پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

قتل خواجه قاجار به خاطر خربزه نبود

آیا قتل به خاطر خربزه بود

ژان گور به نقد از شایعه‌ی قتل آقامحمّدخان پرداخته و می‌نویسد:«درگذشته هیچ مرد بزرگی وجود نداشت که راجع به او افسانه‌ها گفته نشده باشد. راجع به بعضی از مردان برجسته بیش از دیگران افسانه گفته می‌شد چون از لحاظ جسمی‌ دارای نواقصی بودند یا این که مختصّات روحی آن‌ها مردم را وا دار می‌کرد که راجع به آنان افسانه ‌سرایی کنند. تمام افسانه‌هایی که راجع به آقامحمّدخان قاجار گفته‌اند مربوط است به دو چیز: یک، خواجگی آن شخص و دیگری لئامتش و باز می‌گوییم که شهرت لئامت خواجه‌ی قاجار از این سرچشمه گرفت که وی غذای خود را می‌کشید و مردم یقین داشتند که وزن کردن غذا، ناشی از لئامت خواجه‌ی قاجار می‌باشد در صورتی که امروز ما فکر می‌کنیم مردی که در سال چند کرور تومان از جیب خود مستمری صاحب منصبان کشوری و لشکری و مقرّری سربازان را می‌پرداخته با همتّ‌تر از آن بوده که چند لقمه‌ی نان یا گوشت را صرفه‌جویی کند. از این شایعه‌ی لئامت افسانه‌هایی به وجود آمد و در تواریخ مربوط به آقامحمّدخان قاجار هست و از جمله نوشته‌اند: آن چه سبب قتل آقامحمّدخان قاجار گردید قدری خربزه بوده و خلاصه‌ی داستان این است که آقامحمّدخان قاجار هنگام صرف ناهار یک قاچ از خربزه‌ای را خورده بود و می‌خواست که بقیّه‌ی خربزه را با غذای شب تناول کند، ولی شب بعد از این که خربزه خواست معلوم شد که سه نفر از نوکرانش آن خربزه را خورده‌اند و تصمیم به قتل آن‌ها گرفت و چون طبق سنّت هنگام شب محکومین را به قتل نمی‌رسانیدند امر کرد که بامداد روز دیگر آن سه نفر را به قتل برسانند و آن سه نفر هم که جان خود را در خطر دیدند همان شب آقامحمّدخان قاجار را به هلاکت رسانیدند.

مورّخین شرق در مورد تاریخ قتل خواجه‌ی قاجار اختلاف دارند و عدّه‌ای از آن‌ها نوشته‌اند که آقامحمّدخان قاجار در شب بیست و یکم ذی‌حجّه 1211ه.ق به قتل رسید. بنابراین آقامحمّد خان قاجار در بهار کشته شد و در فصل بهار در هیچ نقطه از ولایات شمالی ایران مثل آذربایجان و ولایات واقع در شمال رود ارس خربزه وجود ندارد و فقط در جنوب ایران به مناسبت این که گرمسیر است در آن فصل نوعی از خربزه به دست می‌آید. ممکن است گفته شود خربزه‌ای که آقامحمّدخان از ولایات جنوبی ایران به شمال رود ارس برده یا این که از اصفهان که در قدیم خربزه را از سقف می‌آویختند به شمال ارس بردند و آیا آن خربزه یا خربزه‌ها در سیلاب که اردوگاه خواجه‌ی قاجار را فراگرفت از بین نرفت؟ آیا خربزه‌ای که آقامحمّدخان خورد از خربزه‌های آونگ محلّی بود؟ فرض می‌کنیم که در آن فصل در شوشی محل قتل آقامحمّدخان خربزه وجود داشته و آقامحمّدخان بعد از این که فهمید بقیّه‌ی خربزه را سه نفر از نوکرانش خورده‌اند دستور قتل آن‌ها را صادر کرد و چرا بعد از این که نوکرها محکوم به قتل شدند؛ تحت نظر قرار نگرفتند تا این که بامداد حکم آقامحمّدخان در مورد آن‌ها اجرا شود؟ آیا قابل قبول است که سه محکوم به قتل را که باید صبح روز بعد کشته شوند به حال خود بگذارند که هرچه می‌خواهند بکنند؟ آن‌ها اگر برای حفظ جان خود سوء قصد نمی‌کردند؛ می‌توانستند بگریزند و خود را از چنگال آقامحمّدخان قاجار نجات بدهند.

شیخ جعفر تنکابنی ندیم آقامحمّدخان قاجار می‌گوید که آن شهریار مردی تودار بود و وقتی می‌خواست شخصی را مورد مجازات قرار بدهد عزم خود را تا آخرین لحظه بروز نمی‌داد و می‌گفت اگر نادرشاه تصمیم خود را بروز نمی‌داد به قتل نمی‌رسید. چگونه آن مرد کم حرف و تودار که می‌دانست هنگام شب محکومین را به قتل نمی‌رسانند به آن سه نفر گفت که آن‌ها را صبح روز دیگر خواهد کشت. در دربار سلاطین شرق رسم این بود همین که مردی از طرف سلطان محکوم می‌شد نسقچی ‌باشی یا فرّاش ‌باشی او را محبوس می‌کرد تا ساعت اجرای حکم برسد. آقامحمّدخان در شوشی کشته شد ولی نه برای خربزه، بلکه به علّت دیگر که قبلاً ذکر گردید.»[1]



[1] - خلاصه‌ی صص 337تا339 - جلد دوم - خواجه‌ی قاجار - ژان گور - ترجمه‌ی‌ ذبیح الله منصوری

2 - آینه عیب نما, نگاهی به دوران قاجاریه, علی جلال پور, انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394, ص 37 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد