ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
«میگویند پارچهی مشمّعی پهن میکردند و روی آن مقداری ابریشم خیّاطه خرد کرده، میریخته و به زنها امر میکرده است با پاهای برهنه روی آن راه بروند و به این وسیله، مسابقه در نرمی و زبری پای آنها بر قرار میکرده به آنها که خرده ابریشم به پایشان نمیچسبید، جایزهای میداده است.»[1]
[1] - ص 30 - شرح زندگانی من - جلد اول - عبدالله مستوفی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 120