ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حمله افاغنه به ایران و سقوط دولت صفوی نتایج بسیار منفی بر استقلال سیاسی اجتماعی کشور و آثار فرهنگی گذاشت. از مهمترین آثار اولیّهی آن ایجاد اغتشاش و هرج و مرج و قتل و غارت در جامعه بود و به تبع آن انسجام ایالات از بین رفت و قسمت اعظم ایران به تصرف روسها و عثمانیان درآمد و اگر نادری وجود نمیداشت چه بسا شاهد نقشهی دیگری از ایران فعلی بودیم. دکتر جهانبخش ثواقب در یک جمع بندی کلی راجع به آثار منفی حملهی افاغنه به ایران و حوادث بعد از آن مینویسد: «پادشاهی شاه سلطان حسین و یورش افغانهای غلجایی (غلزایی) ساکن قندهار تنها به سقوط اصفهان و نابودی خاندان صفوی منجر نشد بلکه واکنش فوری آن هرج و مرج بود که هشتاد سال طول کشید. این رویداد از مهمترین حوادث تاریخ ایران محسوب میشود زیرا بازتاب آن هرج و مرجها مدّتها محسوس بود. این رویداد مسیر تاریخ ایران را کاملاً دگرگون کرد، بدین گونه که کشور ایران در اثر این ضربه نتوانست مانند کشورهای اروپای غربی در سدهی هجده میلادی (دوازده هجری قمری) از وضع اجتماعی و اقتصادی بزرگ مالکانه خارج شده و وارد مرحلهی تاریخی جدید گردد. یعنی بافت اجتماعی سدههای میانی با همه درخشانی و زیبندگی نتوانست تبدیل به تمدن و فرهنگ صنعتی پیش رونده شود. محاصرهی اصفهان و قتل عامهای گوناگون چه به دست سپاه غلزایی، چه سپاه عثمانی که تاراج و کشتار و چپاول را همیشه همراه داشت باعث قحطی و بروز بیماریهای همه گیر و نابودی ثروتهای نقدی و خرابی نظام پیچیده و آسیب پذیرِ آبیاری و رکود کامل صنعت و داد و ستد گردید. این نا به سامانیها جمعیّت کشور را بسیار تقلیل داد. آشفتگیهای کشور از محاصرهی اصفهان تا آغاز سدهی سیزده هجری قمری / نوزده میلادی همچنان برقرار بود. با این که پیروزیهای نظامی نادرشاه باعث نابودی سپاه غلزایی و اخراج سپاهیان روس و عثمانی از ایران گردید و ایران بار دیگر به مرزهای تاریخی خود رسید، ولی سختگیریهای بی جا و بیش از اندازهی نادرشاه در مالیات و باجگیری، آن هم در یک کشور جنگ زده باعث شورش ایالات میشد و نتیجهی آن شورشها، لشکرکشیهایش بسی بیشتر از فتنه و شورش افغانها برای کشور آسیب و افت به همراه داشت. علاوه بر این بی سیاستی او در سازماندهی کشور باعث شد که به مجرّد کشته شدنش، پس از چند ساعت اردوی بزرگ نظامی او از هم پاشید و پراکنده گردید و دیگر باره کشور دستخوش حملات خود ویرانگری و برادرکشی شد. دیگر بار هرج و مرج سراسر کشور را فرا گرفت. با ظهور کریمخان زند گرچه کشور توانست چند صباحی آسوده گردد ولی کوتاهی دورهی او و از سوی دیگر بیرون بودن قفقاز و خراسان و ترکستان از حیطهی تسلط او تنها نیمی از کشور توانست از تدبیر و کشورداری او برخوردار گردد. پس از مرگ کریم خان با مبارزه میان جانشینان او دگر بار هرج و مرج و آشفتگی و جنگهای داخلی پدید آمد و تا پایان جنگهای آقا محمّد خان در شهرها به ویژه کرمان و تفلیس پیامدهای منفی خود را برجا گذاشت. در نتیجه گرجستان برای همیشه از ایران جدا شد و این جدایی موجب از دست رفتن همهی قفقاز و استانهای شمال رود ارس شد. از این رو فتنه و آشوبی که از زمان سقوط اصفهان آغاز شد مدتها طول کشید و طی آن وسعت کشور بسی کمتر از نصف گشت و جمعیّت از حدود پنجاه میلیون تخمینی زمان شاه سلطان حسین به شش میلیون تخمینی زمان فتحعلی شاه رسید. ثروت کشور هم بیش از جمعیّت آن کاهش یافت. نظام پیچیده و آسیب پذیر آبیاری در بیشتر جاهای کشور برای همیشه نابود شد و کویر جانشین کشتزارها گردید. با از دست رفتن قندهار و مسقط و بحرین و ترکستان و قفقاز نه تنها کشور از عایدات و درآمد سرشاری محروم گشت بلکه رابطهی بازرگانی کشور با خارج به ویژه با اروپا هم کاهش یافت. صادرات ایران که در زمان صفویه به ارقام بسیار بزرگی رسیده بود کاملاً از میان رفت. با از دست رفتن قندهار که راه میان هند و ترکستان است دریافت گمرکی و حق گذر کشور از رفت و آمد به شدت کاهش یافت. بنابراین وقتی به سدهی سیزدهم هجری قمری/ نوزدهم میلادی میرسیم ایران ناچار است که بر روی خرابههای حاصل از این هرج و مرج و به دور از پیشرفتهای بزرگ خارج از کشور در نهایت فقر و بی خبری از جهان در حال پیشرفت زندگی کند. علی رغم اهمیّت این حادثه دربارهی این رویداد بزرگ و مهم به زبان فارسی در آن زمان و بعد از آن کتابهای زیادی نوشته شده است. برخی از کتابهای آن دوره به طور مجمل و کوتاه به شرح آن پرداختهاند. با این حال منابع گوناگونی هم به زبان فارسی و هم زبانهای دیگر شرقی وجود دارد که دربارهی اواخر صفویه و سلطه افاغنه بر کشور و سپس ظهور نادر و ارتباط او با تهماسب دوم مطالبی عرضه کردهاند، لیکن معدودی از آنها در درجه اول اهمیّت قرار دارند. کتب و نسخ خطی بسیار هم از لحاظ اهمیّت در درجه دوم وجود دارند. کتبی که تاریخ افاغنه غلزایی و ابدالی و رابطهی آنها را با ایران مورد بحث قرار دادهاند از این مقوله به شمار میروند.»[1]
[1] - تاریخ نگاری عصر صفویه و شناخت منابع و مآخذ، تألیف دکتر جهانبخش ثواقب، انتشارات نوید شیراز، 1380، صص 317 و 318
2- آینه عیبنما، فریادی از کاخهای صفوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401، ص 1031