پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

آرتمیس بانوی دریاسالار

 

 

آرتمیس بانوی دریاسالار

نام آرتمیس دارای سابقه فرهنگی در ایران باستان و یونان و روم است. «آرتمیس در میتولوژی یونان ایزد بانوی حامی شکار، حیوانات وحشی، گیاهان، عفّت زنان و تولد کودکان است. او که در میتولوژی روم نام دیانا را به خود می‌گیرد و دختر زئوس و لتو و خواهر توأمان آپولو است. در نقوشی که هنرمندان از اولمپ نشینان برجسته تصویر کرده‌اند آرتمیس را پیوسته در پیکره‌ی ایزد دوستدار درختان نشان داده‌اند و این معنا به ویژه در نواحی پلوپونز بیشتر تجلی می‌کرد. در جاهای دیگر نیز او را همراه با یک سگ شکاری نشان داده‌اند و روی هم رفته می‌توان گفت که در همه جا او را دوستدار شکار، جنگل، موسیقی، پریان جنگلی و رقص خوانده‌اند.

او در تاریخ و فرهنگ ایران از جمله رؤسا و فرماندهان کشتی‌های جنگی خشایارشاه بود که بر اهالی نواحی هالیکارناسوس (سوریه فعلی) و چند قوم دیگر حکومت می‌کرد. او با هفت فروند کشتی باری به نیروی دریایی خشایارشاه پیوست. آرتمیس فرمانروایی سخت و نیرومند بود. به تخت نشستن یک زن به نظر می‌آید که اهالی رودس را فرصتی داد که نه تنها آزادی خود را از نو به دست آورند، بلکه خود هالیکارناسوس را نیز بگیرند. زمانی که رودسی‌ها بیش از اندازه به خود مطمئن بودند به هالیکارناسوس رسیده‌اند آرتمیسا فرمان داد که مردم شهر وانمود کنند که تسلیم‌اند. رودسی‌ها به خشکی آمدند و سخت سرگرم تاراج کردن بازار بودند که ناوگان کاریه که پنهان شده بود از یک کانال ساختگی که به بندرگاه‌، پنهانی راه می‌برد سر درآورد و کشتی‌های خالی رودسی را گرفتند و در همان حال تاراج کنندگان را با تیر زدند و به زمین ریختند. آن گاه آرتمیسا با کشتی‌هایی که به دست کاریان رانده می‌شد و (کشتی‌های رودسی) با بساک (تاج و حلقه گل) که گویی برای پیروزی آرایش یافته بود به سوی جزیره راند و پیش از آن که این نیرنگ از پرده بیرون افتد به بندرگاه آن راه یافت و شهروندان برجسته‌ی جزیره را از دم تیغ گذراند. آرتمیس دو تندیس برپا ساخت. یکی از خودش و دیگری از رودس که داغ بردگی بر آن گذاشته بود. او در شوراهای جنگی مورد مشورت پادشاه ایران قرار می‌گرفت. در امور جنگی به خصوص جنگ‌های دریایی بینش و درایت کامل داشت. تمیستوکل زمامدار آتنی او را خصم دیرینه‌ی یونان می‌دانست و آن قدر که از او وحشت داشت از سایر دریاسالاران نمی‌ترسید. یونانی‌ها برای سرِ او ده هزار درهم جایزه تعیین کرده بودند.»[1]

همچنین در شرح این بانوی دریاسالار عصر هخامنشیانی خانم پوران فرخزاد می‌نویسد: «آرتمیس Artemise یکی از بزرگ بانوان مشرق زمین در سده‌های پیش از میلاد است که از سوی نویسندگان آن زمان فرانام دریادار را گرفته است. اما او تنها دریادار نبود، بلکه بر بخش هالیکارناس Halikarnas و بخش‌های تابعه آن نیز که از مستملکات ایران بزرگ بودند فرمان می‌راند. آرتمیس پس از مرگ شوی خود که شهربان هالیکارناس بود زمام امور را به دست گرفت و به حکومت نشست و به هنگام بروز جنگ بین ایران و یونان پیوستگی خود را با خشایارشاه اعلام کرد و با کشتی‌های بزرگ جنگی، خود را به لشکریان ایرانیان به تنگه‌ی ترموبیل در جایگاه فرماندهی دریایی ایران دلاوری بسیاری از خود نشان داد. آرتمیس در جنگ سالامیس نیز خوش درخشید و پس از شکافتن حلقه‌ی محاصره چندین کشتی یونانی خود به آنان حمله‌ور شد و چنان دلیرانه جنگید که خشایارشاه، خیره به جنگاوری‌های او گفت: اکنون مردان من زن و زنان من مرد شده‌اند. این بانوی پُر دل که بی گمان یکی از دریاداران برجسته‌ی زمان خود بود به جز شرکت در جنگ‌های ایران و یونان در جنگ‌های دیگر ایرانیان هم شرکت داشت و پیروزی‌های بسیاری به دست آورد. آرتمیس گذشته از خوی جنگاوری به دانش و خرد و تدبیر نیز ممتاز بود، آن چنان که خشایارشاه در بیشتر امور با او رایزنی می‌کرد و از پندهای او پیروی می‌نمود و سرانجام نیز پسران خود را برای تربیت به او سپرد.»[2]


 



[1] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، صص 53 و 133

[2] - زن از کتیبه تا تاریخ، دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان، پوران فرخ زاد، تهران زریاب، 1378، جلد اول، ص 52

3- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 74

تحلیل بنفشه حجازی در مورد ازدواج با محارم در عصر هخامنشی

 

 

تحلیل خانم حجازی در مبحث ازدواج با محارم

«سه قانونی که زردشت با شکوه آموزاند: نخست این که به بیداد به پیکار کسان مشوید، دیگر، اگر شما را به بیداد برآیند، داد پیش آورید. سه دیگر: خویدوده (= ازدواج با محارم) پاک، ادامه نسل، زندگان را برترین اقدامی است که برای نیک زایشی فرزندان پیش گرفته شده است.

هرگاه کسی به تحقیق در احوال ایرانیان باستان بپردازد خواه نا خواه وارد بحثی می‌شود که او را به جبهه گیری و انتخاب یکی از دو راه مجبور می‌نماید و آن مسأله «خویذوگدس Khvedhvaghdas یا خوتوکدس Khvetukdas می‌باشد که در اوستا خواپت ودت Khvaetvadatha آمده است. این واژه عموماً به وسیله مترجمان و نویسندگان فارسی به زبان امروز، بدون رعایت دقت به عنوان ازدواج «ازدواج با محارم» ترجمه شده است و من نیز ناگزیر به این اصطلاح غلط رایج گردن می‌نهم. این نویسندگان به طور کلی ازدوج با محارم را با اصطلاحات ازدواج با اقارب، ازدواج با اقوام نزدیک و ازدواج با ارحام مترادف و یکی دانسته‌اند. واژه محارم اصطلاح فنی و فقهی و دارای مفهوم خاص و دقیق حقوقی است. تعیین محارم امری وضعی، تشریعی و قراردادی یا به عبارت دیگر اعتباری است و در نظام‌ها و بینش‌های مختلف حقوقی متفاوت است. کسی را که اسلام از زمره‌ی محارم می‌شمارد ضرورتی ندارد که مسیحیت نیز جزء محارم بداند. ازدواج پسر عمو و دختر عمو در اسلام نه تنها مباح است، بلکه مستحب مؤکد نیز هست. در صورتی که در مسیحیت به ویژه در میان شاخه‌ی کاتولیک آن حرام است. در حقیقت در هر نظام فقهی و حقوقی محارم به کسانی اطلاق می‌شود که ازدواج با آن‌ها در آن نظام تحریم شده باشد. اعم از این که این اشخاص در خویشاوندی یک درجه دورتر یا نزدیکتر باشند. به طور کلی ما نمی‌توانیم در هنگام بحث درباره جوامع و سنن معمول آن‌ها، رسوم و جدول ارزش‌های مقبول زمان و مردم خودمان را مقیاس قرار دهیم. اگر همواره خود و رسوم خود را اصل و مقیاس بشماریم به سهولت ممکن است دچار این لغزش شویم که دیگرگونی و اختلاف دیگران را از خودمان دلیل بر بدی و کمینگی آن‌ها تلقی کنیم و از عادات و رسوم آن‌ها با تنفر یاد کنیم. این که آیا خویدوده چه معنایی داشته و آیا واقعاً ایرانیان باستان با محارم خود ازدواج می‌کرده‌اند یا تحریفی تاریخی است چندان تأثیر خاصی در کل حیات زن نمی‌توانسته داشته باشد. فقط جهت اطلاع تعدادی از آراء و عقاید ضد و نقیض ذکر می‌شود تا بهتر دریافته شود که با درست نبودن سایر اطلاعات از زندگی زنان، تنها این تعداد سرگذشت مختصر و مغشوش چیزی از احوال زن ایرانی به دست نمی‌دهد و چندان تفاوتی نیز نداشته که این دختر یا زن که به همسری برادر یا پدر خود درمی‌آمده، اگر به همسری مردی غیر از این‌ها درمی‌آمد چه اتفاقی می‌افتاده و یا اصولاً چه تفاوتی می‌توانسته داشته باشد. (به غیر از باقی نماندن جهیزیه در خانواده)

هرگاه در میان سلاطین هخامنشی یا ساسانی برخی ازدواج بین اقربا را جایز شمرده‌اند دلیل بر عمومیت این رسم نبوده. آن‌ها نظر به مقام شاخص و استبداد رأی و سیاست خانوادگی، تفسیر لغت را به میل خود خواسته‌اند. شکی نیست که آن چه شاهان ایران می‌نمودند برای مردم گرده‌ی رفتار و کردار بود و پادشاهان هخامنشی ایران که شاهان بزرگ نامیده می‌شدند رفتارشان سرمشق دیگران بود و آواز کرده‌های آن‌ها در تمام آفاق می‌پیچید. در هر صورت دلیلی در دست نیست که افراط در این مسأله در ایران هخامنشی عمومیت داشته. بالفرض هم اگر منظور آئین زردشتی ازدواج میان اقربا بوده باشد شاید به منظور تدافع بوده است، زیرا که ملل غیر آریایی تدریجاً گرداگرد آن‌ها زیاد شده بود و حکم زردشت شاید به منظور ازدواج بین خود ایرانی‌ها و پاک نگهداشتن خون بوده است. گایگر Geiger دانشمند آلمانی معتقد است که مردم اوستایی از آمیزش با ملل غیر آریایی مرعوب بودند. هرودوت می‌نویسد که مطابق قانون مغی روا بود که دختر به همسری پدر و برادر درآید.

مدارک ازدواج با محارم در دربار چنین است: آتوسا دختر کوروش نیز به عقد برادرهای خود کمبوجیه و بردیا درآمد. داریوش دوم با خواهر خود پاریساتید ازدواج کرده بود (کتزیاس او را خاله‌ی داریوش می‌خواند، ولی دی‌نن او را خواهر شاه می‌خواند.). اردشیر دوم پس از مرگ زن اول خود با دو دختر خود آتوسا و آمستریدا ازدواج کرد. گویند اردشیر دوم عاشق آتس‌سا شد، ولی از مادر خود پروشات ملاحظه می‌کرد و پروشات پس از اطلاع طبق گفته پلوتارک در ضمن خوش خدمتی می‌گوید: خودت را مافوق قانون و عقیده یونانی‌ها قرار داده، تو را خدا به جای قانون به پارس‌ها داده و رفتار تو مانند مصدری، افعال خوب یا بد را معین می‌دارد. گویا پاروساتیس از حکم قضات شاهی دوران کمبوجیه آگاه بوده است که چنین سخن می‌راند. کمبوجیه خواست یکی از خواهران خود را به حباله‌ی نکاح درآورد، چون این امر را خلاف قوانین و رسوم پارسی‌ها بود قضات شاهی را احضار کرد و از آن‌ها استفسار راه حلی برای ارضای خود کرد. آن‌ها جوابی به او دادند که هم عادلانه بود، یعنی از موازین قانونی منحرف نشدند و ضمناً چون کمبوجیه مستبد و کله خشک بود از عذاب او رستند. قضات گفتند که در قانون چنین اجازه‌ای داده نشده، ولی قانون به شاه اجازه می‌دهد که هرچه بخواهد بکند. داریوش سوم خواهر خود استاتیرا را در حباله نکاح داشت که در جنگ به دست اسکندر اسیر شد.

درباره رد نظریه ازدواج با محارم نیز چنین آمده است: گزنفون در کوروش‌نامه گفتگوی میان آراسپ و کوروش را می‌نویسد و از زبان آراسپ به توصیف پانته‌آ و تحریک کوروش به دیدن او می‌پردازد و سپس از ترسی که کوروش از دور شدن از اشغال به امور داشت، می‌نویسد آن وقتی به معشوق دل می‌دهند و اسیر عشقش می‌شوند که چنین چیزی بخواهند و اراده نمایند. برادر، عاشق خواهر خود نمی‌شود ولی دیگری مفتون و دلداده‌اش می‌شود. پدر عاشق دختر خود نمی‌شود، ولی دختر معبود و معشوق دیگری قرار می‌گیرد، زیرا قانون و ترس می‌تواند عشق را از میان ببرند. در این جا چند سوال مطرح می‌شود که آیا این جملات واقعاً سخنان کوروش هستند یا نه؟ واقعاً اعمال و عقاید کوروش این چنین بوده است؟ (یونانی‌ها از مخالفین ازدواج با محارم بودند، چنان که پروشات در ترغیب فرزند به او می‌گوید خودت را فوق قانون و عقیده یونانی‌ها قرار داده...) ولی دفاع گزنفون از کوروش نیز بعید به نظر می‌رسد.»[1]


 



[1] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، صص 85 تا 88

2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 72

تحلیل خانم عیسی‌زاده در مبحث ازدواج با محارم در عصر هخامنشیان

تحلیل خانم عیسی‌زاده در مبحث ازدواج با محارم

«درباره ازدواج با خویشان نزدیک عقاید مختلفی بیان شده است. نسبت به این مسأله نویسندگان در دو صف قرار گرفته‌اند. دسته اول معتقدند که طبق قانون زرتشت ازدواج با محارم مجاز بوده است. بارتلمه با توجه به کتاب حقوق دوره ساسانی و کتاب ماتیکان هزار دستان که مطالب بسیاری از آن‌ها باقی مانده است جزء دسته اول است. سعید نفیسی نیز در همین صف قرار گرفته است. راپ و اشپیگل و گیگر نیز به وجود چنین ازدواجی در ایران باستان معتقدند.

در کتاب ارداویرافنامه آمده است «ویراف را هفت خواهر بود و آن، هر هفت را چون زن بودند و دین از بر داشتند، چون شنیدند بسیار گران آمد و فریاد کردند و اندر انجمن مزدیسنا پیش رفتند. به ایستادند و نماز بردند و گفتند که می‌کنید که شما مزدیسنان این چیز، چه ما هفت خواهریم و یک برادر و هر هفت خواهر، آنِ برادر، زنیم.» این مطلب نشان دهنده‌ی موافقت دین زرتشت با ازدواج محارم مثل خواهر یا دختر بوده و آن را ثوابی عظیم می‌شمرده است. بعضی از آن‌ها (محققان زرتشتی) که خود را آشناتر به اصطلاحات و عبارت‌های مذهبی می‌دانند، دسته دوم را تشکیل می‌دهند که با عقاید دسته اول مخالف‌اند و معتقدند که معنی کلمه «خوتیک دس» مفهومی دیگر جز ازدواج با محارم است و نویسندگان در ترجمه‌ی این کلمه دچار اشتباه شده‌اند. جمشید سروشیان از طرفداران دسته دوم است که می‌نویسد مقصود این کلمه ازدواج میان خویشاوندان است. هنوز هم در ایران مانند زمان قدیم ازدواج در میان عموزادگان و خالوزادگان بسیار معمول است خواه برای نگه داشتن ثروت و خواه برای پاک نگاه داشتن خون.

پروفسور داس.ام طاهر رضوی در کتاب پارسیان اهل کتابند در همین زمینه توضیحاتی مبسوط داده‌اند که قسمتی از آن به عین نقل می‌شود. ..... اسناد دیگری که به فارسیان داده‌اند این است که ازدواج با محارم در میان ایرانیان قدیم موافق فتوای علمای مغ از روی قوانین زرتشتی جایز بوده است، لیکن پوشیده نیست که مأخذ این اسناد سخنان تعصب‌آمیز نویسندگان یونانی است که به سبب سوء تفاهم و تغییر کلمه‌ها این اشتباه را مرتکب شده‌اند. در هیچ یک از کتب دینی پارسیان اثری از تجویز چنین کاری دیده نشد و پارسیان با توجه به دلایل تاریخی و سند دیرین این اسناد را مردود می‌دانند. دکتر مولتن کتابی در موضوع دین قدیم زرتشت نوشته که تذکر داده است ازدواج میان پسرعمو و دخترعمو در دین زرتشت جایز است، لیکن کسانی که با اصطلاحات این دین بیگانه و دور از بیان معانی الفاظ بوده‌اند آن را ازدواج برادر و خواهر ترجمه کرده‌اند.

موله در کتاب ایران باستان ازدواج با محارم را تأیید می‌کند اما ذکر کرده است که این موضوع ازدواج بیشتر در خانواده‌های شاهی دیده شده است و می‌نویسد ازدواج همخون (پدر، دختر، پسر، مادر، برادر و خواهر) در تمدن‌های بسیار قدیم رواج داشته، ولی فقط در خانواده‌های شاهی معمول بوده است. ازدواج همخون هیچ جا جز ایران باستان (با نام ثوابی سفارشی به پیروان) وجود ندارد. رساله‌های حقوقی به طور کامل گواهی می‌دهند که این عادت حتی خارج از خاندان شاهی نیز انجام می‌گرفته است. به تصور موله این عمل بی قاعده را می‌توان با در نظر گرفتن دو عامل توضیح داد: خصوصیت اصلاح‌گری شریعت‌گاهانی که در بعضی حلقه‌های روحانی شایع بوده است، خصوصیت موروثی روحانیت مزدیسنایی (امروز نیز موبدان می‌توانند فقط از خانواده‌های خاص انتخاب شوند.). از نمونه‌ی آن «پوروچیسته» دختر زرتشت نام برده شده است که خود را هم در اختیار پدرش و هم همسرش گذاشته است. بنا بر این سنت، منظور از این همسر، جاماسب جانشین پیامبر و موبد بزرگ ویشتاسب است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می‌نویسد درباره نکاح مادر که به زرتشتی‌ها نسبت می‌دهند از سپهبد مرزبان بن رستم شنیدم که زرتشت این عمل را تشریع نکرده است و چون گشتاسب خردمندان و سالخوردگان و بزرگان کشور خود را برای گفتگو با زرتشت به مجلس گرد آورد یکی از پرسش‌هایی که از زرتشت کردند این بود که اگر مردی با مادر خود از میان توده و جامعه دور افتاده باشد و دسترس به زن دیگری نداشته باشد و از انقطاع نسل بهراسد چه باید بکند. زرتشت پاسخ داد در چنین حال رواست که با مادر خود نزدیکی کند.

با توجه به نوشته‌های نویسندگان موافق و مخالف ازدواج با محارم، چنین استنباط می‌شود که ما نمی‌توانیم به طور کلی منکر رواج چنین ازدواجی در ایران باستان باشیم. آن چه مسلم است این عمل در دوره هخامنشیان بیشتر از دوره ساسانیان رایج بوده است. چنان که می‌دانید زبان اوستایی به تدریج متروک گردیده و فقط زبان مذهبی به حساب آمد و بسیاری از لغت‌های آن مفهوم حقیقی خود را از دست داد. پس اگر بخواهیم وجود تعداد اندکی ازدواج با محارم که بیشتر در میان شاهان و بزرگان و اشراف رواج داشته است به جامعه‌ی ساسانی تعمیم دهیم دچار اشتباه شده‌ایم. شاید منظور آیین زرتشتی از ازدواج میان اقربا حالت تدافعی داشته و به منظور عدم تداخل نژاد با اقوام دیگر بوده است، چرا که ملل غیر آریایی به تدریج وارد ایران شدند و زرتشت هم برای پاک نگه داشتن خون، ازدواج بین خود ایرانیان را توصیه نمود. ولی امروز زرتشتیان این نوع ازدواج را تهمتی به مذهب زرتشت اعلام نموده‌اند و به شدت از آن دفاع می‌کنند. درباره این نوع ازدواج مورخان اسلامی نیز بر این سنت تصریح کرده‌اند. من جمله یعقوبی مورخ ایرانی مسلمان از ازدواج ایرانیان باستان با مادر، خواهر و دختر یاد می‌کند که این کار را نوعی صله رحم و عبادت می‌دانستند.

اصطلاح ازدواج با محارم در زبان اوستا «خئیتووداثا»، در زبان پهلوی «خوی توک دث» یا «خوتوک داس» و در فارسی «ختوت» است. این لغت در اشکال گوناگون مانند خئیتووداثا، ختوت، خوی توک دث، خوی توک داس، خویت ودثه، هودات واداتهم، خوائت ودث، خویذ وگدس، خیتواس، تلفظ و ضبط شده است.لفظ خئیتووداثای اوستایی از دو کلمه خئیتو به معنی خویش که تا امروز به جای مانده است، همان لفظ خود است و کلمه «داثا» که از مصدر کلمه اوستایی «ود» گرفته شده است به معنی ازدواج است. پس این لغت را می‌توان «ازدواج خودی» یا ازدواج میان خویشاوندان نزدیک معنی کرد. در زبان پهلوی خوی توک داس به معنی خود است که مقصود همان ازدواج بین خویشاوندان نزدیک است و غرض از این ازدواج نه تنها پاک نگه داشتن نسب و نژاد بوده است بلکه حفظ ثروت در میان خانواده نیز مدّ نظر بوده است.(شاید ریشه ضرب‌المثل ازدواج با خویش و معامله با غیر و امثال آن از این نکته ناشی شده باشد.)

دکتر وست می‌گوید این واژه در قسمت‌های قدیمی اوستا یافت نمی‌شود و در قسمت‌های بعدی که این کلمه «ختوت» به کار رفته، همه جا به معنی «کار خوب و پرثواب» است. با وجود آن که شواهد تاریخی این نوع ازدواج در میان سلاطین هخامنشی و اشکانی و ساسانی وجود داشته است ولی زرتشتیان این موضوع را قبول ندارند و به شدت از خود دفاع می‌کنند و می‌گویند سند مخالفان، مطالب نسک‌های مفقود شده از روی خلاصه دینکرد بوده است که در دو قرن پس از اسلام نوشته شده است. به علاوه معنی "خویت ودثه" اوستایی واضح و روشن نیست. همچنین "بلسارا" تعبیر و تأویلی از این کلمه دارد که معنی آن حصول رابطه بین خدا و بنده است به انجام دادن زهد و پرهیزگاری و همچنین می‌گویند اگر در زمان تحریر کتب پهلوی معنی ازدواج نامشروع به این کلمه تعلّق گرفته در ظاهر مراد اعمالی بوده است که به طور انحصاری به حکمای مزدکی نسبت می‌دادند نه زرتشتیان، اگر گاهی ازدواج بین محارم را می‌بینیم این رسم نبوده است و آن‌ها لغت را به میل خود تفسیر کرده‌اند.»[1]


 



[1] - زنان ساسانی، راضیه عیسی زاده لزرجانی، 1387، نشر موج، برگرفته از صفحات 57 تا 67

2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 67

ازدواج با محارم در عصر هخامنشیان

ازدواج با محارم در عصر هخامنشیان

یکی از نکاتی که در تاریخ ایران باستان بسیار مورد بحث و انتقاد قرار گرفته است مسأله ازدواج پادشاهان هخامنشی و ساسانی با محارم خویش می‌باشد. در این زمینه دیدگاه‌های متفاوت و گاه متضاد ارائه گردیده و در این میان به خصوص پیروان زردشتی‌ سعی و تلاش زیاد داشته‌اند که اثبات کنند که انجام این امور هیچ ارتباطی با آموزش دین ‌آن‌ها ندارد و تنها برداشتی اشتباه از سوی مورخان صورت گرفته است. یکی از دلایل آنان بر این محور است که در بین ادیان امروز نیز حدود و اختیاراتی در امر ازدواج رعایت می‌شود و نمونه‌ی آن را در پیروان کاتولیک و اسلام در حد حرام و تأکید می‌توان یافت. بر همین اساس دین زردشت نیز در آن زمان ازدواج با محارمی را توصیه کرده که منظورش ازدواج با هم‌کیشان خود بوده است. از دیدگاه تاریخی باید توجه داشت که بحث درباره پیوندهای ازدواج شاهان هخامنشی و به خصوص بعد از سلطنت داریوش اول محدود به شواهد ارائه شده از منابع یونانی است. منابعی که هیچ یک از نویسندگان آن در دربار هخامنشی حضور نداشته‌اند و نگاه آنان تابع اخبار رسیده و تحلیل دشمن دیرینه و تنها بر مبنای فرهنگ یونانی بوده است. ماریا بروسیوس مؤلف کتاب زنان هخامنشی در مقدمه و متن کتاب خود درباره مبحث ازدواج با محارم می‌نویسد: «در کتاب تاریخ ایران قدیم نوشته فرای که تاریخ سیاسی ایران دورهخامنشی را هم در بر دارد، به زنان درباری توجه کمی شده است. اشارات محدود به اظهار نظرهای کلی درباره ازدواج شاهان پارس با محارم است و این موضوع بدون تأمل و تعمّق به عنوان یکی از مختّصات دین پارسیان توجیه شده است. فرای هیچ جا این رسم بدیهی را مطرح نمی‌کند که این ازدواج‌ها را فقط با معیارهای معاصر غربی می‌توان «ازدواج با محارم» محسوب کرد. اگر بخواهیم ادعا کنیم که ازدواج با محارم وجود داشته لازم است، ببینیم خود پارسیان چه چیزی را ازدواج با محارم می‌دانستند و بررسی می‌کنیم که این ازدواج‌ها تا چه حد در سطح عام رواج داشته است. در یک مبحث طولانی چنین می‌توان نتیجه گرفت که مسأله‌ی ازدواج با محارم در دوران هخامنشی را باید مردود شمرد. اصولاً خط مشی ازدواج جانشینان داریوش اول بر پیوند با افراد نجیب زاده‌ی پارس متمرکز بود. همچنین مجاز و مرسوم بود که برادران و خواهران ناتنی، عمّه و عموزادگان، دختران برادران و خواهران خانواده سلطنتی با یکدیگر ازدواج کنند. باید این فکر را که شاهان هخامنشی با محارم ازدواج می‌کردند، مردود شمرد. ادعای چنین ازدواج‌هایی هرچند ازدواج یاد شده‌ی کمبوجیه با خواهرانش آن‌ها را تأیید می‌کند، ولی با بررسی موشکافانه منتفی می‌شود زیرا باید آن‌ها را بخشی از تبلیغات مصری علیه کمبوجیه دوم محسوب کرد. خواهران و دختران شاه در خط مشی ازدواج دربار هخامنشی نقش مهمی داشتند. ازدواج آن‌ها با نجیب زادگان پارسی، ساتراپ‌ها و فرماندهان نظامی از طریق نسبتِ ایجاد شده با شاه، در حفظ صاحب منصبان عالی مقام و اعمال نظارت بر آن‌ها مؤثر بود. در دوره داریوش اول، درباره این ازدواج‌ها خیلی زود تصمیم گیری می‌شد. در دوره‌ی شاهان هخامنشی بعدی ظاهراً شاهزاده خانم‌ها را کمی دیرتر به ازدواج در می‌آوردند، یعنی وقتی به صاحب منصبی هدیه‌ی سلطنتی پاداش می‌دادند. خط مشی ازدواج دربار پارس را انگیزه‌های سیاسی تعیین می‌کرد، نه تصمیمات اتفاقی یا خود انگیخته. پیروی از آن با هدف و ملاحظات سیاسی صورت می‌گرفت. به نظر می‌رسد که فقط شخص شاه بر آن نظارت داشت. این وضع کماکان در دوره‌ی داریوش سوم نیز برقرار بود. هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که این خط مشی در اواخر شاهنشاهی هخامنشی، ضعیف شده یا اهمیّت سیاسی خود را از دست داده باشد.»[1]

بر مبنای سیر تاریخی و به یقین می‌دانیم که ازدواج اکثر پادشاهان جنبه‌ی سیاسی داشته و در محیطی آکنده از استبداد انجام گرفته است و رفتار آنان را نمی‌توان به سطح جامعه تعمیم داد و ما نباید رفتار پادشاهان باستانی را با عقاید و افکار امروزی بسنجیم. در آن زمان و به خصوص ازدواج با محارم در برخی پادشاهان وجود داشته است ولی جنبه‌ی عمومی نداشته است. در ورای آن دیدگاه‌های مذهبی و ازدواج‌های سیاسی که در سرتاسر دوران هخامنشی از زمان کوروش گرفته تا آخرین پادشاه هخامنشی و سپس توسط اسکندر مقدونی وجود داشته است، مسأله دیگری از ازدواج‌ها مطرح می‌گردد و آن ازدواج زنان با فاتحان ایرانی است که باعث تغییراتی در زندگی زنان حتی توده‌های مردم بوده است. چنان که بنفشه حجازی می‌نویسد: «از انواع ازدواج‌های سیاسی درون گروهی که سبب دست به دست شدن زنان می‌شده است ازدواج فاتحان با زنان حرمسرای حاکم مغلوب یا درگذشته است. آتوسا دختر کوروش پس از مرگ پدر به ترتیب به عقد ازدواج برادر خود کمبوجیه، بردیای دروغی و داریوش درآمد. مروئه دختر کوروش، بانوی کمبوجیه و داریوش اول بود. فدیمه نیز به ترتیب بانوی کمبوجیه، گئومات مغ (بردیای دروغی) و داریوش اول شد. آتوسا دختر اردشیر دوم که همسر پدر بود بعد از او به ازدواج برادر خود اردشیر سوم درآمد. این گونه ازدواج‌ها به طور حتم مسأله‌ی ازدواج مکرر زنان را مورد تأکید قرار می‌دهد.

در تاریخ این دوران بسیار دیده می‌شود که زنان به صورت غنیمتی جنگی یا ارثی تردید ناپذیر دست به دست می‌گشته‌اند. گزنفون در کتاب هشتم و فصل پنجم از ملاقات کوروش و سیاکزار سخن می‌گوید و می‌نویسد پس از آن که کوروش هدایای فراوان به سیاکزار داد، سیاکزار هدایا را قبول کرد و به دست دختر خویش تاج را بر فرق کوروش نهاد. سیاکزار گفت: کوروش این دختر من است و تمنایم این است که او را به زنی بپذیری. پدرت نیز دختر پدرم را به زنی گرفت و تو از بطن او به دنیا آمدی. این دختر همان طفلی است که تو چون کودک بودی با او بازی می‌کردی. کوروش جواب داد سیاکزار من به ارزش این موهبت و اهمیت این اتحاد و یگانگی به خوبی واقفم اما قبل از این که جواب قطعی بدو بدهم لازم می‌دانم رضایت پدر و مادرم را فراهم سازم. با این حال به دختر سیاکزار تحفه و هدایای بسیار نفیس و زیبا داد.»[2]


 



[1] - زنان هخامنشی، ماریا بروسیویس، ترجمه هایده مشایخ، تهران، انتشارات هرمس، 1381، صص 11 و 109

[2] - جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی، تهران قصیده سرا، 1385، ص 103

3- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 65