتی نقّاره زده می‌شد. در همان موقع به شکرانه‌ی سلامتی خواجه‌ی قاجار به تعداد سنوات عمرش هر سال ده گوسفند ذبح کردند و گوشت آن‌ها را درآشپزخانه سلطنتی طبخ کردند و در آن روز مردم تهران غذای روز را از آشپزخانه آقامحمّدخان قاجار دریافت کردند و نیز در آن روز آقامحمّدخان قاجار به تمام بزرگان که در مراسم تاجگذاری حضور داشتند؛ سکّه‌ی طلا داد و این بخشش‌ها نشان می‌دهد که وی بر خلاف آن چه شهرت داده‌اند ممسک نبوده است.»[1]

همچنین امینه پاکروان در باره‌ی شیوه تاج‌گذاری وی می‌نویسد: «بدین روال که همه‌ی سران اشراف و عشایر و پیشوایان روحانی را فراخواند و پس از دیباچه ‌‌چینی با بیان نافذ همیشگی خود چنین گفت: آیا شما به من تکلّیف می‌کنید که پادشاه باشم؟ در پاسخ او زمزمه‌ای به نشان تصدیق برخاست و همگی بله گفتند. آقا محمّدخان با همان بیان ادامه داد خدا گواه است که من به سراغ این تاج که سال‌هاست سری را افسر نگشته؛ نرفته‌ام ولی این را بدانید که از حالا پادشاه هستم هر طغیانی را به شدّت سرکوب خواهم کرد و کوچک‌ترین تجاوزی به مقام سلطنت را بی‌رحمانه کیفر خواهم داد به طوری که هرگز در ایران سلطانی با چنین استبدادی سلطنت نکرده باشد.»[2]



[1] - ص 293 - جلد دوم - - خواجه‌ی تاج‌دار - ژان گور - ترجمه‌ی‌ ذبیح‌الله منصوری

[2] - ص 224 - چهره‌ی حیله‌گرتاریخ - امینه‌ی پاکروان - ترجمه‌ی‌ جهانگیر افکاری

3 - آینه عیب نما, نگاهی به دوران  قاجاریه, علی جلال پور, انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394, ص 30 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد